مقاله های سیاسیکه، زمان درست بودن منطق شان را به اثبات رساند
پیشگفتار!سطرهای یک مقاله چه اندازه با رنگ روغن ادبی باشد، اگر که زمان منطق نوشته را رد کند، به اعتبار نویسنده جزء از ضرر چیزی را نصیب نمی سازد.
هر خلق یکه اسیر عقل باشد، عقل او خلق را دیگران رهبری می کنند. چونکه رهبری عقل انسان های او خلق از دست رفته می باشد.
خطرناکترین زندان برای انسان، عقل او انسان است؛ اگر که رهبری عقل را از دست داده باشد.
خیانت های زیاد به خلق افغانستان شد. غمانگیزترین خیانت، رهبری عقل ملی مردم افغانستان از دست شان گرفته شد. دروغ، فریب، نیرنگ در عوض حقیقت به خلق افغانستان پیشکش شد. از اینکه انسان افغانستان عقل را رهبری کرده نتوانست، دیگران در عوض انسان افغانستان رهبری کرده، به عقل هر انسان افغانستان، او انسان را اسیر گرفتند.
ما باید در این استقامت کار کنیم تا حقیقت این تراژدی را به خلق رسانده، کلتور پژوهش را حاکم جامعه سازیم تا کورکورانه هر مطلب قبول خلق نشود.
(خلقی ها و پرچمی ها با مهارت قلم، خاطر شکست دادن ناتو و امریکا، ذهنیت خلق افغانستان را در پیشروی چشمان ما و شما در آغوش طالبان انداختند. ما و شما شاهد شدیم، زور قلم اینها از زور پیشرفته ترین تکنولوژی جنگی امریکا و ناتو بیشتر بود. سبب آن، عقل خلق افغانستان توسط خود خلق رهبری نمی شود چونکه انسان افغانستان در عوض رهبری عقل، به عقل یکه دیگران رهبری دارند اسیر است)
این مصیبت را در سال های اخیر در مقاله ها و کامنت های فیسبوکی شاهد شدیم. هر مقاله که با رنگ روغن ادبی، دروغ و فریب را با خود داشت، بیشترین لایک را گرفت.
منطق محتویات او مقاله ها را، زمان در کمترین زمان خود رد می کرد یعنی دروغ بودن و فریب بودن او را اثبات می کرد ولیکن کمترین لایک کنندهها دقت به او نداشتند چونکه اسیر عقل بودند و عقل شان را دیگران رهبری می کردند.
من هر مقاله که نوشتم فردای آن را در نظر گرفتم. دروغ و فریب را از اخلاق قلمم دور ساختم و حقیقت را با تلخی حقیقت نوشتم و در هر مقاله آینده را با بررسی های دقیق پیشبین شدم؛ امروز حتی یک مقاله ی من، من را خجالت زده ساخته نمی تواند. اوکتای اصلان راه سوم***
فهرست اول!
مقاله 1تصمیم بیرون شدن ایالات متحده از افغانستان و ناکام شدن سیاست کابل در مذاکرات صلح، جنگ طالبان را بار دیگر برای طالبان مقدس ساخت و دست طالبان را در جنگ داخلی بالا برد.طارق آرین، سخنگوی وزارت داخله در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی گفت که آنها بیش از نیمی از مناطق کشور را تحت کنترل دارند. در حالی که طالبان ادعا میکنند که کنترل 75 درصد از کل کشور را به دست گرفته اند.براساس اطلاعات سازمان ملل، طالبان 50 تا 70 درصد از مناطق این کشور را تحت کنترل خود گرفته اند.بنا به اعلام منابع محلی افغانستان، گروه طالبان کنترل 90 شهرستان از مجموع کل 407 شهرستان اقفانستان را در اختیار دارند.در نتیجه به هم خوردن موازنه به نفع طالبان شد. حال سوال این است برای مردم افغانستان رژیم کابل بهتر بود یا رژیم طالبان؟تاریخ دلیل شکست رژیم کابل را در مقابل طالبان نه بدوش طالبان می اندازد و نه در دوش رژیم کابل، تاریخ این شکست را بدوش کسانی می اندازد، خاطر دشمنی با کشورهای غربی، تلاش کردند تا دولت محمد اشرف غنی را شکست بدهند. اینها تا که توانستند به چشم خلق افغانستان دولت را نامبد ساختند و ذهنیت جوانان را به برنامه های طالبان اسیر ساختند.تاریخ این رسوایی را فراموش نمی کند.در افغانستان ایالات متحده و ناتو ناکام شدند حال سوال این است ایالات متحده و ناتو در تلاش چه هستند؟جواب: تصمیم برآمدن شان بدون چون چرا اجرا می شود و لیکن تصمیم دارند اگر بتوانند تا به یک توافق سیاسی با طالبان، به رژیم کابل کمک می کنند.این کمک با کدام برنامه صورت می گیرد؟جواب:وزیر دفاع ترکیه گفت که ایالات متحده و کشورهای اروپایی از ترکیه تقاضا دارند تا اداره میدان هوایی کابل را بدست گرفته میدان هوایی کابل را حفاظت کند. از طرف دیگر ایالات متحده تصمیم دارد با عملیات هوایی به رژیم کمک کند.آیا ترکیه قبول می کند؟جواب:در چند روز نزدیک جلسه ناتو با اشتراک رهبران کشورهای ناتو برگذار می شود. در او جلسه اردوغان و جو بایدن ملاقات دارند. این ملاقات اعم در امریکا و هم در ترکیه بی نهایت مهم است. چونکه این دو کشور در سال های اخیر مناسبات چندان خوب سیاسی نداشتند و ندارند. اگر ترکیه درخواست آنها را قبول کند به قدم اول باید توافق طالبان را بگیرد.زیرا، ترکیه در جنگ داخلی افغانستان سیاست بی طرفی را بازی دارد، اعم با رژیم و هم با طالبان مناسبات نزدیک دارد و از جانب دیگر اگر ترکیه با درنظرداشت نظر طالبان درخواست ایالات متحده را قبول کند، امریکا در دیگر مناسبات باید که به نفع ترکیه عقب نشینی کند.چرا بودن ترکیه سرنوشت ساز است؟جواب:دروازه های سفارت های کشورهای ناتو بدون امنیت میدان هوایی کابل بعد از بیرون شدن نظامی های او کشورها باز بوده نمیتواند. اگر امنیت میدان هوایی ضمانت نباشد هیچ یک کارمند کشورهای غربی در کابل باقی مانده نمی تواند.اگر سفارتها بسته شوند شکست رژیم حتمی می گردد و لیکن، طالبان در بین خود تندرو و میانه رو دارند. میانه روها در دوحه هستند به نظر من تندروها در سیاست آینده افغانستان سرنوشت ساز می شوند بنااً توافق با این گروه کار ساده نیست.اوکتای اصلان راه سوم***
مقاله 2
ای مارشال بابا! تو قهرمان ملی ما خلق هستی لیکن دوستان تو یک یک حمق بودند و هستند.
حال و احوال شمال از دست او حمقها به این حال رسید، لعنت خدا در سر این حمقها!
ای مارشال بابا! «از دوستان نادان دشمن هوشار به انسان مفید است.» این منطق یک بار دیگر ثابت شد.
ای مارشال بابا! در فاریاب یا در سرپل یا در جوزجان یا در تخار، تو با کی می جنگی؟
با پاکستانی ها؟
با قندهاری ها؟
با کدام خلق بیگانه؟
یا با خود ازبکهایت و ترکمن هایت؟
همین اکنون که در مقابل تو در جبهه طالبان می جنگنند چند سال پیش عکس تو را بلند نموده زنده باد دوستم پاچا گفته بودند چرا اینها از آغوش تو دور شدند در آغوش طالبان افتیدند آیا فکر کردی؟
تو ملامت نیستی چونکه تو فرد نظامی هستی.
تو را رهبر گفتند بلی تو رهبر بودی لیکن تو در بخش خودت رهبر بودی، حال سوال دارم رهبر جامعه کی ها بودند و کی ها هستند؟
رهبر جامعه همان گروه اند با قلم با فکرهای شان به جامعه مسیر میدهند آیا این گپ من غیر حقیقی ست؟
اگر غیر حقیقی می بود تو امروز با خلق خودت نمی جنگیدی؛
اگر غیر حقیقی می بود در مقابل تو خود ازبک بچه ها و ترکمن بچه های تو نمی بودند لیکن قبول کن آنها هستند.
هر سرباز تو شهید شود و از مقابل تو هر دشمن تو کشته شود باور کن قلب من درد می کند.
چونکه هر دو طرف جان جگر ما هستند.
این جنگ جنگ برادر کشی ست لیکن تو نیز چاره نداری.
ای دوستم بابا! از روزیکه قلم را بدست گرفتم بر خلاف دوستان تو، تلاش کردم خلق تو در آغوش دولت باشند و از دولت فاصله نگیرند.
کوشش کردم به دولت و به رئیس دولت دوست باشند آیا حمق بودم این کار را کردم؟
نخیر حمق نبودم چونکه اگر خلق تو از دولت فاصله می گرفتند و با رئیس دولت دشمن می شدند از آغوش تو از آغوش جنبش تو از آغوش منطقه ی تو دور شده اسیر دشمن تو اسیر طالبان می شدند.
چونکه منطقه از رئیس جمهور نبود.
منطقه از ارگ نبود منطقه از تو بود.
ببینند او حمقها حالا طالبان صاحب می شوند.
(حمق های تو اسیر برنامه خائن های خلقی و پرچمی شدند. او خائنها در کشورهای غربی زندگی دارند. آنها در غرب زندگی نموده، خاطر دشمنی با غرب، غرب را با استفاده از ساده گی خلق شمال شکست میدهند)
چونکه خلق در بین دولت و طالبان قرار داشتند تو در جبهه دولت بودی زمانیکه دوستان تو دولت را و رئیس دولت را به چشم خلق تو دشمن نشان دادند خلق تو کجا می رفتند؟
آیا از حمق هایت سوال می کنی؟
اگر این گپم گپ سیاست باشد قبول کن دوستان تو سیاست یاد نداشتند.
بخصوص دوستان خلق پرچم تو، بخصوص او استادهای تو که در هر کدام شان احترام داشتی، یا نادان سیاست بودند یا تو را و خلق تو را نادان تصور نموده رفتار کردند.
یا اینها یک یک حمق بودند و یا یک یک خائن به تو، خائن به جنبش تو و خائن به خلق تو بودند.
فاریاب در حال سقوط است. سرپل در حال سقوط است. اولوسوالی های تخار، قندوز و مزار شریف یک یک در حال سقوط اند.
اگر خلق تو از دولت فاصله داده نمی شدند؛
اگر در عوض او حمقها و یا خائنها، روشنفکران دور اندیش سیاست دان نقش می داشتند، در عوض دشنام، در عوض دروغ، در عوض بدنامی، برای راه حل مشکلات خلق تو فکرهای منطقی می گفتند و برای اصلاح دولت خلق را در اطراف دولت جمع نموده، به دولت فکرهای روشنفکری میدادند، آیا حال احوال به این شکل می شد؟
آیا منطقه از دست تو می رفت؟
با تعداد از استادهای خلق پرچم تو تماس گرفته خواهش کردم در عوض گاز دادن خلق به دشمنی در مقابل دولت، از تجربه شان به خلق رهنما شوند لیکن او استادهای تو که هر کدام خود را دانشمند و سیاستمدار می دانستند غیر از دشنام یاد دادن، غیر از شعارهای عجیب غریب یاد دادن، غیر از فاصله دادن خلق از دولت هیچ کاری نکردند.
بلی از سر جمع شان حتی یک سند وجود ندارد به خلق خدمت کرده باشند.
با یک تعداد شان تماس گرفته این روز خراب را دو سال پیش پیشبین شدم.
سه سال پیش پیشبین شدم.
حتی به بعضی چهره های اینها که خود را شاعر می گفتند، خود را نویسنده می گفتند، خود را استاد می گفتند، کارهای مصیبت شان را گاه نرم با نزاکت گفتم گاه سخت گفتم.
بلی بالاخره تعداد زیاد را قناعت دادم تا دقت به عملکرد داشته باشند و لیکن تا قناعت، تا که توانستند به خلق تو در عوض سیاست دشنام را یاد دادند. در عوض دانش بی منطقی را یاد دادند حالا قناعت کنند یا نکنند چه فایده دارد؟
خلاصه هر چه که در منطق سیاست ضد بود به جوانان تو همین دوستان تو یاد دادند و اکثریت جوانان را در آغوش دشمن همین دوستان تو انداختند لعنت خدا در سر این بی منطقها باشد. اگر تو در سر اینها حق دوستی داشته باشی لعنت بگو به این بی منطقها.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 3
مارشال دوستم از افغانستان خود برآمد و یا او کشیده شد؟
در هر چند ساعت یا یک ولسوالی یا علاقه داری در شمال افغانستان سقوط می کند، شمال افغانستان باردیگر سقوط رژیم را مسیر میدهد، آیا این کار تصادفی ست یا مهندسی شده؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
هر رژیم یا هر شخصیت سیاسی حمایت خلق را از دست داد به سقوط محکوم می شود.
امان الله خان، محمدداوودخان، دکترنجیب الله چهره های کار فهم بودند بعد از اینگه از صحنه سیاست دور ساختیم، آدم خوب بود گفته پیشیمان شدیم.
محمداشرف غنی شانس اخیر بود چونکه در سطح دنیا لیاقت او اثبات شده بود و لیکن نه کار گرفته توانستیم و نه حمایت کردیم.
حال این چهره ی کار فهم، در آرشیو تاریخ در پهلوی او سه تن سپرده می شود.
(در آینده کار فهم بود گفته افسوس می کشیم)
رژیم یکه با ناتو آمد از شمال سقوط می کند.
شمال باردیگر به یک تحول جدید سیاسی پیشقدم می شود. در 24 ساعت گذشته پنج ولسوالی سقوط کرد اینها: ولسوالی بهارک و ولسوالی بنگی در ولایت تخار، ولسوالی خواجه سبز پوش در ولایت فاریاب، ولسوالی مردیان در ولایت جوزجان و ولسوالی دره صوف پایین در ولایت سمنگان به دست طالبان سقوط کردند.
برای او عده که خود را وطنپرست گفته، شب روز به چشم خلق دولت را ابلیس نشان میدادند و رئیس جمهور را مسبب هر بدبختی می گفتند، چشم روشنی میدهم چونکه غنی فاشیست میرود مولوی های کارفهم طالبان در سر دولت میایند؛
به همه این بی منطقها مبارک می گویم!
(یک عده اینها حمق بودند لیکن خلقی ها و پرچمی های غربی شده خائن بودند چونکه خاطر شکست امریکا و ناتو دست به اقدام بودند)
مارشال دوستم برای آخرین بار از افغانستان بیرون شد. هوای سیاست نشان میدهد مارشال کشیده شد.
کشته شدن او یا اسیر شدن او بدست طالبان نامبدی تاریخی می شد؛
این نقطه اساس گرفته شد کشیده شد و کار خوب شد.
سقوط شمال که به نظر قطعی نمایان است، آیا یک مهندسی ست؟
جواب:
نخیر مهندسی نیست.
اینقدر گپ های بی منطقی که از چهره وطنپرستی بین خلق گفته شد، هر خلق می بود دولت را و رهبری دولت را ابلیس قبول می کرد؛
کار سرپریز نشد منطق سیاست کار خود را کرد.
خلق های شمال، دولت را و رهبری را ابلیس قبول نموده، از نام طالبان، اداره را بدست می گیرند؛ نه طالبان!
چرا نه طالبان؟
کمی با منطق باید شویم، از طالبان جوزجان یا سرپل یا تخار یا فاریاب رهبر و رهبری طالبان را پرسان کنید و سیاست و فکرهای آنها را پرسان کنید، باور کنید اکثر تام این طالبان، نه در غم رهبر و رهبری اند و نه در غم سیاست و نه در غم فکرهای طالبی اند؛
اگر باور نمی کنید آزمایش کنید.
کسانیکه در رهبری طالبان هستند از این نعمت بهره برداری سیاسی دارند؛
کدام منطق دیگر وجود ندارد. در اخیر این کار، خائنها شمال را بدست مردم شمال می دهند و از اینکه در ذهنیت مردم شمال دشمنی دولت و امریکا و ناتو را دادند، برنده اصلی طالبان شده، شمال را طالبان تسلیم می گیرند.
***
هوای سیاست نشان میدهد، کشورها در تلاش سازمان دادن یک حکومت موقت هستند. اگر با طالبان توافق صورت گیرد. (به نظرم ناممکن است)
فصل جدید سیاست که در او فصل طالبان نقش مرکزی را بازی خواهند کرد باز می شود.
(با این حکومت، یک دوره سیاسی افغانستان به تاریخ سپرده می شود)
(در نزدیکترین زمان، چهره های جدید سیاست در صحنه ظاهر می شوند، اعم چهره های که از دولت های غربی آمده بودند و هم چهره های که میراث کارملی ها بودند از صحنه پاک می شوند)
***
اردوغان می گوید، دولتها خاطر میدان هوایی کابل در توافق رسیدند، کار دیپلماسی با طالبان جریان دارد.
نوت:
اگر با توافق طالبان ترکیه در کابل باقی بماند، در سیاست رژیم جدید افغانستان، ترکیه مسیر دهنده خواهد شد، لیکن به نظر شخصی خود من این کار امکان ندارد چونکه طالبان یکه سلاح در دست دارند قبول نخواهند کرد.
***
عبدالله عبدالله و وزیر خارجه با عده چهره های بلند مقام دولت افغانستان در ترکیه آمدند. عبدالله عبدالله با کانال خبری ان تی وی ترکیه مصاحبه داشت، از او مصاحبه، هوای سیاست نشان میدهد، کشورها برای آینده افغانستان نسبت به این مردم، طالبان را به جدیت گرفتند.
***
برادران ازبک ترکمن من!
در شرایط یکه فردا نامعلوم است بهترین وطنپرستی و قوم پرستی حفاظت جان خود و عزیزان می باشد؛
از گپ های احساساتی دور باشید؛
لطفاً از آینده تورکهای افغانستان در تشویش نشوید.
هر رژیم که بیاید مجبور است حمایت دنیای تورک را با خود داشته باشد، شما به منطق گپ های من باور کنید. سر از این تاریخ در منطقه نقش مرکزی را با تورکها پشتونها بازی خواهند کرد.
چونکه تاریخ دوستی استراتیژی این دو خلق را در منطقه ما مجبوری ساخته است به همان گونه که روسها را به دوستی تورکها مجبور ساخته است.
لطفاً در سیاست از ذهنیت رسوای مارکسیستی دور شده از تابلو بزرگ دیدن کنید. آنچه مهم است، تا آمدن استقرار سیاسی، حفاظت جان است.
لطفاً به گپ های پوپولیست که تا امروز به ذهنیت شما مسیر نادرست داد، دور شوید. از گپ های کور احساساتی چیزی ساخته نیست، اگر ساخته می بود تا امروز خلق و ملک آباد می شدند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 4
افغانستان کشوریست، گپ های دور از منطق، گپ های دروغ و گپ های بدون تحلیل و بررسی را، به بهترین شکل به خلق خود فروخته می تواند.
چرا این گپ را زدم؟
از مقاله بخوانید
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
روزنامه «والاستریت جورنال» طی گزارشی با استناد به کارشناسان اطلاعاتی آمریکا اعلام کرد که دولت افغانستان میتواند ظرف 6 ماه الی 2 سال پس از خروج کامل نیروهای آمریکا سرنگون شود. این اطلاعات آخرین گذارش اطلاعات دولتی امریکاست به اساس آن، محمداشرف غنی در امریکا دعوت شد و هئیت امریکا برای مذاکرات در ارتباط افغانستان در آنقره آمد.
(با این اطلاعات سرنوشت رژیم از سر تنظیم می شود)
اطلاعات امریکا در ارتباط افغانستان تا همین اطلاعات پیش بینی کاملاً متفاوت را داشت. یعنی امریکایی ها احتمال سقوط رژیم را تخمین نداشتند. به اساس اطلاعات سابقه، زلمی خلیلزاد از برقراری رژیم کابل در دنیا اطمینان میداد.
(نوت: تصمیم گیری های دولتهای بزرگ که با اساس اطلاعات صورت می گیرد، تصمیم گیریها در ذهنیت خلق افغانستان بدون اطلاعات و بدون سنجش می باشد. به کشورهای بزرگ حتی 24 ساعت زمانی، زمان بسیار دراز است لیکن برای ذهنیت ما خلق، هر دولت تصمیم سال های دراز را با خود دارد)
حال آمدیم به گپ بالا که گفتم « افغانستان کشوریست گپ های دور از منطق، گپ های دروغ و گپ های بدون تحلیل و بررسی را به بهترین شکل به خلق خود فروخته می تواند»
هموطنان عزیز، در افغانستان، حتی کمترین انسان افغانستان گذارش های رسمی دولتها را تعقیب ندارند و از اینکه تسلیم عقل منجمد هستیم، بدون خبر شدن از منبع، رفتار غیر علمی داریم بنااً همیشه شکست می خوریم و دردبدر می شویم.
(معلومات قوی ترین سلاح در سیاست است)
در افغانستان هرکس تصور دارد امریکا یا دیگر کشورهای بزرگ، یک برنامه می سازند، بعد با او برنامه رفتار می کنند.
هرکس به این بی منطقی اسیر است.
نخیر!
نه امریکا و نه کدام کشور بزرگ دیگر با یک برنامه رفتار کرده نمیتواند. این کشورها همیشه اطلاعات جمع می کنند و مطابق به نبض پیشآمدهای سیاسی مانورها را تغییر میدهند. یعنی به رنگ پیشآمدهای سیاسی می رقصند لیکن در افغانستان عکس آن قبول شده است.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 5
چیلگین پروژه (پروژه یکه عقل را کیچ می کند) کانال استانبول با اشتراک اردوغان رسماً شروع شد، چیست این پروژه؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
کانال استانبول با مصرف ابتدایی 15 میلیارد دلار و با تخمین اقتصاد دانها، تا تکمیل در دو طرف آن دو شهر تکنولوژیک، بین 50 تا 120 میلیارد دلار، یکی از پروژه های بزرگ صد سال دنیاست.
کلنگ زده شد و کارش آغاز شد.
اردوغان این پروژه را برای اولین بار 11 سال قبل به خلق ترکیه گفت و از آن روز بعد بحث های پرحرارت در ارتباط این پروژه شروع شد. چونکه این پروژه با وزن اقتصادی اش و با هدف استراتژی اش اعم برای حزب اردوغان بی نهایت پر اهمیت بود و هم برای مخالف های اردوغان پر اهمیت بود. در این 11 سال از بحث های علمی تا بحث های سیاسی هرکس فکر خود را بیان کرد. چه اندازه که برای تطبیق این پروژه موافقها با اردوغان حرکت کردند، به همان اندازه مخالفها در علیه ی اردوغان قرار گرفتند لیکن دیروز با اولین گلنک زنی رسماً کار این پروژه آغاز یافت.
معلومات از کانال استانبول:
استانبول شهری ست در لب دریا مدیترانه و بحر سیاه موقعیت دارد. به یک طرف این شهر بحر مدیترانه موقعیت دارد به استقامت دیگر آن بحر سیاه موقعیت دارد. دو بحر با یک گردنه در وسط شهر استانبول با هم وصل هستند. زیبایی طبعی این موقعیت شهر در دنیا بی نظیر است بخصوص دیدن این شهر از اوسکودار کیف جدا دارد.
(حداقل ماه ی چند بار از اوسکودار استانبول را دیدن می کنم زیبایی که در دنیا بی نظیر است کیف میدهد)
از گردنه استانبول کشتی های بزرگ تجارتی عبور مرور می کنند. روزانه صدها کشتی شهری نیز فعالیت دارند. تراکم کشتی ها برای استانبول خطر است. در دو طرف بحر از زمان عثمانی ها بی شمار قصرهای تاریخی به آب این بحر دارند که هر کدام آنها ارزش معنوی بسیار زیاد را دارد. پروژه ی کانال استانبول برای نجات دادن شهر از حادثه های ناگوار در نظر گرفته شد. این کانال در استقامت اروپایی استانبول که از شهر قدیمی استانبول فاصله دارد در نظر گرفته شد. یعنی با این کانال یک راه جدید آبی بین بحر مدیترانه و بحر سیاه حفر می شود. درازی این کانال 45 کیلومتر می شود و حمق آن حداقل 21 متر و عرض آن حداقل 270 متر می شود. در دو طرف کانال دو شهر تکنالوژیک در نظر گرفته شد که در هر شهر 250 هزار انسان زندگی خواهند کرد. باشش پل زیبا که هر کدام ساختمان بخصوص خود را دارد و در زیر کانال 25 راه از خط آهن تا انتقال گاز و آب در نظر گرفته شد. باغ ها، رستورانتها، تیاتر سینما خلاصه هر چه برای توریسم لازم است برای جلب توریستها در نظر گرفته شد. در این پروژه 204 کارشناس این بخش، از جمله 51 دانشمند از 11 پوهنتون ترکیه کار کرد. برای مدل سازی این کانال از 35 کشور دنیا 3500 نفر در این مدت کار کرد. از 304 نقطه متفاوت این پروژه 17 هزار متر حفاری صورت گرفت و 248 مطالعه ژئوفیزیک صورت گرفت. از طرف دانشمندها 5 گذرگاه در نظر گرفته شد و با توجه به مطالعات علمی، مسیر کنونی به عنوان منطقیترین و کارآمدترین خط از بین 5 گزینه مختلف انتخاب شد.
اصل قابل دقت این پروژه بزرگ جهانی این است، اردوغان می گوید حداقل یک دلار از بودجه دولت مصرف نمی شود چونکه پروژه خود، خودکفاست برای این مبلغ بزرگ!
یعنی سیستم یکه اردوغان پروژه های بزرگ میلیارد دلاری را یکی پی دیگری در ترکیه اعمار کرد و می کند، حتی یک دلار از جیب دولت نکشید و نمی کشد.
بمانند بزرگترین میدان هوایی دنیا و به مانند هزاران کیلومتر راه زمینی مدرن ترین راه دنیا و به مانند بی شمار پل های بزرگ و غیره را با این استراتژی نصیب ترکیه کرد. تنها درازی تونل های که از بین کوهها عبور کرد 750 کیلومتر شد. همین اکنون در استانبول 14 خط جدید مترو در حال ساخته شدن است. اگر این پروژهها با سرمایه ملی ترکیه اعمار می شدند، از هر نگاه ناممکن بود. از اینکه در پهلوی اردوغان اقتصاددانهای قوی همکار اند و از اینکه اردوغان خود اقتصاد را میداند این پروژهها را با پول کاپیتال امریکا و اروپا اعمار کرد و می کند.
چگونه؟
جواب: از کانال استانبول جواب میدهم. حفرکاری کانال استانبول 15 میلیارد دلار کار دارد. حساب یکه اقتصاددانها دارند بعد از تکمیل این پروژه سالانه حداقل 2 میلیارد دلار درآمد میاورد. به این حساب در بین 7 یا 8 سال از درآمد، مصرف کشیده می شود. ترکیه به شرکت های بزرک ترکی حساب کتاب را پیشکش نموده پیشنهاد میدهد می گوید حساب کتاب را کنید از بانک های دنیا قرضه بگیرید با پول بانکها این پروژه را تکمیل کنید، در قرضه ترکیه شما را ضمانت می کند بعد از تکمیل از درآمد کانال اعم قرضه ی تان را بدهید و هم عواید خود را بگیرد و بعد به دولت تسلیم بدهید.
منطق: بساز، کار بگیر، به دولت تسلیم کن.
با این منطق این کانال که تا 8 سال مصرف خود را تکمیل می کند با سود بانکها و با عواید شرکتها بلکه 15 یا 20 سال درآمد کانال مربوط شرکتها شود و بعد از او مدت زمان درآمد از دولت می شود.
بطور مثال میدان هوایی استانبول که با 11 میلیارد یورو ساخته شد تا 23 سال عواید این میدان هوایی مربوط همان شرکت ترکی می باشد و بعد از 23 سال مربوط دولت می گیردد و در 23 سال عواید دولت از مالیه گیری 23 میلیارد یورو می شود. یعنی حداقل یک یورو مصرف نکرده اعم بزرگترین میدان هوایی دنیا را ساختند و هم سالانه یک میلیارد یورو مالیه می گیرند و هم شرکت ترکی عواید خود را می گیرد.
با پول کی ساختند؟
با پول کاپیتال امریکا و اروپا ساختند.
در افغانستان غنی یگانه کس بود در تاریخ افغانستان از بین این سیستم آمده بود و تجربه داشت. ما افغانها در عوض کار گرفتن از غنی در سرش سیاست بازی کردیم و رسوا ساختیم.
چونکه اینجا ترکیه است و آنجا افغانستان است.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 6
محمدمحقق می گوید: اگر شورای عالی دولت ایجاد نشود اوضاع کشور بدتر خواهد شد.
معاون اول می گوید: هلیکوپترها از طرف آقازادهها با میل شان استفاده می شوند از این بعد کس استفاده کرده نمیتواند.
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
تاریخ گواه ست اگر در اداره دولت یک دست حاکم نشود ملت دربدر و ملک ویران می شود.
در دموکراسی ها برنده انتخابات اگر صفرصفر یک در صد رای از پنجاه فیصد بالا را بگیرد قانون اداره دولت را بدست همان کس می دهد و او کس با خوب خراب خود یک دوره اقتدار می شود.
در امپراتوری عثمانی زمانیکه شاه وفات می کرد یک شاهزاده پادشاه می شد باقی شاهزادهها و فرزندان پسر آنها در همان روز از طرف سیستم خاطر رفاه ملک و ملت قربان شده کشته می شدند. در افغانستان یک کرسی وجود دارد هزاران دعوای او کراسی را دارند؛ این اسلوب حکومتداری ست وطن از مصیبت نجات نمی یابد.
کی مسئول؛ کی خوب؛ کی خراب؛ کی وطنفروش؛ کی وطنپرست خلاصه هر چه مثل مخلوط باش برنج مخلوط شده است.
بدبختانه هرچه در ارتباط یک رژیم مردمی بود؛ هرچه در ارتباط ملت سازی بود؛ هر چه در ارتباط وطنپرستی بود در ضد او ارزشها برای ملت، چیزهای دیگر ارزش شده، داده شد.
در مبارزه سیاسی، در مقابل باید تنها یک قدرتدار مسئول باشد تا استراتژی مجادله را ساخته بتوانیم نه هزاران!
حال با این انارشی کی، چه بدست آورده میتواند؟
محقق می گوید: با وزارتها تماس می گیریم وزیرصاحبها برای جواب حاضر نمی شوند.
محقق خود را رئیس دولت میداند؛ بمانند هر لیدر قومی و جهادی.
اینها تلاش دارند یک شورا ساخته هر کدام بمانند رئیس جمهور شده رل بازی کنند؛ آیا کار نیک میشه یا کار بد؟
معاون اول می گوید: هلیکوپترها از طرف آقازادهها با میل شان استفاده می شوند از این بعد کس استفاده کرده نمیتواند.
معاون اول که به گپ زدن های سرصدادار عاشق است، او هنوز خبر نیست آقازادهها امر غنی را کجا ارزش میدهند که گپ او را کنند؛ آیا امر رئیس جمهور را کدام مدیر کدام ولایت ارزش میدهد؟
اگر زور داشته باشد از دفتر بیرون شده نزد او آقازادهها رفته این گپ را بگوید.
گپ وزیر دفاع را لوی درستیز نمی کند. گپ لوی درستیز را قوماندان های جبهه نمی کنند چونکه هر قوماندان مربوط یک لیدر قومی یا جهادی است. آیا با این گونه سیستم ملوکالطوایفی، سیستم دولت ساخته می شود؟
برادران گلم دعا کنید در سر ملک و ملت خداوند یک قدرتدار را حاکم بسازد؛ نه هزاران را.
اگر در مقابل ما و شما یک قدرتدار باشد حداقل او را برای مصیبت ملت مسئول کشیده میتوانیم حال با این رسوایی کی ره مسئول کشیده میتوانیم؟
در او صورت اگر در مقابل ما و شما خیانت شود حداقل از کجا آمدن او خیانت را دانسته مجادله سیاسی را پیش برده میتوانیم با این حال رسوا که هر کس در مقابل دیگر خائن است و هرکس در نزد طرفدارهای خود قهرمان است چه به چه شکل ساخته می شود؟
لعنت خداوند از طالب گرفته به همه قدرتدارها باشد که وطن را به این حال رساندند.
گریز از یک گرگ ساده است اگر دهها صدهها هزاران باشد؟
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 7
آمریکا پایگاه بگرام را تخلیه کرد. این تخلیه به معنی رهاکردن سرنوشت رژیم کابل به دست رژیم می باشد.
من این پیروزی بزرگ را برای او ازبکهای خائن که تلاش کردند بین رژیم و خلق فاصله ایجاد شود و دست دیرین دولت پشتونها در سرنوشت شمال سرنوشت ساز شود مبارک می گویم و برای او خائنها از بودن قلم تاریخ یاد می کنم.
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
پایگاه بگرام مهمترین پایگاه در تاریخ نزدیک افغانستان است. اهمیت این پایگاه را اشغال شوروی و اشغال آمریکا بیشتر ساخت و برای این پایگاه شهرت سمبولیک بخشید.
بدون شک چشم دنیا در این پایگاه بود. تخلیه و نا تخلیه این پایگاه تصمیم برآمدن و نا برآمدن آمریکا را نشان میداد.
دو همپیمان قوی آمریکا کشور المان و کشور ایتالیا در 48 ساعت اخیر افغانستان را ترک گفتند. این دو کشور در ظاهر کشورهای مستقل اعم باشند، حقوق یکه ختم جنگ جهانی برای آمریکا امتیاز داد، بدون مشورت با آمریکا در سیاست خارجی کاری کرده نمیتوانند. یعنی بیرون شدن این دو کشور ختم اشغال آمریکا را نشان میدهد.
(احتمال دارد تا دو هفته برآمدن آمریکا تکمیل شود)
همین لحظه که این مقاله را می نویسم آخرین پیام وزیر دفاع ترکیه در تلویزیونها داده شد، او گفت: در ارتباط میدان هوایی کابل با طرف های افغانی مذاکره دوام دارد تا حال به کدام نتیجه نرسیده است. او ادامه داد: رها کردن میدان هوایی کابل به معنی منزوی شدن افغانستان از دنیاست. اگر مذاکرات با افغانها (هدف او طالبان و رژیم است) در یک توافق رسید رئیس جمهور اردوغان او توافق را اعلان می کند.
سیاست با حساب کتاب صورت می گیرد. گپ سیاسی باید با حساب کتاب باشد. سقوط پی در پی شهرها در شمال و تاثیر زنجیری او سقوط در دیگر مناطق افغانستان از اثر فعالیت استراتژی طالبان نیست، بدون شک قلم تاریخ حقیقت را نوشته می کند، سبب سقوط از فعالیت یک عده خائن های ازبک که از اسم ازبک پرستی برای سیاست طالبان خدمت کردند، می باشد.
چونکه سقوط را ازبکها شروع دادند.
از بین اینها یک عده خائن بودند عمل کردند لیکن اکثر نادانسته دست به این خیانت زدند و گور سیاسی را برای خود کندند و دست طالب را بلند کردند.
همین اکنون نیز این حماقت ادامه دارد.
بارها گفتم در افغانستان دو جبهه وجود دارد جبهه دولت و جبهه طالب وجود دارد. اگر مارشال دوستم بود یا جنبش او بود یا خلقی پرچمی یا گروهی کار بود همی اینها شامل جبهه دولت بودند.
عکس آن را ادعا کردن حمق بودن شان را نشان میدهد.
در مقابل همه اینها جبهه طالب قرار داشت و در وسط این دو جبهه خلق ما بخصوص جوانان ما قرار داشتند.
خلق و جوانان راه سوم را نداشتند یا از جبهه دولت حمایت می کردند یا از جبهه طالب حمایت می کردند.
درک این حقیقت در جامعه ازبک نبود.
یک عده خائنها که وطن را نخست به روس فروخته بودند و بعد در غرب فرار کرده بودند رهبری سیاست جنبش را، رهبری سیاست جامعه را در دست داشتند و دارند، اینها تا امروز نقش مرکزی را به ذهنیت دادن جامعه داشتند و دارند.
اگر شعر وطنپرستی نوشتند یا نوشته وطنپرستی نوشتند هدف شان یک هدف بود: جوانان را در علیه ی دولت تحریک نموده در آغوش طالبان انداختن بود.
چونکه کدام منطق دیگر نداشت.
(او عده که احساسات جوانان را در نظر گرفته برای بیشتر لایک گرفتن و خود را شهرت دادن، جوانان را در علیه ی دولت تحریک کردند، شریک این خیانت شدند چونکه تحریک شده جوانان حالا طالب شده گور این حمقها را در حال کندن هستند. بطور مثال رحمان اوغلی در رژیم طالبان چه نقش سیاسی پیدا کرده میتواند؟)
اینها ازبک پرستی را و وطنپرستی را غلط و نادرست در جامعه آموختند و خائنی نموده ذهنیت خلق و جوانان را از دولت فاصله دادند و دانسته به ذهنیت طالبان تسلیم دادند.
(اگر این خائنها نمیبودند ذهنیت جوانان را در علیه ی طالبان در اطراف یک هدف مقدس مستقل در چوکات حقوق دولت آورده میتوانستیم و امروز صاحب شمال ما ازبکها می شدیم. از دست این خائنها اداره ی شمال در دست دیرین دولت پشتونها افتید؛ لعنت به این خائنها)
(طالبان نه از چند ملا عبارات اند و نه دست نشانده پاکستان اند در عقب اینها چهره های قوی پشتون در رهبری اند تا که عقل خائن های ما ازبکها به این حقیقت می رسد، کار از کار می گذرد)
(در آینده نزدیک کی بودن طالبان به هرکس نمایان می شود. اگر طالبان دست نشانده پاکستان برآیند و یا از چند ملا عبارت شوند در نام من لعنت بخوانید و اگر گپ من حق برآید با من همدست شوید تا مشت لعنت خلق را در سر خائنها کوبیده سیاست ازبکها را از سر تنظیم کنیم)
اگر از بین این خائنها یک عده شان این عمل را قصدی نبود بگویند، او زمان اینها حمق ها بودند که این خیانت را انجام دادند. اگر اینها به گپ من احتراز کنند کامنت های اینها و نوشته های اینها و گفتارهای اینها را هرکس شاهد است.
(بیشتر از چهارصد سند اینها را از چهره های نامی اینها کپی کردم تا برای نسل های آینده خیانت اینها را با سند نوشته کنم)
با اینه همه، دنیا منتظر سقوط رژیم کابل است هر ازبک من سقوط را تخمین زده رفتار کند از احساسات پرهیز کند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 8
عبرت عبرت عربت!
گپ سیاسی زدن مسئولیت و وزن سنگین دارد. در گپ سیاسی باید که آینده در نظر گرفته شود چونکه ضرر و فایده هر گپ سیاسی در آینده نمایان می شود نه همان زمان!
در افغانستان دو جبهه بود و دو جبهه وجود دارد. خلق بین این دو جبهه قرار دارند. اگر جبهه دولت فاسدترین جبهه هم باشد، جبهه مقابل دولت، به هدف تغییر بنیادی جامعه مجادله دارد بنااً اگر آنها مظفر شوند هر چه ره تغییر میدهند.
او خائن های ازبک ما که شب روز در تلاش فاصله دادن ذهنیت خلق از جبهه دولت شدند، در حقیقت یک یک مزدور سیاست طالبان شدند؛
(هرکس بداند، نامی ترین چهره های ازبک که یا دانسته یا نادانسته خلق را به آغوش طالبان ریختند، در نزد تاریخ، خائن های خلق ما معرفی می شوند، چونکه چشم تاریخ همیشه باز می باشد)
یکی از چهره های شناخته شده از ازبکهای ما این دروغ را در فیسبوکش نوشت: «شب گذشته طیاره ناشناسی دراسمان شهرمیمنه در نقطه محل تجمع قطعات خاص پروازمیکند،وقتی مسولین هوایی تحقیق میکنند، معلوم میشود که طیاره مذکوربرعکس طیارات موجود بیصداو مربوط نیروهای مخالف دولت بوده که پروازکشفی انجام میداده است»
حال سوال این است «در شب تاریک طیاره بیصدا میاید و مربوط نیروهای مخالف دولت بودن را مسولین میدانند و به آقا خبر میدهد» آیا این گپ، گپ حمقانه است یا تظاهر خیانت ملی ست؟
آیا این چهره نادان است یا ذکی و هوشیار؟
ذکی و هوشیاراست چونکه گپ های سفسطه در جامعه ما ازبکها بازار دارد.
آیا باور ندارید؟
بخوانید کامنت یک شخصیت بزرگ ما را در ارتباط این خبر حمقانه ی دروغ یا رذیلانه ی دروغ:
«طیاره از مخالفین نیست. تمام فضای کشور در اختیار و کنترول امریکاست.
پروازهای شبانه، انتقال نیروهای داعش و طالب و مهمات برای شان به شمال قبلا افشا شده بود.
فعلا طبق پلان طرح شده امریکا، با همیاری همه جانبه ارگ تسلط سریع و گسترده طالبان به شمال مطرح است.
افسوس نیروهای مردمی و احزاب و گروه های مخالف طالب و سیاست های ارگ نتوانسته یک جبهه متحد واحد تشکیل دهند. عملکرد خیزشهای مردمی با وجود روحیه و احساس عالی ضد طالبانی و ارگ، اگر با اتحاد صورت گیرد، نتیجه مطلوب به دست خواهد داد»
اینها دو شخصیت نامی از ادبیات ما ازبکها اند. یک آن حمق بودن جامعه ما را دانسته این چنین گپ های غیر منطقی را نوشته می کند و دیگر آن مثلیکه عقل اش را باخته باشد، یکبار از نقطه نظر تکنیک و تکنولوژی ممکن بودن یا نبودن این حادثه را بررسی نکرده، از عقل منجمد شده خود در جامعه ما ازبکها برای خدمت در سیاست طالبان جواب نوشته می کند. این آقا که یکی از دانشمندهای زبان و ادبیات ما ازبکهاست و من سخت احترام دارم، فردا که امریکا از شکست های پی در پی رسوا شده، بمانند روسها منطقه را رها کند و حقیقت گپ شکل دیگر بودنش نمایان شود آبروی این دانشمند چه می شود؟
اینها ادراک یک نقطه را ندارند، اگر دانشمندهای ما اسیر گپ های سفسطه یی باشند حال احوال خلق ما چه می شود؟
گفته های اینها سند ندارد چونکه امکان سند داشتن او ناممکن است یعی منطق اینها یک سفسطه است.
سفسطه است زیرا تا حال یک سند وجود ندارد امریکا داعش را در شمال آورده باشد و یک سند وجود ندارد ارگ شمال را داعشی یا طالبی کرده باشد. در سیاست، شخصیت های بزرگ که گپ میزند باید با سند گپ بزند، نه از تبصره های کوچه بازار!
ازبک های با شرف من!
سبب بدبختی جامعه ما شما، بدون حساب کتاب سیاسی، گپ سیاسی را گفتن است و عمل سیاسی را انجام دادن است. در این نیم عصر، هرچه در سیاست شنیدید، بازی سیاسی دیگران بود از سر یک عده چهره های سرشناس ما و شما در جامعه داده شد. آنها ملامت نیستند چونکه سیاست خاطر منفعت بازی می شود و لیکن چهره های سرشناس ما شما که بدون حساب کتاب سیاسی عقل شان را اسیر بازی آنها کرده اند گناهکار و ملامت هستند.
ای ازبک های با شرف من، لطفاً در عوض قبول کردن هر گپ سرخ سبز، به منطقی بودن و نبودن او تفکر کنید. هر گپ یکه در عقل تان مقبول نمایان شود، قبول نکنید قبل از قبول کردن در سر او تفکر کنید. بدانید خطرناکترین زندان برای انسان اسیر شدن به عقل است. اگر در یک جامعه انسان های او جامعه در عقل شان اسیر شوند، عقل آنها را دیگران رهبری می کنند بنااً از اسارت عقل دور شوید و عقل را رهبری کنید. اگر در جامعه ذهنیت رهبری کردن عقل را رواج داده بتوانیم، به زودترین فرصت بامنطق و بی منطق بودن هر گپ را درک کرده میتوانیم در غیر آن، هرکس آن گپ یکه به عقل او خوش میآید قبول می کند.
(استاد کاظم امینی از فاریاب نوشته کرد استاد حلیم یارقین از سویدن نوشته کرد)
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 9
ترکیه دو کشتی جدید خودذکا بدون انسان را در نمایش گذاشت.
ترکیه با جنگنده های بدون انسان خودذکا، دنیا را در حیرت انداخت و دکترین جنگ را در دنیا تغییر داد.
نسل اول کشتی بدون انسان خودذکا ترکیه که امسال به اردو تسلیم داده شد، امکانات تکنولوژی او هنوز در خبرهای کشورهای غربی ادامه دارد، اینبار دو کشتی جدید که به مقصد مختلف وظیفه مهندسی شده اند، برای هرکس سرپریز شد.
ویژه گی های این دو کشتی:
1.از مرکز قومندانی تا به مسافت 1100 کیلومتر وظیفه اجرا کرده میتوانند.
2.تا چهار شب روز در هر اقلیم بحر وظیفه اجرا کرده میتوانند یعنی اگر به وظیفه روان شوند تا چهار شب و روز بدون اکمال انرژی وظیفه اجرا کرده میتوانند.
3.مختلف سلاح را استفاده کرده میتوانند اعم کشتی های زیر دریایی را و هم کشتی های سر دریایی را و هم هدفهای خشکه را زده میتوانند.
4.سرعت شان نسبت به هر کشتی بسیار زیاد است و تکنولوژیی استفاده شده است کشف شان به راهدارهای دشمن بسیار مشکل است. آنچه اینها را خطرناک می سازد با پیشرفته ترین راکت های خودذکا نقطه زن مجهز بودن است. بعضی راکتها مخصوص به تکنولوژی این کشتی ها عیار شده ساخته شد.
سوال این است تقریباً هر ماه یک یا چند تکنولوژی جدید جنگی خود ذکا در نمایش قرار داده می شود، بودجه ی اینها چگونه ترتیب می شود؟
جواب:
بازار فروش تکنولوژی جنگی ترکیه با سرعت در حال رشد است. یعنی درآمد اقتصادی سبب پیشرفت شده است.
نوت: در آینده نزدیک از جنگنده خودذکا جدید ترکیه که امسال به اردو تسلیم داده می شود معلومات میدهم. در اخیرین تست او جنگده تقریبا چهل هزار پیت پرواز کرد و 25 ساعت در هوا بود و نزدیک به 8000 کیلومتر مسافت را طی کرد. یعنی اگر به طرف افغانستان پرواز می کرد در افغانستان عملیات انجام داده برگشت کرده میتوانست. اگر در سر سالنگها پرواز می کرد تا چهارصد کیلومتر با راکتها و تا 100 کیلومتر با بم های رهبری شده دشمن را با نقطه آتش زده میتوانست. یعنی راکتها و بم های اف 16 و 35 را استفاده کرده میتواند.
***
مقاله 10
تنظیم طالبان چگونه شکل گرفت، آیا از طالبان یکه از مدرسه های پشتونستان خیزیش کردند طالبان امروز تفاوت دارند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
دوستان عزیز اگر یک مریض نزد دکتر برود، دکتر به قدم اول چه بودن مریضی او را تثبیت می کند و بعد، برای معالجه او ادویه نوشته می کند.
تحلیل در سیاست هم چنین است اگر تثبیت نباشد معالجه نمی شود.
اگر هر کدام ما از عقل خود، کی بودن طالبان را سوال کنیم، عقل ما گپ های عام که در جامعه در زبان هرکس است، از روی او گپها جواب میدهد و ما آن را قبول می کنیم.
چونکه مطبوعات و گپ های سیاسیون برای عقل ما مسیر میدهند یعنی عقل ما را رهبری می کنند و از اینکه رهبری آنها را گفتار عقل خود میدانیم، برای ما درست نمایان می شود.
در جامعه های چون افغانستان اکثراً خلق در اسارت عقل شان هستند. اگر در هر جامعه اکثراً تابع به عقل شان باشند، در او جامعه مصیبت بزرگ وجود دارد چونکه عقل رهبری نمی شود و عقل اکثر را دیگران رهبری می کنند.
درک این نقطه بسیار مهم است!
من برای تخمین زدن آینده افغانستان، شروع مریضی را و چه دلیل برای مریض شدن سبب شد را نوشته می کنم تا شما تفکر کرده برای آینده افغانستان تخمین خود را داشته باشید.
امید منطق و دلیل های نوشته را درنظر گرفته تفکر کنید.
***
تنظم طالبان چگونه شکل گرفت؟
جواب: سال، هفت ثور سیزده پنجاه و هفت بود یک عده نظامی های خلق پرچم برای از بین بردن جمهوریت محمدداوود، با همکاری استخبارات مسکو کودتاه را سازمان دادند و پیروز شدند.
محمدداوود با اعضا فامیل که در روز دوم کودتا قتل شد، تا او زمان، افغانستان از هرنگاه کشور باثبات سیاسی بود. سرتاسر افغانستان شب روز امنیت بود.
خلقی ها و پرچمی ها که مشترک قدرت را گرفتند، اختلافات درون حزبی اینها اولین سبب انارشی در وطن بود و از جانب دیگر، بی تجربه گی اینها در دولتداری، سبب ناراضیتی خلق از رژیم اینها بود.
اقتصاد مشکلات اول این رژیم بود بالای خلق تاثیر فوق العاده داشت لیکن اینها درک آن را نداشتند.
سیاست شعاری و توهینی در روحیه خلق، با مشکلات اقتصادی سبب دیگر بود، مهاجرتها در پاکستان و ایران شروع شد.
کشته شدن رئیس جمهور اول اینها، بعداً از بین برده شدن رئیس جمهور دوم اینها با روسها و اشغال افغانستان بدست روسها با آرزوی یک عده این مردم، شروع مصیبت افغانستان را رقم زد.
کشورهای غربی و کشورهای اسلامی برای شکست دادن روسها در افغانستان، دست به اقدام زده، کشور پاکستان را مرکز جبهه ضد رژیم این مردم انتخاب کردند.
خلق یکه اشغال را نمی خواستند و رژیم اینها را نمی پذیرفتند، از طرف غرب و کشورهای اسلامی با لقب مجاهدین اسلام معرفی شدند و برای اینها هر نو کمک نظامی و اقتصادی را کردند.
در او زمان در مدرسه های پشتونستان با او شرایط، یک تجارت شکل گرفت و تعداد مدرسه ها اگر صد بود هزاران شد.
در مدرسه ها تعداد زیاد فرزندان مهاجرین افغانستانی که از جنگ و مشکلات اقتصادی در پاکستان رفته بودند، در دام این تجارت افتیدند.
(نوت: بگونه لیلیه درس تعلیم بود. از اینکه رایگان بود، اکثر مهاجرها علاقه داشتند تا فرزندان شان در او مدرسه ها جذب شده سواد و درس دینی یاد بگیرند؛ لیکن در حقیقت یک دام سیاسی و اقتصادی بود)
هزاران اولاد وطن از نام درس تعلیم سواد در مدرسه ها جذب شدند و برای ادامه این کار، میلیونها دلار از کشورهای غربی و اسلامی در این مدرسه ها سرازیر شد و به یک تجارت پردرآمد تبدیل شد.
با شمول دولت پاکستان، دیرین دولت پشتونها که بعداً با همکاری ببرک کارمل نخستین فکر یک تنظیم جدید را در علیه ی مجاهدین از بین اینها سازمان میداد، از درآمد اقتصادی مدرسه ها استفاده کردند.
منفعت سیاسی و اقتصادی، دو رقیب سیاست داخلی پاکستان را از سر مدرسه ها وحدت داد.
درک این نقطه، بی نهایت مهم است!
در مدرسه های پشتونستان، درس تعلیم و تربیه ی دینی با فلسفه جهادیکه غرب و کشورهای اسلامی در علیه ی اشغال روسها تعریف کرده بودند، درس داده می شد.
در پیشگفتار گفتم، اگر خلق های یک جامعه در عوض رهبری عقل، به عقل شان اسیر باشند، عقل آنها را دیگران رهبری می کنند؛
این منطق من صد در صد در مدرسه های پشتونستان عملی شد و به زودی اکثر خلق جامعه را گرفت.
یعنی در جانب دولت هرچه مسکو گفت، بدون سنجش قبول شد و در جانب مجاهدین هرچه غرب و کشورهای اسلامی گفتند، بدون تحقیق قبول شد.
(نوت: این روش زندگی آهسته آهسته جزء اسلوب زندگی خلق افغانستان شد. امروز هر گپ یکه به عقل انسان افغانستان همساز باشد قبول دارند؛ یا عقل انسان افغانستان، انسان افغانستان را فریب بدهد؟ این پرسش از کلتور خلق دور شد)
در دو طرف، دو طرف که دست نشانده شدند، کلتور ملی بودن و ملی فکر کردن رنگ باخت.
(نوت: شکست اخیر شمال میوه این مصیبت است. چونکه تاثیرگذارهای خلق ازبک به عقل یکه در زمان حاکمیت خلق پرچم داده شد، پابند هستند. آینها هیچگاه شرط های جدید سیاسی و اجتماعی را درک کرده نتوانستند و هیچگاه از اسارت عقل شان نجات یافته نتوانستند)
ببرک کارمل رئیس جمهور سوم خلق پرچم بود. او در میز سیاست، مهندس ماهر سیاست بود.
(نوت: تا امروز در افغانستان، سیاست با مهندسی او شکل گرفت؛ نه مجاهدین و نه طالبان یک اسلوب جدید سیاست را در عوض شیوه سیاست کارمل، در جامعه داده نتوانستند؛ در آینده بلکه استعداد او، در سطح دکتورا بررسی خواهد شد)
در زمان او، پیش روی ویترین سیاست، نام او در نمایش بود لیکن سیاست افغانستان در دست روسها بود؛
این کار از سبب های مصیبت بود.
روسها با بدست آوردن استخبارات از مختلف جناح خلق پرچم، با استفاده از نام کارمل سیاست را بازی می کردند.
در دولتداری اگر دو سر باشد مصیبت است، در تقدیر مردم افغانستان با پیروزی خلق پرچم دهها سر به وجود آمد.
(قصاب که زیاد بود گوشت مردار بود)
غرب و کشورهای اسلامی، مجاهدین را هفت و هشت گروه ساخته بودند، روسها از اختلاف درونی خلق پرچم برای اداره استفاده می کردند.
(نوت: پارچه کن حکومت کن بود)
در اردو وزن نظامی های خلقی سنگین بود، کارمل برای مستقلتر سیاست بازی کردن، در شمال افغانستان قوماندان های شمال را با ابتکار سید اکرام پیگیر شناخت و برای دست بلند داشتن در اردو، هم قوماندان های شمال را حمایت کرد و هم استفاده کرد.
بخت مارشال دوستم بلند شد.
او که در شمال، نیرو بزرگ نظامی را در اطراف مارشال دوستم جمع نموده استفاده کرد، در پشتونستان با دیرین دولت پشتونها با سیاست برد برد وحدت را به میان آورد.
ادامه در قسمت دوم
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 11
قسمت دوم مقاله!
جنگ دوامدار بین مجاهدین و دولت ببرک کارمل، مسکو را در تلاش برنامه جدید برد. کارمل بعد از نیم دوره اقتدار خود درک کرد که مسکو در سیاست افغانستان تغییرات میاورد. با او درک، او همه تلاش خود را در داخل پشتونستان برد چونکه او سیاست داخلی پاکستان را از نزدیک مطالعه داشت و هدف سیاسی دیرین دولت پشتونها را نیز می دانست.
او با دیرین دولت پشتونها در سیاست برد برد در توافق رسید.
او دختر بزرگ خود را در ازدواج یک پشتون پشتونستان داد؛
او ازدواج یک ازدواج سیاسی بود.
دیرین دولت در بین مجاهدین از قوت گرفتن تاجیکها و هزارهها در تشویش بود، کارمل اگر امکانات دیرین دولت را کار گرفته می توانست، در داخل پاکستان دردسر بزرگ را برای پاکستان ایجاد کرده میتوانست بنااً برنامه مسکو را تغییر داده میتوانست.
(او سیاستمدار ماهر بود)
او که در مطبوعات، سیاست شعاری و توهینی را استفاده نموده عقل جامعه را به او شکل مصروف داشت، اصل بازی سیاسی او بسیار حساب شده از ذکای بلند او بود.
(نوت: با سیاست های حساب شده ی او عقل مردم افغانستان چنان تغییر یافت، عقل مردم افغانستان به سال های دراز در عوض تفکر، به آن گپ یکه آنی همان لحظه خوش عقل بیاید اسیر شد. امروز انسان افغانستان به آن گپیکه خوش عقل بیاید طرفدار است؛ نه به تحلیل و بررسی با عقل)
طلبه های مدرسه های پشتونستان پتانسیل بزرگ در برنامه او بودند؛ اگر که دیرین دولت پشتونها با او حرکت می کرد!
روسها کارمل را که از قدرت گرفتند و در عوض کارمل دست نشانده، داکتر نجیب الله را آوردند، کارمل بلکه برنامه مسکو را به نفع خود تغییر داده نتوانست، لیکن تا کودتایکه بالای دکترنجیب الله صورت گرفت، به سیاست شمال خود و به سیاست داخل پاکستان خود، نتنها فعال باقی ماند، اصل بازی گر در سیاست کابل، او شد. چونکه جنرالان قوی اردو چون جنرال عظیمی، افضل لودین، آصف دلاور، دهها تن قدرتدار با او حرکت داشتند و با ناکام شدن کودتا جنرال شهنواز تنی، بخش بزرگ خلقی های قدرتدار از اردو به نفع او تصفیه شدند.
در نتیجه او با دیرین دولت با استادی کار کرد و چنان برنامه ریزی کرد از یک طرف مجاهدین را رسوا ساخت از جانب دیگر ضربه مستحکم تاریخی را به پاکستان زد.
(نوت: از سیاست ذیرکانه ی او امروز مطبوعات دنیا تنظیم طالبان را ساخت پاکستان معرفی دارد و لیکن پاکستان چه اندازه این گپ را رد کند، به گریه ی پاکستان کس اهمیت نمی دهد؛ در نتیجه این تنظیم بلای جان پاکستان شد؛ این گپ من را تاریخ ثابت می کند)
دیرین دولت که در پشتونستان پاکستان مدرسه های پشتونستان را برای یک تنظیم جدید جنگی آمده می کرد، حساب های دقیق ببرک کارمل یک جنگ تمام عیار را در بین مجاهدین و قوت های مارشال دوستم تنظیم می داد.
پلان وحدت دادن مارشال دوستم با احمدشاه مسعود در علیه ی گلب الدین حکمتیار را، او از سر پیگیر و جنرال دلاور ترتیب داد. از این پلان هیچگاه مسعود و دوستم خبر نشدند.
(پیگیر جزئیات این پلان را میداند)
هدف ببرک کارمل نام مجاهدین را به خیانت های افغانستان گره دادن بود و با تنظیم جدیدیکه در عوض پاکستان، پشتونها در رهبری می آمدند، تنظیم های مجاهدین را نامبد ساخته از صحنه سیاست دور نموده، اففانستان را به مسیر جدید صلح با رهبری دیرین دولت سوق میداد.
(از دیدگاه او، این کار خدمت به افغانستان بود چونکه اداره افغانستان دوباره بدست پشتونها می افتید)
او خائن نبود لیکن شرطها با کودتا هفت ثور کاملاً به مسیر پلان های او رفت؛ نه او خود را نجات داده توانست و نه به آرزوهایکه برای خدمت داشت، رسید.
شرطها فشار روحی را بالای او زیاد ساخت؛ او مجبور شد از شمال از ازبکها کار بگیرد و در پاکستان از دیرین دولت پشتونها کار بگیرد.
بعد از اینکه کودتا در سر دکترنجیب الله صورت گرفت و با مهندسی او و رفیق های نزدیک او، قدرت به مجاهدین رسید، از روز نخست پیروزی مجاهدین جنگ تمام عیاریکه قبلاً پلانیزه کرده بود، شروع شد.
جنگ های مجاهدین بین مجاهدین و مارشال دوستم، شرطها را در داخل افغانستان برای یک تنظیم نجات دهنده آماده کرد.
(جنگها و شرطها قبلاً پلانیزه شده بود)
دیرین دولت پشتونها که در سر مدرسه ها از چند سال به این طرف کار می کرد، یک تنظیم را از مدرسه های پشتونستان پاکستان ترتیب داده در داخل افغانستان سوق داد.
(برای ایجاد یک فکر و تنظیم، سالها کار است. تنظیم طالبان بسیار دقیق از سال های شروع جنگ داخلی پلانیزه شد)
این تنظیم که خود را امارت اسلامی افغانستان یاد کرد، دیگران به اینها تنظیم طالبان گفتند.
(نوت: اینها هیچگاه خود را تنظیم طالبان نگفتند)
حال سوال است اگر طالبان را دیرین دولت پشتونها با رهبری کارمل ساخته باشد، پاکستان چرا اجازت داد اینها مظفر شوند؟
و یا اگر پاکستان ساخته باشد، چرا ناتو در عوض جنگ با طالبان، پاکستان را در هدف قرار نداد؟
جواب در قسمت سوم مقاله
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 12
قسمت سوم مقاله!
بالای دکترنجیب الله با رهبری ببرک کارمل گروه کارمل کودتا کرد. هدف آنها انتقال قدرت به مجاهدین بود چونکه شرطها برای یک جنگ تمام عیار آماده شده بود.
از روز نخست پیروزی مجاهدین جنگ داخلی چنان با اخلاق خراب جریان پیدا کرد، بخصوص در جنوب افغانستان هر کس به مرگ راضی شد.
«این برنامه ای بود گروه کارمل با دیرین دولت قبلاً گرفته بود.»
دیرین دولت که از بین طلبه های مدرسه یک قوت ساخته از قندهار در داخل افغانستان سوق داد، برای پاکستان جزء فعال بودن در داخل تنظیم طالبان چاره دیگر نمانده بود.
(در افغانستان هر کس پاکستان پاکستان می گوید لیکن اکثریت انسان افغانستان از ساختار دولتی پاکستان خبر ندارند. سیاست یکه در داخل پاکستان بین خود پاکستانی ها بازی می شود، اصلن در افغانستان برای دانستن سیاست آنها کس علاقه نمی گیرد؛ هر گپ و هر کار کور کورانه در افغانستان قبول می شود)
سه دلیل وجود داشت پاکستان تن به تشکیل طالبان داد:
1ـ بین طلبه های مدرسه های پشتونستان ذهنیت برای جهاد آماده شده بود.
2ـ جامعه جنگ زده افغانستان برای پذیرفتن یک تنظیم نجات دهنده از هر نگاه آماده شده بود.
(نوت: طالبان را تنظیم نجات دهنده معرفی نموده، بلای جان مردم افغانستان ساخته، یک دردسر ساختند)
3ـ پاکستان سیستم دولتداری فدرالی دارد، صلاحیت مدرسه های پشتونستان مربوط حکومت همان منطقه بود، او حکومت نبض خلق پشتونستان را درنظر گرفته سیاست بازی داشت. اگر اسلام آباد دست به اقدام می شد، باید که در قانون اساسی تغییرات را میاورد، از اینکه این کار امکان نداشت، یگانه چاره ی پاکستان تنظیم طالبان را با استخبارات خود، رهبری و مسیر دادن بود.
یعنی طالبان با ابتکار دیرین دولت پشتونها ساخته شد و پاکستان برای مسیر دادن او تلاش کرد؛
حقیقت از این عبارت است!
از اینکه دیرین دولت پشتونهای پاکستان در داخل پاکستان دست دراز دارد، نتنها از پشتونها، از هر قوم پاکستان در جنگ افغانستان استفاده کرده میتواند و از اینکه اکثر خلق پاکستان فقیر اند، با معاش اندک هزاران را عسکر اجیر گرفته میتواند و از اینکه این کار در چوکات قوانین حکومت های محلی صورت می گیرد و از باریکی قانون استفاده می شود، دست دولت پاکستان کوتاه می باشد و از اینکه اجیرها مربوط دولت پاکستان نیستند، سرصداهای افغانستان کدام ارزش حقوقی در سطح دنیا ندارد. چونکه حقوقاً دولت پاکستان مسئول این اجیرها نیست.
(نوت: دولت افغانستان این حقیقت را میداند لیکن برای گریز از ناکامی های خود در نزد خلق افغانستان، همیشه گناه را در دوش پاکستان می اندازد، در نتیجه در سطح دنیا که تمسخر را میبیند، در داخل افغانستان ذهنیت خلق را فریب داده میتواند؛ آیا در نزد خود از خود سوال کردید: اگر حداقل یک سند مداخله پاکستان در دست افغانستان بود، چرا افغانستان در محکمه جهانی پیشکش نکرد چرا پاکستان را در محکمه نداد؟ یکبار تفکر کنید)
حال سوال است دیرین دولت به چه شکل یک سازمان است؟
با یک مثال از سریال تیرلیش ارطغرل (سریال قیام) دیرین دولت را معرفی می کنم.
ارطغرل فرزند رئیس یک قبیله بود. در او زمان در سوریه و آسیا صغیر بمانند قبیله ارطغرل صدها قبیله از آسیامیانه آمده بود.
ارطغرل بین همه اینها با جنگاوری اش و ذکا اش نظر دیرین دولت تورکها را جلب می کند. دیرین دولت یک جاسوس خود را نزد ارطغرل جایگذین می سازد. ارطغرل هر زمان که به مشکلات می افتد، بمانند خضر کمک کنندهها به او می رسند. ارطغرل کی بودن اینها را نمی داند. سوالها که پی در پی در ذهن او پیدا می شود، جاسوس دیرین دولت از ریش سفیدها یاد می کند و دعوت آنها را به ارطغرل می گوید. ارطغرل دعوت را قبول می کند با جاسوس دیرین دولت در یک کاروان سرای میرود. جاسوس در نزد یک اطاق برده می گوید نماینده ی ریش سفیدها در داخل اطاق منتظر توست. ارطغرل جاسوس را می گوید پیش شو ببینیم که از ما چه می خواهد، جاسوس تبسم می کند می گوید غیر از تو کس دیگر اجازت دیدن روی نماینده را ندارد. اگر روی او افشا شود سیستم نابود می شود. ارطغرل داخل اطاق می شود در مقابل او یک کهن سال ظاهر شده می گوید: «به خاطر ساختن یک دولت جدید تورک، با ما کار می کنی؟» ارطغرل حیرت می کند می پرسد: شما کی هستید؟ جواب می دهد «ما یک هیچ هستیم!»
یعنی نه، بودن ما در کدام دفتر دیوان نوشته است و نه کس ما را دیده میتواند و نه شناخته میتواند بنااً ما یک هیچ هستیم و لیکن ما هرکس را دیده میتوانیم و در هر کار دست زده میتوانیم آیا می خواهی این هیچ برای ساختن دولت جدید تورک برای تو همکار شود؟
(نوت: سریال های تاریخی ترکیه، زیر نظر تاریخ دانهای نامی ساخته می شود بنااً حادثه های تاریخی را تغییر داده نمیتوانند)
دیرین دولتها را هرکس دیده نمیتواند. استخباراتها کشف کرده از بین برده نمیتوانند چونکه اگر یک عضو رهبری شان شناخته شود، او گروپ رهبری، همان لحظه بی صلاحیت شده، ارتباط شان با پایانی ها قطع می گردد و خود سیستم، گروپ دوم رهبری را که حتی اعضا رهبری، از رهبر شدن شان تا او زمان بی خبر می باشند و قبلاً انتخاب شده هستند، سیستم مسئولیت رهبری را برای آنها می سپارد.
پشتونها این سیستم را دارند به این خاطر طالبان را به بهترین شکل رهبری کرده میتوانند.
(نوت: از اینکه در کشورها یک صدایی وجود ندارد، بمانند دیرین دولت، دولتها موفق شده نمیتوانند. یعنی دیرین دولتها موفقتر اند چه روسیه باشد چه ترکیه باشد چه امریکا باشد و چه از پشتونها باشد)
آنها در هرجا هستند، در داخل سیستم دولت پاکستان، در داخل تنظیم های جهادی، در داخل دولت افغانستان، در اروپا در امریکا خلاصه در هرجا هستند لیکن کی بودن اعضا آنها را نه کس دیده میتواند و نه کس شناخته میتواند.
آنها برنامه می سازند و از سر طالبان تطبیق میدهند. اگر او برنامه مظفر شود چه عالی و اگر ناکام شود برنامه دومی و سومی را دارند لیکن در هر حال و احوال خود را آشکار نمی سازند.
(هر شکست و پیروزی، از نام طالبان گرفته می شود؛ نه از نام آنها)
بنااً آنها ناکام نمی شوند.
موفقیت بزرگ دیرین دولت، تغییر ذهنیت دنیا در ارتباط حاکم بودن پشتونها در سیاست افغانستان شد.
(از سر تنظیم طالبان حتی امریکا را به این هدف در زانو آورد)
دیرین دولت، سیستم رهبری تاجیکها، هزارهها و ازبکها را به کلی از بین برد. (ذاتاً اینها جزء از رسوایی، چیزی نداشتند)
امروز این سه قوم بزرگ افغانستان نه رهبر دارند و نه سیستم سیاسی برای رهبری افغانستان دارند.
(در بین اینها از اینکه سیستم وجود ندارد، هر گروه مربوط به خود یک رهبر دارد؛ نه رهبر ملی)
(نوت: اگر طالبان ساخت پاکستان بودند پاکستان خاطر منفعت خود هرکس را با یک نظر میدید، لیکن طالبان را که دیرین دولت رهبری دارد، هدف مقدس دیرین دولت در نزد خودش، اقتدار بدون قید شرط پشتونهاست)
از خلقی ها و پرچمی ها تعداد کم از راز این حقیقت خبر اند. اکثر آنها بمانند ربووتها گپ یکه در گذشته شنیدند تکرار کرده روان هستند.
(نوت: در نزد سیاست، او تکرار کرده گی ها حمق ها اند چونکه در شرط های امروز افغانستان و دنیا، استعداد تفکر را ندارند تا حقیقتها را درک کرده سخن بزنند. آنها با او حمقی ضرریکه به خلق ما دادند، نه طالبان داد و نه پاکستان؛ هدف من یک عده، نه هر خلقی و پرچمی)
حال هرکس در نزد خود تفکر کند، طالبان پاکستان برای شمال خطرناک هستند یا طالبان دیرین دولت پشتونها؟
ادامه در قسمت چهار مقاله
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 13
قسمت چهارم مقاله!
اگر هر تحلیلگر، در این استقامت منطق و دلیل قوی داشته باشد در شناسایی قضیه افغانستان دست بالا دارد.
فرض کنید طالبان از جانب پاکستان اداره می شد، در او صورت رهبر القاعده با دستور و حمایت پاکستان در افغانستان بود و پاکستان سبب شد رهبر القاعده داده نشد.
آیا ممکن شده میتواند؟
تا لحظه یکه ایالات متحده تصمیم مداخله را گرفت، زحمت های بی شمار پاکستان در داخل افغانستان باید بوده باشد که طالبان را تا پایتخت افغانستان رسانده بود. او زحمت پاکستان مفت و رایگان نبود با مصرف میلیاردها دلارـ هزاران قربانی بود که در چند سال به او نتیجه رسیده بود، سوال این است چرا پاکستان او زحمت را، او مصرف را نادیده گرفت؟
چرا خاطر اشغال افغانستان به امریکا رهبر القاعده را نداد؟
آیا بن لادن را معتبرتر از منفعت پاکستان و باقیمتتر از قیمت افغانستان می دانست؟
آیا رهبر القاعده باارزشتر از زحمت پاکستان باارزشتر از افغانستان بود؟
اگر بود منطقش چه بود؟
(نوت: ذهنیت خلق افغانستان را به حالتی آوردند، در هر مسئله، منطقی دیدن، فرهنگ جامعه نشد)
چرا رهبر القاعده را به ایالات متحده تسلیم نکرد و از آنقدر زحمت صرف نظر کرد؟
کس جواب منطقی گفته میتواند؟
نمی تواند!
چونکه پاکستان در سر طالبان تاثیردار نبود. زیرا، در سر طالبان دیرین دولت پشتونها تاثیردار بود و دیرین دولت برای آوردن امریکا و ناتو رهبر القاعده را استفاده کرد.
دیرین دولت چرا این کار را کرد؟
جواب: رهبران دیرین دولت از نیروهای طالبان در داخل افغانستان استفاده کردند. در او زمان هدف آنها تصرف و حکومتداری در افغانستان نبود، آنها دو هدف جدا داشتند: ـ
1ـ تصفیه قدرت نظامی رهبران قومی و جهادی از سیاست افغانستان و ذهنیت دادن در دنیا خاطر اقتدار پشتونها.
2ـ وحدت پشتونها در دو یقه سرحد بین افغانستان و پاکستان.
(نوت: به هدف دوم نرسیدند چونکه پنجابی های اسلام آباد در سیاست داخلی پاکستان بازی سیاسی را حساب شده بازی کردند)
آنها مشکلات افغانستان را بهتر از دیگران می دانستند و به پای ایالات متحده در داخل افغانستان ضرورت داشتند، چونکه می دانستند پای قدرت بزرگ دنیا داخل افغانستان شود، نتنها مظفر نمی شود، مجبور می گردد به دیرین دولت امتیاز بدهد و با او در مذاکره بنیشیند.
آنها خاطر او امتیاز محاسبه های دقیق شان را داشتند!
آنها با او محاسبه ها رهبر القاعده را برای داخل شدن ایالات متحده استفاده کردند. در نتیجه ایالات متحده که داخل افغانستان شد، جزء از ناکامی هیچ گونه دستآور مثبت را بدست نیاورد. امریکا به شرایطی رسید به همکاری دیرین دولت ضرورت پیدا کرد؛
آنچه دیرین دولت می خواست!
زمانیکه امریکا به دیرین دولت ضرورت پیدا کرد، دیرین دولت در ساختارهای دولت امریکا در لوبی گری قوی شد. او اینبار با لوبی گری از داخل امریکا در منطقه، سیاست را در نفع خود مسیر داد چونکه او با منطق سیاست، سیاست بازی کرد.
امروز امریکا که صد «گ» خورده از افغانستان فرار می کند، افغانستان بدست دیرین دولت باقی می ماند. از اینکه امریکا و ناتو قدرت اول دنیا بودند، رسوا شدن آنها سبب شد از این بعد هیچ دولتی نتنها آرزوی اشغال افغانستان را نمی کند، بلکه پشتونها را آکتور قوی سیاست در نظر گرفته رفتار می کند؛
این ظفر صد در صد بدست دیرین دولت افتید!
حال سوال است طالبان امروز از طالبان قبل از ناتو تفاوت دارند؟
جواب: صد در صد تفاوت دارند!
سوال: با کدام منطق؟
جواب: طالبان قبل از اشغال، طالبان مدرسه یی بودند. آنها در علیه ی کمونستها بسیار رادیکال تربیه شده بودند. آنها که برای هدف شان یک ایدئولوژی مقدس داشتند، به امر رهبران شان صد در صد پابند بودند بنااً قوس را سبب نمی شدند و لیکن طالبان امروز، نه مدرسه یی هستند و نه در محیط شان بیگانه هستند. اینها در شرایط فیسبوکی افغانستان تربیه دیده اند و اکثر اینها نه رهبر طالبان را می شناسند و نه ایدئولوژی طالبانی را میدانند؛
اصلاً در غم دانستن آنها نیستند. اینها به ساده گی در جامعه قوس را آورده میتوانند!
(نوت: اگر جنگ ادامه یابد و راه حل سیاسی پیدا نشود آمدن یک قوس خطرناک ممکن می باشد. چونکه در هر دو طرف شدت شدت را سبب شده، چیزی از قاعده قانون انسانی را باقی نمی ماند. در او صورت اعم دولت و هم رهبران طالبان اداره را از دست میدهند؛ من که از چند سال تلاش داشتم تا ذهنیت خلق از دولت فاصله نگیرد، سبب آن، هراس از یک قوس خطرناک بود)
حال از خود سوال کنیم، چه سبب شد خلق به طالبان روی گشتاندند؟
دلیلها: ـ
1ـ بی کاری و فقیری.
2ـ رسوا بودن داخل سیستم دولت.
(نوت: اگر یک کار به دولت افتد، کارمند دولت که هموطن و همزبان است، تا رشوت نگیرد، اجرا نمی کند. اگر رئیس جمهور یا حکومت مرکزی، به یکی از اینها دست بزند، گپ را قومی می سازند و جنجال بزرگ را خلق می کنند. این اخلاق در هر نقطه افغانستان وجود دارد؛ در حقیقت یک نوعی خودکشی ست؛
در منطقه ی طالبان هیچ یک این گپها وجود ندارد چونکه عاجل سر یا دست می برند و با جزا سخت منطقه را اصلاح می سازند)
3ـ فاصله گرفتن رهبران قومی، از دیدگاه خلق، از مشکلات خلق!
هر رهبر قومی از فرزندان خود شروع تا سگ خود را در کرسی های دولتی رساند لیکن یکبار چشم او رهبر، اولاد خلق را ندید؛
همی اینها در نزد چشمان خلق صورت گرفت!
4ـ چهره های تاثیرگذار جامعه، هیچ یک درد جامعه را ندیده، ملامتگی را در دوش ارگ و دولت انداختند. اینها رهبران قومی را به مثابه «بت» به جامعه پیشکش کردند و تا که توانستند به چشم خلق دولت را ابلیس نشان داده، در برنامه دیرین دولت پشتونها برای حاکمیت طالبان خدمت کردند؛ بخصوص خلقی ها و پرچمی ها!
در نتیجه ذهنیت خلق را به طالبان سپردند و خیانت ملی را سبب شدند.
(اینها تاریخ زده و سبب روزهای سیاه در تاریخ ما خلق هستند)
اکثر اینها ندانسته این کار را کردند بطور مثال تعداد اندک خلقی ها و پرچمی ها با برنامه کارمل، خائن های ملی ما ازبکها هستند لیکن اکثر شان که سروده انقلابی و نوشته های انقلابی شان را دارند، جزء از یک یک حمق، چیز دیگر نیستند.
زیرا، مصیبت او رفتار انقلابی و وطنپرستی شان را درک کرده نمیتوانند. آنها در نزد خودشان با نیت نیک وطنپرستها هستند لیکن آنقدر ساده هستند اگر با نیت نیک هر کس وطنپرست می شد، در میدان خائن باقی نمی ماند. نیت نیک بدرد نمی خورد نتیجه مثبت یا منفی رفتار در نزد خلق و جامعه اهمیت دارد؛
چیزیکه هیچگاه ادراک نکردند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 14
خلق باشرف من سلام!
ما باید از خود سوال کنیم ما خلق تا چه زمان بدون برنامه در برنامه دیگران قربان شویم؟
همین اکنون در شبرغان، در میمنه، در سرپل هر جان که کشته می شود اولاد ما است.
طیاره از نام دشمن را زدم گفته بم می اندازه، خلق ما دربدر می شوند.
از طرف طالبان فیر شده انسان کشته شود و یا خانه خراب شود جان و جگر ما می سوزد.
حال سوال این است آیا راه نجات از این مصیبت وجود ندارد؟
من با قطعیت می گویم وجود دارد!
بلی وجود دارد.
آن چیزیکه نتیجه ندارد، نتیجه این جنگ، غیر از مصیبت نتیجه ندارد!
من می گویم خاطر نجات خلق ما، خاطر نجات شهرهای ما، باید که با عقل سالم سیاست بازی کنیم.
باید که مرکزهای سه ولایت را با کمیسیون های بی طرف، با مذاکرات مستقیم با مولوی عبدالسلام حنفی در اداره گرفته، این سه مرکز سه ولایت را در بین جنگ طالبان و رژیم محمداشرف غنی تا نمایان شدن سرنوشت جنگ شان بی طرف اعلان کنیم.
آیا امکان ندارد؟
همین اکنون امکان دارد ولیکن اگر یکی از مرکزهای یک ولایت کیلدی به دست طالبان سقوط کند، امکان این سیاست از بین می رود. همین اکنون امکان دارد چونکه در بازی این سیاست، در نزد مردم شمال، مولوی عبدالسلام حنفی در آزمایش بزرگ قرار می گیرد، از اینکه رهبری طالبان اعتبار حنفی را در نظر می گیرد، غیر از قبول این سیاست، راه دیگر را ندارد.
با این سیاست نتنها این شهرها از مصیبت جنگ نجات می یابند، این سیاست برای حل سیاسی دیگر شهرها یک الهام می شود.
من نمی گویم به طالبان تسلیم شویم من می گویم حداقل یکبار با بازی حساب شده سیاسی حرکت کنیم. زمانیکه مذاکرات را شروع می کنیم او مذاکرات را مطبوعاتی می سازیم. زمانیکه مطبوعاتی ساختیم به واکنش های داخلی و جهانی دیده، از تز خود دفاع نموده، یک فصل جدید سیاسی را در سیاست افغانستان میاوریم. در او زمان از حکومت مرکزی شروع تا امریکا و از امریکا شروع تا اروپا و از اروپا شروع تا ترکیه و جمهوریت های آسیامیانه داخل این سیاست می شوند. چونکه این سیاست از هر نگاه در تاریخ افغانستان یک سیاست جدید می شود.
ای خلق باشرف من!
یکبار بازی این سیاست را در نزد خودتان تفکر کنید آیا بمانند هلمند، هرات، قندهار دربدر شویم یا حداقل برای نجات خلق خود یک بازی را به راه اندازیم؟
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 15
محترم مارشال دوستم، شما با کارهای مثبت و منفی تان قهرمان ملی ما تورکها در جنگ های داخلی هستید؛ تاریخ انکار کرده نمیتواند، لیکن چرا به فکر مردم ما اهمیت نداده، یک عده طرفدارهایکه غیر از ضرر به شما و به مردم ما کار دیگر را یاد نداشتند بلای جان خود و بلای جان جامعه کردید؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
مارشال دوستم و رئیس جمهور در شهر مزارشریف آمدند. آنها با دیگر بزرگان دولت، با رهبری مارشال صاحب برنامه دوباره گیری شهرها را سازماندهی می کنند؛ در شرایط یکه هفت ولایت شمال در دست تنظیم طالبان افتیده!
***
محترم مارشال صاحب تا امروز هر چه شما گفتید و عمل کردید طرفدارهای شما را خائن های ملی ما ازبکها برعکس گفتار و عملکرد شما از نام شما رهبری کردند؛ انتقاد من در این نقطه بالای تان است لطفاً بپذیرید.
بطور مثال شما در گفتارتان و در عملکردتان در علیه ی دولت و در علیه ی رئیس جمهور کوچکترین گپ منفی نزدید، چونکه می دانستید اگر اعتبار دولت و اعتبار رئیس جمهور در بین خلق عوام زده می شد، ذهنیت خلق عوام اسیر ذهنیت طالبان می شد، شما که در آنقره، در ملاقات، همکارهای خانه تان را معرفی نموده، ازبک، ترکمن، پشتون بودن شان را گفته برای ما از وحدت ملی درس داده بودید و خود را یک بخش دولت معرفی نموده، نام رئیس جمهور را بدون کلمه «صاحب» در زبان نگرفته بودید، طرفدارهای شما شب روز برعکس سیاست شما تا که توانستند به دولت و رئیس او دشنام داده، دولت را و رئیس او را به مردم عوام ابلیس نشان دادند.
(آیا به مانند یک بام دو هوا این رسوایی موفقیت میاورد؟ یا شما از اخلاق طرفدارهای تان پیروی می کردید یا طرفدارهای شما از اخلاق شما پیروی می کردند)
این خیانت را به شما و به جامعه از نام جنبشی و از نام شما انجام دادند، شما که خود در شمال دولت بودید، ذهنیت مردم ما را دشمن دولت یعنی دشمن شما ساختند و در آغوش تنظیم طالبان در برنامه حساب شده ببرک کارمل رئیس جمهور پرچمی ها و در برنامه حساب شده دیرین دولت پشتونها که آنها تنظیم طالبان را رهبری دارند، انداختند، چرا شما و فرزندان شما در این خیانت ملی دقت نکردید و طرفدارهای تان را از این دام نجات ندادید؟
محترم مارشال صاحب طرفدارهای شما را از نام شما او عده خائن های ملی مردم ما که با برنامه کارمل بسیار زیرکانه کار می کردند رهبری داشتند و دارند.
چرا این خیانت را درک نکردید؟
(هدف یکه خائنها داشتند: جامعه را طالبانی ساخته، با طالبان رقیب های سیاسی شان را یعنی مجاهدین را نیست نابود نموده، در تاریخ بدنام سازند، اینها در این هدف نامقدس شان، شما را و حزب جنبش شما را و طرفدارهای شما را استعمال کردند)
این خائنها رنگ بوی نداده از رل دوستم پرستی جامعه را تا امروز رهبری کردند. آنچه جای تاسف است عده زیاد خلقی ها و پرچمی های ساده و طرفدارهای ساده شما که در اصل کوچکترین معلومات از برنامه شیطانی کارملی ها را ندارند، در خدمت او خائنها قرار گرفته تا که توانستند در چشم خلق عوام ما، دولت را ابلیس و رهبری دولت را فاشیست نشان دادند و از حماقت شان برای برنامه کارملی ها و برای برنامه دیرین دولت خدمت کردند.
محترم مارشال صاحب در این حال و احوال کیمدی تراژدی اینها گریه کنم یا خنده؟
محترم مارشال صاحب، رهبر سیاسی بمانند یک فروشنده است، فروشنده که به خریداری خریدار محتاج است، رهبرسیاسی نیز به حمایت مردم متحاج است. فروشنده که با زبان نرم خواست خریدار را در نظر گرفته اموال خود را در بازار عرضه می کند، رهبرسیاسی مجبور است خواست و فکرهای مردم را بشنود و به خواست مردم رفتار کند و لیکن شما را، همین خائن های ملی ما ازبکها، از مردم ما فاصله دادند و طرفدارهای شما را فریب دادند. اینها ذهنیتی را در جامعه حاکم ساختند، در ذهن طرفدارهای شما، شما را از رهبر سیاسی بودن بیرون کشیده، در مقام یک بت مقدس آوردند. یعنی شما را یگانه نجات دهنده معرفی کردند آیا عقل ملی مردم ما این تراژدی را قبول می کرد؟
اگر از مردم تان کس برای بهتر شدن کارهای شما حداقل فکر بیان کرد، او کس را طرفدارهای شما توهین کردند. او کس را دشمن شما دانستند بطور مثال در چشم اکثر طرفدارهای ساده شما من دشمن شما هستم در حالیکه در سه کتابم تلاش کردم شما را یک دهقان بچه صادق و قهرمان ملی نشان بدهم، آیا لازم نبود یا شما یا فرزندان تان این احوال مصیبت طرفدارهای تان را ادراک نموده برای اصلاح آن دست به اقدام می شدید؟
(من به فرزندتان به باتوردوستم چهار سال پیش آمدن این روز را پیشبین شده، به شنیدن دردهای مردم و کارکردن در سر یک سیستم یکه برای مردم ما امید از آینده میداد، فکرهای خود را گفته، از همکاری یادآور شده، پیامم را به شما رساندم ولیکن از اینکه من عضو مردم خود بودم، کوچکترین ارزش را به فکرهایم از شما ندیدم)
حالا که جنگ به نفع برنامه مخالفین شما جریان دارد، خداوند همکار شما شود. چیزیکه در ارتباط نام شما تمنا از خداوند دارم، با همه کارهای مثبت و منفی تان در اخیر این داستان زندگی، سرخ روی شوید.
سقوط شهر مزارشریف سقوط رژیم تان است؛ خداوند با شما باشد. خائنها که به حق شما و به حق خلق ما جفا کردند، طرفدارهای تان را با این دروغها فریب دادند:
1.اشرف غنی فاشیست است او خود نفر طالبان است.
حالا که طالبان در اقتدار میایند اگر اشرف غنی خود نفر طالبان باشد باید از طرف طالبان عزت احترام شده تقدیر شود! اگر عزت احترام نشود، خائنی خائنها در جامعه آشکار می شود.
2.امریکا با محمداشرف غنی طالبان را و داعش را در شمال آوردند، انها ازبکها را شکست داده آسیامیانه را ویران می کنند.
اگر گپ این خائنها حقیقت داشته باشد به هرکس آشکار می شود اگر دروغ برآمد این خائن های لعنتی روی سیاه می شوند.
(طرفدارهای شما را اینها فریب دادند.)
3.طالبان نفرهای پاکستان هستند اینها افغانستان را به پاکستان تسلیم میدهند امریکا و محمداشرف غنی برای این هدف با طالبان همکار هستند.
حالا هر چیز آشکار می شود اگر طالبان را غیر از دیرین دولت پشتونها کدام کشور رهبری کند، در نام من هر ازبک من لعنت بخواند. اگر گفته های من درست برآید به نام او خائنها لعنت بخوانند. هدف او خائنها: هدف آنها حاکمیت دیرین دولت پشتونها در آینده ی افغانستان بود و نامبدی امریکا و ناتو در افغانستان بود و است.
4.این خائنها گفتند: شما ازبکها باید در مقابل طالبان و در مقابل ارگ و دولت و غنی فاشیست جبهه داشته باشید.
از شما مارشال صاحب سوال می کنم، شما که مارشال دولت بودید و هستید آیا این دستور را داده بودید؟ آیا در مقابل دولت خودتان جبهه گرفته بودید؟ چرا طرفدارهای تان در دست خائنها از نام شما رهبری شده، شمال به طالبان تسلیم داده شد؟
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 16
خلق با شرف ازبک و ترکمن من!
ولایت بادغیس، ولایت هرات، ولایت هلمند، ولایت قندهار و ولایت غزنی با همه ولسوالی ها و دار ندار حکومتی در 24 ساعت تسلیم طالبان شدند.
خلق با شرف ازبک و ترکمن من!
در این شرایط سخت سیاه بهترین ملیت پرستی، عاقلترین وطنپرستی حفاظت جان و مال تان است. برای حفاظت جان و مال تان از گپ های احساساتی شعاری فاصله بگیرید و شرایط سخت را درنظر گرفته رفتار کنید و بی طرف باشید.
از آینده تان تشویش نکنید قدرتی نیست حقوق شما را پایمال ساخته بتواند. آنچه مهم است در شرایط اساس انارشی و بی قانونی حفاظت جان و مال تان است.
جان فرد فرد تان جان ماست!
حکومتداری کار ساده نیست طالبان مجبور می شوند با قاعده قانون دنیا سازش کنند، در او زمان، ما و شما او شرایط را در نظر گرفته سیستم سیاسی خود را می سازیم.
(در مرحله عبوری جان خود را حفاظت کنید)
اینبار سیستم سیاسی ما و شما را، شما خلق باشرف رهبری می کنید چونکه با عقل ملی یک سیستم می سازیم.
سلطنت فردی و گروه یی را رد می کنیم زیرا عاقلترین عقل، عقل مردم می باشد یعنی عقل شما می باشد.
به گپ های شعاری و بدون مسئولیت و خائنانه ی که از بیرون افغانستان برای گاز دادن شما گفته می شود و شما را تا امروز با او گپ های احساساتی غیر منطقی شعاری اداره کردند، لعنت بخوانید.
لعنت بخوانید لعنت بخوانید!
باید بدانید، او خائنها کوچکترین دلسوزی را به حال احوال شما ندارند. هر فرزند آنها حتی زبان مادری شان را فراموش نموده است. درد او خائنها ناکام ساختن امریکا و ناتوست. غنی یا دوستم یا شما خلق با شرف برای برنامه او خائنها تنها مواد استفاده هستید.
خلق با شرف، خون سردی در این شرایط سخت، بهترین روش است. بگذارید از این بعد با خون سردی خوب خراب را مطالعه نموده با عقل مشترک مردمی رفتار کنیم.
خاطر شما جمع باشد حقوق شما پایمال نمی شود.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 17
با سقوط شهر مزارشریف و جلال آباد منطق استعفا غنی از میان رفت. طالبان به آبروی کشورها نادیده، مستقیم کابل را تسلیم می گیرند. سوال این است ازبک های ما که از رفتن غنی خوشحال هستند با این تحول چه امکان را از دست دادند و چه امکان را بدست آوردند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
مارشال دوستم و عطامحمدنور باگپ های کلان کلان شان برای آخرین بار یک عده سادهها را امید پیروزی داده، بمانند موش که از گربه بگیریزد، به سوی ازبکستان فرار کردند. این اولین بار نبود بمانند کوه گپ زده، بمانند سنگریزه بگریزند؛
اگر حمق در جامعه باشد هر قدرتدار دولتی و نظامی خود را رهبر معرفی کرده میتواند.
(48 ساعت اعتبار گپ شان را حفاظت کرده نتوانستند)
برعکس سرصدا بعضی لیدران دنیا، طالبان با زور کابل را می گیرند و حمایت مردمی را به دنیا پیشکش نموده، مشروعیت و اعتبارشان را جهانی می سازند یا حداقل او تلاش را می کنند.
حال سوال از ازبکهایم این است «جامعه ازبک با رفتن غنی و با آمدن هیبتاله آخُندزاده (رهبرطالبان) چه از دست داد و چه بدست آورد؟»
1.در اقتدار غنی صلاحیت منطقه ازبک نشین در دست خود ما ازبکها بود، غنی حتی یک مدیر را بدون در نظرداشت نبض مردم ازبک تغییر تبدیل کرده نمیتوانست و نبض خلق ازبک از نام مارشال دوستم در دست خلقی ها و پرچمی ها بود و خلقی ها و پرچمی ها خاطر شکست دادن امریکا و ناتو تلاش داشتند تا عقل خلق ساده ازبک ما را فریب دهند و دادند و امروز طالبان را مقتدر ساختند و لیکن طالبان از والی تا کوچکترین فرد دولتی را به دلخواه تعیین کرده میتوانند، اگر کس صدا را بلند کند برای عبرت دادن، چند ازبک را از عنوان های مختلف در بین مردم یا در دار می زنند یا دست شان را قطع می کنند یا روی شان را با رنگ سیاه نموده نمایش میدهند تا کس از ازبکها به کار دولت مداخله نکند. (فاسدترین حکومت حکومت غنی بود لیکن شمال در دست خود ما بود ما در شمال ناکام شدیم بنااً دشنام دادن به دیگران نادانی ما را در رخ جامعه می کشد)
2.در اقتدار غنی فرصت سازمان دادن جامعه خود را خود ما داشتیم. اگر حداقل یک قشر کوچک روشنفکر میداشتیم، سرنوشت جامعه را بدست یک خودخواه یکه غیر از خود و اطرافیان خود، استعداد درک بودن ملت را نداشت، نمی سپردیم. اگر فساد جامعه خود را ما خود ما مطالعه کرده و درد مردم خود را درک کرده و برای نسل آینده احساس مسئولیت کرده، در اصلاح می رفتیم، از باریکی های قوانین افغانستان استفاده نموده و از کمک های دنیا کار گرفته یک سیستم خوب را در جامعه ساخته میتوانستیم و خود ما در چوکات قوانین افغانستان سیاست مستقل را در سیاست داخلی بازی کرده میتوانستیم و لیکن در اقتدار طالبان، ما مجبور هستیم در ساز پشتونها برقصیم. چونکه در هسته رهبری طالبان پشتونها قرار دارند. آنها به هیچ یک قوم افغانستان اجازه نمی دهند سیاست مستقل را در سیاست داخلی افغانستان بازی کنند. یعنی فصل جدید سیاست در افغانستان آغاز شد و در او فصل اداره تنها در دست پشتونهاست بنااً ما ازبکها هرچه در نیم عصر تاریخ میسر کرده بود از نادانی خود از دست دادیم.
3.غنی رئیس جمهور خوب نبود چونکه در بین گرگهای قومی و جهادی و در بین فساد دولت و در بین هزار یک پرابلم افغانستان با همه هنر سیاست دانی اش ناتوان بود و لیکن در اقتصاد دنیا تجربه داشت و مناسبات خوب با دنیای سرمایه داشت. اگر غنی در یک کشور معمولی که خلق عادی داشت رئیس جمهور می شد، رشد اقتصادی کشور را به بلندترین سویه رسانده میتوانست و لیکن رهبر طالبان یک فرد مذهبی ست و او و اعضا رهبری طالبان کوچکترین مناسبات با سرمایه دنیا ندارند و اصلن در رشد دادن اقتصاد کوچکترین تجربه ندارند.
(مصیبت رخ میدهد)
برای ترقی یک کشور سرمایه خارجی شرط است و برای جلب و جذب سرمایه خارجی مدیریت با تجربه شرط است. حال سوال این است آیا طالبان کادر کار فهم برای جلب و جذب سرمایه خارجی دارند؟
امید می کنم داشته باشند لیکن ندارند.
خلق باشرف من، لیدران قومی و جهادی و محمداشرف غنی سر از امروز تاریخ می شوند. تاریخ برای درس گرفتن خوانده می شود. اینها در نزد چشم ما و شما تاریخ خودشان را خودشان نوشتند باید که با خون سردی از این تاریخ درس کشیده حرکت کنیم.
خلق باشرف من، باید تغییر بخوریم. باید احساسات غیر منطقی را و گپ های حمقانه شعاری را و کلتور دشنام را و کلتوریکه در فرسوده گی جامعه خود، دیگران را مقصر می کشیم از خود دور کنیم. باید درک کنیم جامعه ما، خانه ی ماست، اصلاح و آباد خانه بدست صاحب خانه است. اگر ما خانه خود را اصلاح نموده به مقصد آبادی دست به اقدام شویم، او زمان از ابلیس استفاده کردن را یاد می گیریم. او زمان از سنگ روغن کشیدن را یاد می گیریم. او زمان رهبری کردن عقل و جامعه را یاد می گیریم.
فراموش نکنید مشکلترین رهبری، رهبری عقل خود انسان است. اگر در جامعه ما، انسان ما عقل شان را رهبری کرده میتوانستند تا این اندازه فریب نمی خوردند.
تغییر می خوریم تغییر می خوریم دیگر چاره نداریم.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 18
آیا طالبان دست نشانده پاکستان هستند یا یک تشکیل ملی افغانستانی؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
تنظم طالبان برعکس ادعای اکثر، یک تشکیل ملی است و در مرکز آن پشتونها قرار دارند. این تشکیل با دیرین دولت پشتونهای پاکستان نخستین بار در زمان اقتدار ببرک کارمل (در زمان اشغال شوروی) سازمان یافت و امروز به یک تشکیل ملی افغانستانی تبدیل شد بنااً سیاست دولت طالبان سیاست ملی گرا می شود و تلاش می شود تا مناسبات به قاعده احترام متقابل صورت بگیرد و لیکن این گروه یک تنظیم ایدئولوژیک است و تعریف خاص خود را از دین اسلام دارد.
(نوت: هیچگاه نه بمانند خلقی ها و پرچمی های دوره اشغال شوروی و نه بمانند دوره اشغال امریکا و ناتو، پاکستان در امور افغانستان صلاحیت پیدا نمی کند. اگر در ضد منطق گپ من سیاست شکل گرفت، در نام من لعنت خوانده بگوید تو سیاست را نمی دانی گفته! این قمار را در شرایطی میزنم در کوتاه ترین زمان هرچه در سر آب میبراید)
در زمان کارمل هدف کارمل و پشتون های پاکستان در مقابل مجاهدین یکه زیر حمایت اسلام آباد بودند، یک حرکت سیاسی را سازمان دادن بود. اگر این حرکت شکل میافت در سیاست داخلی پاکستان دست پشتونها قوی می شد. اگر این حرکت شکل می گرفت از دیدگاه ببرک کارمل پاکستان از داخل زده می شد. تا که شرایط برای زنده شدن این حرکت در اففانستان میسر شد، تحولات سیاسی داخل افغانستان رنگ تغییر داد و مطابق به تغییرات سیاسی افغانستان حرکت نیز به خود رنگ روغن داد.
من هر زمان طالبان را در ضد اسلام آباد گفتم چونکه در اسلام آباد پنجابی ها حاکم هستند هسته ی طالبان را پشتونها شکل میدهند. یعنی طالبان نتنها نفرهای پاکستان نیستند در آینده مناسبات طالبان با اسلام آباد به گونه دشمنی خواهد شد. بدین خاطر دو طرف تلاش دارد تا امکانیکه دارند دوستانه رفتار کنند. این منطق من را بسیاری قبول نمی کنند لیکن درست بودن منطق من را در آینده زمان نشان میدهد.
بلی طالبان دست نشانده نیستند کاملاً افغانستانی هستند و لیکن از این که گروه ایدئولوژیک هستند در بین شان رادیکالهای خطرناک را دارند. اگر در اقتدارشان آنها صاحب صلاحیت شوند مناسبات شان با دانیا خراب می شود. یعنی سرنوشت را مجادله میانه روها و تندروها در بین این تنظیم به افغانستان میسر می سازد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 19
ساختار رژیم امارت اسلامی افغانستان چگونه می شود و چرا شرط های سیاسی پیش آمده، ترکیه را برای آینده ی افغانستان سرنوشت ساز ساخت؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
دوستان عزیز آن گونه که لیدران امارت اسلامی در گذشته با دل آرام می خوابیدن، با گرفتن مسئولیت سیاسی، خواب آرام شان به اضطرابها تبدیل شد. چونکه میدانند اگر همکاری جهانی بخصوص در بخش اقتصاد نباشد، مقتدر افغانستان شده نمیتوانند.
اینها این حقیقت را به خوبی درک کردند.
در آرزو شان چه گونه ساختار رژیم بوده باشد با حقیقت امروز افغانستان مجبور هستند یک ساختار میانه را بسازند تا او ساختار حمایت حداقل بعضی کشورهای مهم را گرفته بتواند و لیکن اگر در بین طالبان تندروها حاکمیت مطلق را پیدا کنند گپ خراب می شود.
تخمین من:
1.در رهبری افغانستان یک شورا را شکل میدهند مولوی «هبت الله آخوندزاده» را در راس او شورا میاورند.
(در اقتدار خلقی ها و پرچمی های مارکسیست، شورای بیروی سیاسی بود؛ معادل او می شود)
2.شورای وزیران؛ شورای وزیران با رئیس جمهور رهبری می شود. در دور اول، رئیس جمهور را شورا و رئیس شورا انتخاب می کند. (رئیس جمهور فرد با قدرت می شود حتی رهبر را زیر تاثیر خود می گیرد)
3.با فشارهای دنیا، بعد از دور اول ریاست جمهوری رئیس جمهور را مردم انتخاب می کنند لیکن انتخاب کاندیدها بدست شورا می شود.
4.بعد از انتخاب ریاست جمهوری، پارلمان شکل می گیرد لیکن هر کاندید پارلمان بادرنظرداشت قبولی شورای رهبری به انتخابات راه پیدا می کند.
(پارلمان را در دنیا وعده میدهند لیکن بعد از اقتدار کامل شان اجازه فعالیت را میدهند)
طالبان این ساختار را با بحث ها با دنیا در توافق می رسند، حال سوال این است فعالیت احزاب سیاسی را اجازت میدهند؟ به نظرم بلی اجازت میدهند لیکن با بعضی شرطها و در آینده!
چالیش های زیاد برای برهم خوردن رژیم طالبان وجود دارد. چونکه در افغانستان کلتور سیستم دولتداری در ذهن مردم افغانستان ضربه دیده است. طالبان نتنها به گرفتن امنیت سرتاسری به مشکل گرفتار می شوند، بخش اقتصاد خواب رهبران طالبان را حرام می سازد. اینها به کمک اقتصادی دنیا محتاج می باشند. کشور چین علاقه زیاد دارد با فعال شدن چین در اقتصاد افغانستان، در سرنوشت افغانستان تاثیرگذار باشد، اگر طالبان تنها کشور چین را در اقتصاد افغانستان راه بدهند، فعالیت های استخباراتی کشورهای غربی، امنیت افغانستان طالبان را برهم می زند، در اینجا تاریخ نقش کشور ترکیه را سرنوشت ساز ساخته است!
بدون نقش ترکیه، افغانستان طالبان به پا ایستاد شده نمیتواند!
چونکه ترکیه مناسبات تاریخی که با افغانستان دارد و از اینکه عضو جامعه کشورهای غربی است و مناسبات خوب با پوتین روسیه دارد و در راس شورای کشورهای تورکی زبانها قرار دارد و از اینکه رابط بسیار بسیار نزدیک با پاکستان و قطر دارد و از اینکه افغانستان به دوستی کشورهای تورکی زبان محتاج است، نقش ترکیه را تاریخ این زمان در آینده ی افغانستان در مرکز آورده است؛
ـ ترکیه یگانه کشور است مناسبات افغانستان را با کشورهای غربی برقرار ساخته میتواند.
ـ در داخل افغانستان با روسیه مشترک کار کرده میتواند؛
روسها علاقمند هستند در افغانستان از تجربه ترکیه استفاده نموده، با ترکیه یکجا حرکت کنند.
ـ با جمهوریت های تورکی زبان، افغانستان را شامل شورای تورکی زبانها نموده مشترک کار کرده میتواند؛ افغانستان درخواستی عضویت را دارد.
ـ با تجربه خود برای افغانستان مقتدر، راهنما شده میتواند و کمک های اقتصادی را به بهترین شکل به مردم افغانستان رسانده میتواند؛
یکی از سیاست خارجی ترکیه کمک های بشردوستانه است و در سطح دنیا بسیار موفق است.
فکر نکنم رهبری طالبان این گنج را از دست بدهد.
ترکیه علاقه ندارد عساکر خود را از افغانستان بیرون کند و تا امروز پیام های گرم دوستی بین رهبری طالبان و اردوغان آمد و رفت کرد و احتمال دارد به زودی اردوغان با رهبر طالبان رو دررو دیدن کند و از جانب دیگر چهره های تاثیرگذار چون حکمتیار اعتماد زیاد به ترکیه دارند.
از چندین سال به این طرف نوشتم: «در عصر بیست یکم تاریخ دوستی استراتژی پشتونها را با دنیای تورک مجبوری کرده است. اگر پشتونها در آرزوی اقتدار قوی در منطقه باشند، دوستی دنیای تورک را نادیده گرفته نمیتوانند و برای دنیای تورک، پشتون های مقتدریکه از اسارت کشورهای بزرگ نجات یافته باشند، لازمی و ضروری ست، چونکه دنیا به چند قطبی روان است.» همه این گپها در صورتی می شود اگر طالبان میانه رو که سیاست را یاد گرفتند مقتدر در تنظیم طالبان شوند و لیکن اگر تندروهای چون گروه حقانی حاکم تنظیم شوند عکس این گپها صورت می گیرد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 20
غنی یک قیمار زد، باخت. غنی تلاش کرد در عوض چهره های فاسد، چهره های نسل جدید را در ادارات بیاورد. چهره های نسل جدید از فاسد فاسدتر شدند چونکه فرهنگ فاسدی حاکم جامعه است.
حالا همه فاسدها گناه را در دوش یک کس انداختند. (او غنی ست!) آن چیزیکه جالب است، از ملت، هرکس تنها غنی را فاسد می گوید. اگر گناهی تمام فاسدها در گردن یک کس انداخته شود آیا با او فرهنگ ملت، طالبان، افغانستان را تنظیم داده میتوانند؟
فراموش نکنیم، هر لیدر، هر تنظیم، هر کشور پیام های خوش به بهتر شدن داده میتواند لیکن اگر در فرهنگ یک ملت مطالعه همه جانبه وجود نداشته باشد، چون ماش و برنج حق ناحق مخلوط می شود.
هر گپ از ملت شروع می شود و به ملت ختم می شود!
اگر فرهنگ یک تمدن از طرف ملت قبول نشود، او تمدن کامیاب شده نمیتواند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 21
امارت اسلامی افغانستان سیستم دولتداری آینده افغانستان را مربوط میداند به قاعده های شریعت اسلامی و لیکن او شعریت را خود او امارت تعریف کرده نمیتواند، شورای علما را آدرس نشان میدهد سوال این است امارت که شعریت اسلامی خوداش را تعریف کرده نمیتواند ما آینده را چگونه باید تحلیل کنیم؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
من در کتاب «مادر» که همین اکنون در سایت اینترنیتم نشر است، حادثه های سیاسی افغانستان را از شروع جنگ داخلی یعنی از کودتا هفت ثور خلقی و پرچمی ها تا آمدن ناتو معلومات دادم، در ارتباط طالبان نوشتم: «بین رئیس جمهور کارمل و دیرین دولت پشتونهای پاکستان به خاطر ضربه زدن به تنظیم های مجاهدین و سیاست اسلام آباد یک توافق صورت گرفت و کار شروع شد. برای آنها بهترین مواد مدرسه ها بود مدراسه ها استفاده شد. از اینکه دین در جامعه چون افغانستان سرنوشت ساز است، در برنامه آنها دین استفاده شد. لیکن در اصل هدف برای دیرین دولت پشتونها حاکمیت بی قید شرط پشتونها در افغانستان می باشد. به این هدف که برسند افغانستان دوباره به مسیریکه زمان محمدظاهر و محمدداوود قرار داشت، برگشتانده می شود. تا او زمان از دین استفاده می شود.» تنظیم طالبان با او برنامه در روی صحنه سیاست آمد.
(نوت: هرچه در کتاب نوشتم یک یک شاهد اجرا او هستیم)
امروز تلاش وجود دارد با رضایت مردم افغانستان و با رضایت جامعه جهانی یک حکومت ساخته شود لیکن این کار چندان ساده نیست چونکه شرط های سیاسی طالبان این امکان را نمی دهد.
طالبان از شریعت اسلامی بحث دارند و لیکن تعریف آن را با خود نداشتند و ندارند. از اینکه تعریف خاص و قبول شده در بین طالبان وجود ندارد، شورای علما را آدرس نشان میدهند.
در دین اسلام شریعت اسلامی خاص که قبول شده ای دین اسلام باشد، وجود ندارد. چونکه فرمان خداوند در قرآنکریم، جزئیات عملکردها را بدوش انسانها سپرده است. اگر قرآنکریم یک شریعت خاص و قبول شده را تعریف می کرد، «ارزش قرآنکریم که، دنیا قبول دارد این کتاب تابع به مکان و تابع به زمان نیست، از بین میرفت!»
حال سوال این است، در شورای علما تعریف های جدا از شریعت اسلامی وجود دارد و علما در هر مسئله تفاوت نظر دارند، با او تفاوت نظر برای ساختار رژیم جدید، چه شکل را داده میتوانند؟
در امارت اسلامی، مختلف نظر در ارتباط شریعت وجود دارد. از رادیکالترین چهرهها شروع تا عقل به سر چهرهها وجود دارد.
در نتیجه در سرنوشت رژیم جدید برای امروز و برای فردا کی نقش بازی کرده میتواند؟
یک جواب در جامعه افغانستان وجود دارد «اسلوب زندگی مردم افغانستان!»
چرا؟
ایران را در نظر بگیریم، زمانیکه خمینی یک شریعت خاص اسلامی را می خواست در ایران بیاورد، نتنها تعریف او شریعت را با خود داشت، در بین خلق ایران فرهنگ او شریعت از دوره زمامداری صفوی های ایران وجود داشت. از این که فرهنگ او قبول شده بود، در جامعه ایران قابل تطبیق بود یا در افغانستان؟
باید درک کنیم «در جامعه بشری تمدن یکه فرهنگ او قبول شده ای مردم نباشد، امکان تطبیق را ندارد.»
اگر میداشت خلقی ها و پرچمی ها موفق می شدند.
اگر میداشت دموکراتهای غربی موفق می شدند.
اگر طالبان، اگر امارت اسلامی این حقیقت را در نظر نگیرد و اگر از دوره خلقی ها و پرچمی های مارکسیست و از دوره ی دموکراتهای غربی درس نگیرند، همان گونه که به ساده گی حاکم افغانستان شدند، به همان گونه رسوا شده از اقتدار دور ساخته می شوند؛ چونکه سرنوشت ساز فرهنگ و ذهنیت مردم افغانستان است نه کدام قدرت دیگر!
اوکتای اصلان راه سوم
******************************************************
فهرست دوم!
مقاله 1
امریکا و ناتو را مردم افغانستان ما نتنها شکست دادند، رسوای تاریخ ساختند. نتنها رسوا ساختند، درس برای شرق غرب دادند تا کدام کشور بزرگ به کدام کشور اسلامی مداخله نظامی نکند.
در مقابل انتقادهای زیاد، جو بایدن رئیس جمهور امریکا گفت: «ایالات متحده برای «ملتسازی» و ایجاد «یک دموکراسی واحد» به افغانستان نرفته بود!»
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
به یادم است زمانیکه شوروی تصمیم فرار از افغانستان را گرفت، انتقادهای زیاد از طرف اعضا حزب حاکم مارکسیست او زمان افغانستان متوجه روسها شد. فرصت مهیا شد نظر یک دیپلمات سفارت را در این باره خواستم بدانم. وی گفت: «منطق آمدن شوروی در افغانستان، شوروی برای آباد ساختن از تجربه خود همکار می شد لیکن این مردم افغانستان باید از تجارب شوروی استفاده کرده وطن شان را آباد می کردند. برنامه که چنین بود ما این فرهنگ را در اخلاق مردم افغانستان ندیدیم، در نتیجه شوروی رها نموده، افغانستان را ترک می کند.»
جو بایدن نیز همین منطق را می گوید. امریکا در المان ویران شده در جنگ جهانی دوم و بعد از جنگ دو کره، در کره جنوبی با این برنامه رفت. از اینکه در این دو کشور فرهنگ دانش استفاده به پیش آمده موجود بود، این دو کشور کشورهای امریکایی نشدند، اینها با فرهنگ ملی شان از کاپیتال امریکا استفاده نموده، دو قدرت اقتصادی دنیا شدند. جاپان و ایتالیا نیز به همین منطق استفاده کردند. ترکیه که حتی در جنگ جهانی دوم اشتراک نداشت، بعد از اینکه امریکا در راس کشورهای غربی قرار گرفت، نزدیکترین مناسبات را برای استفاده از کاپیتال امریکا و از تکنولوژی امریکا با امریکا برقرار ساخت. امروز در اکثر حادثه های سیاسی دنیا مخالف منافع هستند لیکن با شیوه ای سیاست بازی دارد، «سرمایه ی کاپیتال امریکا ترکیه را ترک نکند!»
(نوت: عموماً پرژه های بزرگ میلیارد دلاری ترکیه با سرمایه غرب ساخته می شود. در راس سرمایه غرب، نقش کاپیتال امریکا قرار دارد.)
در افغانستان هرکس هر چه همان لحظه خوشش آمد بدون سنجش فایده ضرر او، از دهن میراند. در پیروزی طالبان که منطقه ازبک نشین نقش سرنوشت ساز بازی کرد، هر ازبک ما، بخصوص ازبک های خلقی و پرچمی ما و او کسانیکه زیر تاثیر اینها بودند، بدون سنجش نتیجه گپ های شان، یک یک خدمتگار طالبان شده، در علیه ی رژیم یکه صدهها شانس استفاده را داشت، شب روز فعال شده هر چه ره گفتند و ملاصاحبها را و مولوی صاحبها را در تقدیر مردم ما، نصیب مردم ما کردند. این پیروزی شان را از صمیم قلب برای شان مبارک می گویم. ایمان داشته باشند. باور داشته باشند اسم نامی ترین چهره های اینها ثبت تاریخ زرین سیاه ما ازبکها می شود.
(نوت: رهبری جامعه ما در دست مارشال نبود در دست روشنفکران ما بود. در بین روشنفکران ما خلقی ها و پرچمی ها سرنوشت ساز بودند؛ بدین خاطر انتقاد من بالای آنهاست نه کدام عقده)
(نوت: از دو سال به این طرف با اکثر اینها تماس گرفته، نتیجه رفتارشان را با دلیل و سندها گفتم ولیکن عقل خام اینها کار نکرد حالا یکی از اینها در فیسبوک اش نوشته: «اگر کسی طالبان را خوب بگوید از فیسبوک می کشم!» به این بی منطق می گویم تو که در هر فعالیت قلمی ات به نفع طالبان کار کردی، حالا چه بی منطقی دیگر می گویی آیا شرف و وجدان نداری؟)
امریکا رفت. ناتو رفت. دنیای سرمایه که در دست این کشورهاست با شمول بانک جهانی و صندوق پول مناسبات اقتصادی را با افغانستان قطع کرده اند. اقتصاد در رژیم طالبان نیز سرنوشت ساز است. این سرنوشت یا قوس بزرگ را سبب می شود یا از بین طالبان یک قوت با همکاری غرب حاکم افغانستان می شود؛ آن هم در زمان بسیار دراز با بسیار تراژیدی، حال سوال این است همان چهره های که در داخل افغانستان با معاش دولت زندگی داشتند و حاکم جامعه بودند و با والی و دیگر کادر دولتی یکجا بودند چونکه همی شان در یک مسیر روان بودند و لیکن آنها نیز بمانند خلقی ها و پرچمی های غربی نشین برای آمدن طالبان تا که توانستند در عوض اصلاح رژیم یکه در دست خودشان بود، به خدمت منافع طالبان و دیرین دولت پشتونها خدمت کردند تا که توانستند جوانان ما را در آغوش طالبان انداختند حال احوال اقتصادی شان چه خواهد شد؟
(نوت: رژیم گذشته رسواترین و با فسادترین رژیم بود و یک بحران بود لیکن فراموش نکنیم در سیاست هر بحران در عین حال یک شانس است؛ اگر با منطق استفاده شود. سوال این است این شانس را طالبان استفاده کردند یا ما خلق ازبک؟)
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 2
امشب آخرین هواپیما امریکا آخرین سرباز و دیپلمات های خود را گرفته افغانستان را ترک گفت. با ترک آخرین هواپیما امریکا، افغانستان رسماً به امارت اسلامی طالبان تسلیم داده شد.
این پیروزی بزرگ را برای او عده ازبکهایم که با نوشته ها و سروده های انقلابی شان جوانان ما را در ضد رژیم غنی قرار داده، برای دفاع از برنامه های پشتونی دیرین دولت پشتونها تشویق می کردند و در نتیجه برای سقوط شهرهای افغانستان، شهرهای ازبک نشین را یک الهام قرار دادند، از جان دل مبارک می گویم.
فرزندان او عده ازبکهایم که حتی گپ زدن زبان مادری شان را از اثر غربی و اروپایی شدن پدر مادرشان از دست دادند، برای پدر و مادر او ازبکهایم این پیروزی بزرگ را مبارک می گویم.
چونکه در این پیروزی نقش اساسی را آنها بازی کردند.
آنها تا که توانستند در چشم مردم ساده ی دربدر شده ی ما کشورهای غربی را خائن و دولت دست نشانده اشغال گران را بدنام ساختند و با او عمل شان جوانان فقیر، بی کار، دربدر را در آغوش امارت اسلامی انداختند؛
از جان دل مبارک می گویم. (خود آنها در اروپا و غرب زندگی غربی دارند آیا یک عبرت تاریخ نیست این حادثه؟)
کشورهای غربی دپیلمات های شان را از افغانستان بیرون کردند این عمل نشان میدهد امارت اسلامی را به ساده گی به رسمیت نمی شناسند؛
چونکه شناخته نمی توانند.
دلیل آن: کشورهای غربی بیست سال طالبان را در بین خلق شان تروریست معرفی کردند حالا اگر به رسمیت بشناسند در سیاست داخلی شان چه جواب داده میتوانند؟
این کشورها برای تغییر دادن ذهنیت خلق های شان برای تغییر خوردن طالبان شرط های بسیار مشکل را پیشکش می کنند، از اینکه طالبان در داخل چند پارچه اند و بین شان سرسختترین رادیکالها وجود دارد، به یک باره گی تغییر خوردن طالبان منطقاً ناممکن است.
از این که دو طرف مشکلات داخلی خود را دارد، مناسبات شان به گونه غیر رسمی ادامه میابد. از اینکه غربی ها در سرمایه بانک های بزرگ جهان چون بانک جهانی و صندوق پول نقش اساسی را دارند، این بانکها نظر به قوانین جهانی به یک رژیم یکه در رسمیت شناخته شده نباشد، هیچگونه مناسبات اقتصادی را انجام داده نمیتواند. از اینکه بانک های جهانی مناسبات نزدیک با کشورهای بزرگ چون کشور چین، روسیه و کشورهای عربی دارند، به گونه رسمی این کشورها امارت اسلامی را کمک کرده نمیتوانند.
خلاصه یک قوس بزرگ اقتصادی در پیشروی ملت ماست.
از این قوس مردم افغانستان ضرر می بینند بخصوص شمال و شمالشرق دربدر می شوند. این دربدری خلق ما را به او خائن های خلق ما که خلق ما را به این روز آوردند، از جان دل مبارک می گویم.
این پیروزی برای رهبران امارت اسلامی نیز سرپریز بزرگ شد چونکه آنها بمانند دنیا، کوچکترین احتمال سقوط رژیم به خصوص مناطق ازبک نشین را به این گونه گمان نمی زدند.
آنها آماده در حکومتداری نبودند لیکن نصیب شان شد.
این سرپریز است با زبان هر نوع وعده میدهند تا یک حکومت همه شمول را بسازند، لیکن شرط های داخل طالبان کوچکترین امکان را نمی دهد. برای همه انقلابیون ما مبارک باشد این خیانت!
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 3
جنرال فیض حمید رئیس سازمان استخبارات نظامی ارتش پاکستان
چرا با یک نمایش مطبوعاتی از کابل دیدار کرد، ما این بازی سیاسی پاکستان را چه تحلیل سیاسی کنیم؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
طالبان می گویند با تقاضای دولت پاکستان این دیدار صورت گرفت. در اذهان عامه ی مردم افغانستان، پاکستان برای کمک در جنگ پنجشیر و برای رفع اختلافات یکه، بین رهبران طالبان خاطر ساختن دولت به وجود آمده بود، این جنرال قدرتدار پاکستان سفر به کابل کرد.
آیا حقیقت شده میتواند؟
اگر حقیقت باشد پاکستان برای جان خود دردسر بزرگ را خرید. چونکه نه ایران و نه دیگر کشورهای منطقه و دنیا، افغانستان را به ساده گی تسلیم پاکستان نمی کنند. حال سوال این است آیا پاکستان از تاریخ نزدیک افغانستان درس نکشید و او یک حمق است؟
آیا طالبان این باریکی سیاست را نمی دانند؟
دوستان عزیز ادعای جبهه مقاومت پنجشیر را، در ارتباط همکاری پاکستان به طالبان، خاطر جنگ پنجشیر، در سطح دنیا هیچ کشور جدی نگرفت.
مانند هر زمان، آنها خود ساز زدند خود رقصیدند.
آمدیم به اصل مسئله، چرا رئیس آیاسآی نمایش آمدن خود را در مطبوعات افغانستان داد؟
دوستان عزیز، در پاکستان قدرت اصلی بدست نظامیان است. اداره ی نظامیان در دست پنجابی هاست. با پیدا شدن طالبان در منطقه، بعد از افغانستان بیشترین ضرر را پاکستان دید. چونکه یک شاخه ی طالبان از اسم طالبان پاکستانی روزهای سخت را نصیب پاکستان کرد و همین اکنون نیز در علیه ی پاکستان فعال است. نظامیان پاکستان برای تربیه ی طالبان به نفع پاکستان از بین پشتونها عمران خان نیازی را به صدارت آوردند. وظیفه ی عمران خان در افغانستان، با اشتراک طالبان و دیگر سیاسیون یک حکومت مشترک ساختن بود. تلاش پاکستان در مذاکرات دوحه خاطر این هدف بود و لیکن تحولات داخل افغانستان با شمول پاکستان، دنیا را غافلگیر کرد و کاری شد «در ضد خواست نظامیان پاکستان شد!»
چونکه موفقیت طالبان افغانستان، برای طالبان پاکستانی روحیه بزرگ بخشید. طالبان پاکستانی و طالبان افغانستانی، حمایت جغرافیه واحد را دارند.
(منطقه پشتون نشین پاکستان را)
این حقیقت سبب است در آینده شرطها در پاکستان به گونه ی می شود، مناسبات کابل و اسلام آباد را خراب می سازد. برای دولت جدید طالبان که دهها دردسر در داخل افغانستان و دردسر با دنیا دارد، یک فلاکت می شود و برای پاکستان خراب شدن مناسبات کابل اسلام آباد، مصیبت بزرگ می شود.
(این نقطه ضعیف را با شمول هند و امریکا، هر کشوریکه در تلاش متشنج ساختن منطقه باشد، استفاده می کند)
(نوت: با موفقیت طالبان در افغانستان، عمر اقتدار عمران خان کوتاه شد. اگر از صدارت دور ساخته شود مطمئن باشید نتیجه ناکامی سیاست او در افغانستان است)
سیمای «رئیس آیاسآی» را در پاکستان کس دیده نمیتواند، نمایش او در کابل، پیام سیاسی برای طالبان پاکستانی دارد. نمایش او پیام برای هندوستان دارد. نمایش او برای کشورهای دیگر دارد. او در نمایش پیام میدهد «افغانستان را از نزدیک زیر چشم داریم!»
یعنی خاطر منفعت پاکستان اگر لازم باشد با هر کشور و با طالبان پاکستانی در داخل افغانستان مجادله کرده میتوانیم!
این نمایش در شرایط امروز افغانستان در منفعت طالبان است.
چونکه طالبان با دهها مشکل داخلی و بین المللی، آرزو ندارند با پاکستان مشکلات داشته باشند.
ولیکن، اگر طالبان در داخل افغانستان نظم را آورده نتوانند، اگر جنگ داخلی در شمال کشور و یا غرب کشور شروع شود، این جنگ را در داخل پاکستان در پشتونستان می کشند و خط دیورند را اساس قرار داده، جنگ را برای پشتونها مقدس می سازند و با او تاکتیک سیاسی، حداقل یک عده پشتونهای دو طرف سرحد را در اطراف شان جمع نموده، موجودیت شان را مشروعیت می بخشند.
چونکه عقل اینها را «دیرین دولت پشتونها رهبری دارند و آنها در سیاست بسیار باتجربه هستند.»
همی این ریسک را اعم جانب طالبان و هم جانب نظامیان اسلام آباد در نظر گرفته تلاش می کنند، در افغانستان نظم بیاید.
(نظم افغانستان در منفعت هر دو طرف است)
این نقطه ضعیف را امریکا یا کدام کشور دیگر کار نمی گیرد؟
هر چه امکان دارد!
افغانستان در سر یک خط مستقیم قرار دارد، یک طرف او جهنم یک طرف او امید است.
سیاست خارجی افغانستان در سر خط راست مستقیم قرار دارد، اگر به یک طرف کشیده شود، افغانستان از اداره خارج می شود.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 4
جنرال فیض حمید رئیس سازمان استخبارات نظامی ارتش پاکستان
چرا با یک نمایش مطبوعاتی از کابل دیدار کرد، ما این بازی سیاسی پاکستان را چه تحلیل سیاسی کنیم؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
طالبان می گویند با تقاضای دولت پاکستان این دیدار صورت گرفت. در اذهان عامه ی مردم افغانستان، پاکستان برای کمک در جنگ پنجشیر و برای رفع اختلافات یکه، بین رهبران طالبان خاطر ساختن دولت به وجود آمده بود، این جنرال قدرتدار پاکستان سفر به کابل کرد.
آیا حقیقت شده میتواند؟
اگر حقیقت باشد پاکستان برای جان خود دردسر بزرگ را خرید. چونکه نه ایران و نه دیگر کشورهای منطقه و دنیا، افغانستان را به ساده گی تسلیم پاکستان نمی کنند. حال سوال این است آیا پاکستان از تاریخ نزدیک افغانستان درس نکشید و او یک حمق است؟
آیا طالبان این باریکی سیاست را نمی دانند؟
دوستان عزیز ادعای جبهه مقاومت پنجشیر را، در ارتباط همکاری پاکستان به طالبان، خاطر جنگ پنجشیر، در سطح دنیا هیچ کشور جدی نگرفت.
مانند هر زمان، آنها خود ساز زدند خود رقصیدند.
آمدیم به اصل مسئله، چرا رئیس آیاسآی نمایش آمدن خود را در مطبوعات افغانستان داد؟
دوستان عزیز، در پاکستان قدرت اصلی بدست نظامیان است. اداره ی نظامیان در دست پنجابی هاست. با پیدا شدن طالبان در منطقه، بعد از افغانستان بیشترین ضرر را پاکستان دید. چونکه یک شاخه ی طالبان از اسم طالبان پاکستانی روزهای سخت را نصیب پاکستان کرد و همین اکنون نیز در علیه ی پاکستان فعال است. نظامیان پاکستان برای تربیه ی طالبان به نفع پاکستان از بین پشتونها عمران خان نیازی را به صدارت آوردند. وظیفه ی عمران خان در افغانستان، با اشتراک طالبان و دیگر سیاسیون یک حکومت مشترک ساختن بود. تلاش پاکستان در مذاکرات دوحه خاطر این هدف بود و لیکن تحولات داخل افغانستان با شمول پاکستان، دنیا را غافلگیر کرد و کاری شد «در ضد خواست نظامیان پاکستان شد!»
چونکه موفقیت طالبان افغانستان، برای طالبان پاکستانی روحیه بزرگ بخشید. طالبان پاکستانی و طالبان افغانستانی، حمایت جغرافیه واحد را دارند.
(منطقه پشتون نشین پاکستان را!)
این حقیقت سبب است در آینده شرطها در پاکستان به گونه ی می شود، مناسبات کابل و اسلام آباد را خراب می سازد. برای دولت جدید طالبان که دهها دردسر در داخل افغانستان و دردسر با دنیا دارد، یک فلاکت می شود و برای پاکستان خراب شدن مناسبات کابل اسلام آباد، مصیبت بزرگ می شود.
(این نقطه ضعیف را با شمول هند و امریکا، هر کشوریکه در تلاش متشنج ساختن منطقه باشد، استفاده می کند.)
(نوت: با موفقیت طالبان در افغانستان، عمر اقتدار عمران خان کوتاه شد. اگر از صدارت دور ساخته شود مطمئن باشید نتیجه ناکامی سیاست او در افغانستان است)
سیمای «رئیس آیاسآی» را در پاکستان کس دیده نمیتواند، نمایش او در کابل، پیام سیاسی برای طالبان پاکستانی دارد. نمایش او پیام برای هندوستان دارد. نمایش او برای کشورهای دیگر دارد. او در نمایش پیام میدهد «افغانستان را از نزدیک زیر چشم داریم!»
یعنی خاطر منفعت پاکستان اگر لازم باشد با هر کشور و با طالبان پاکستانی در داخل افغانستان مجادله کرده میتوانیم!
این نمایش در شرایط امروز افغانستان در منفعت طالبان است.
چونکه طالبان با دهها مشکل داخلی و بین المللی، آرزو ندارند با پاکستان مشکلات داشته باشند.
ولیکن، اگر طالبان در داخل افغانستان نظم را آورده نتوانند، اگر جنگ داخلی در شمال کشور و یا غرب کشور شروع شود، این جنگ را در داخل پاکستان در پشتونستان می کشند و خط دیورند را اساس قرار داده، جنگ را برای پشتونها مقدس می سازند و با او تاکتیک سیاسی، حداقل یک عده پشتونهای دو طرف سرحد را در اطراف شان جمع نموده، موجودیت شان را مشروعیت می بخشند.
چونکه عقل اینها را «دیرین دولت پشتونها رهبری دارند و آنها در سیاست بسیار باتجربه هستند.»
همی این ریسک را اعم جانب طالبان و هم جانب نظامیان اسلام آباد در نظر گرفته تلاش می کنند، در افغانستان نظم بیاید.
(نظم افغانستان در منفعت هر دو طرف است)
این نقطه ضعیف را امریکا یا کدام کشور دیگر کار نمی گیرد؟
هر چه امکان دارد!
افغانستان در سر یک خط مستقیم قرار دارد، یک طرف او جهنم یک طرف او امید است.
سیاست خارجی افغانستان در سر خط راست مستقیم قرار دارد، اگر به یک طرف کشیده شود، افغانستان از اداره خارج می شود.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 5
محمداشرف غنی رئیس جمهور سابق، رسماً تقاضا کرد «یک نهاد مستقل بینالمللی یا سازمان ملل در ارتباط تهمت های فرار دادن میلیونها دالر، محکمه دایر کند، در او محکمه، دروغ بودن یا نبودن این تهمتها به اثبات برسد.»
غنی در یک کشور مستقل حقوقی فرار کرد، اگر هزار دالر در جیب او بوده باشد هم ثبت دفتر او کشور شد؛ حالا همان کسانیکه این تهمت را بستند اگر تهمت شان حقیقت باشد باید که خاطر مردم افغانستان غنی را به محکمه جهانی بدهند تا حقیقت اثبات شود.
غنی میلیونها دالر را فرار نداد، اگر فرار داده باشد چرا تقاضا محکمه بین اللملی را خود او کرد؟
و لیکن سندهای رسمی بانک های معتبر جهان نشان میدهد محمداشرف غنی «ده هزار میلیون دالر پول مردم افغانستان را (ده میلیارد دالر) از دست زورمندان رژیم سابق (لیدران قومی و جهادی و دیگر قدرتدارهای نظامی) تا چورچپاول نشود گفته به او بانکها انتقال داده است تا در روزهای سخت مردم افغانستان بدرد مردم افغانستان بخورد.
بزرگی این مقدار را بمانند کشورهای چون تاجکستان در عمر شان حتی در خواب ندیدند و از این بعد ذخیره کردن این مقدار پول، یک خیال و هوس افغانستان خواهد شد.
(نوت: نظر به درآمد ملی، حتی اکثر کشورهای سرمایه داری به این موفقیت رسیده نمیتوانند. بطور مثال تمام قدرت اقتصادی افغانستان به اندازه دو یا سه ناحیه شهر استانبول است و لیکن ترکیه با این اقتصاد بزرگ خود 120 میلیارد دالر ذخیره دارد. اگر محاسبه را با ذخیره پول یکه غنی ذخیره کرده است در نظر بگیریم، باید ترکیه حداقل هشت صد میلیارد یا نوصد میلیارد دالر ذخیره می داشت. این گپ من در اکثر دوستان بی منطق نمایان می شود و اما کسی که از علم اقتصاد خبر دارد چه گفتن من را ادراک می کند)
غنی در شرط های بسیار سخت وطن که پنجاه در صد بودجه دولت از کمک های خارجی بود، برای خودکفا شدن افغانستان از اقتصاد این خدمت را انجام داده است.
اگر در داخل افغانستان یک رژیم دور از حاکمیت زورمندان ساخته می شد، با اعتبار این سرمایه، سرمایه گذاری خارجی در افغانستان سرازیر می شد.
(نوت: هدف غنی جلب سرمایه خارجی بود چونکه او راز اقتصاد دنیا را میدانست)
اگر یک کشور پشتوانه اقتصادی نداشته باشد، شرکت های بزرگ در او کشور سرمایه گذاری نمی کنند.
(نوت: بانکها و شرکت های بزرگ ذخیره را ضمانت گرفته سرمایه گذاری می کنند؛ ذخیره اعتبار است)
من بارها گفتم غنی آخرین شانس مردم افغانستان است؛ در عقب این گپم هستم.
(نوت: به کمترین زمان سیاست داخلی طالبان اعتبار گپ من را به اثبات می رساند)
من بارها گفتم غنی تجربه زیاد در اقتصاد دارد و مناسبات نزدیک با دنیای اقتصاد دارد اگر از تجربه غنی مردم افغانستان استفاده کنند افغانستان را ترقی داده میتوانند؛ در عقب این گپم هستم.
(نوت: در افغانستان قوس اقتصادی میاید، از یک طرف ارزش دالر بلند میرود از جانب دیگر فقر وحشتناک دامنگیر خلق می شود)
غنی فاشیست نبود و قوم پرست نبود.
(نوت: در زمان کوتاه شرط های جدید سیاسی افغانستان این حقیقت را به اثبات میرساند)
غنی خاطر فراراش از مردم افغانستان عذرخواهی کرد. اگر فرار نمی کرد تمامی تهمتها در دوش او انداخته می شد حالا که او دست باز خاطر دفاع دارد، با آمدن شرط های سخت سیاسی در داخل افغانستان، او نام خود را برائت داده میتواند و در تاریخ یگانه لیدر پاک بمانند امان الله خان ثبت شده میتواند.
در اخیر: شما دوستان یک فاشیست و قوم پرست را فرار ندادید یک جوهر را فرار دادید. اگر از شروع اقتدار غنی در علیه ی زورمندان قرار گرفته، یک رژیم با پایه های حقوقی را در نظر می گرفتید، اعم از مفت خورهای لیدران قومی و جهادی و زورمندان نجات پیدا می کردید و هم از طالبان نجات پیدا می کردید. «غنی امروز بود فردا نبود شما فردای تان را جهنم ساختید.» شما در شروع زورمندان را نجات دهنده گرفتید و بعد برای پیروزی طالبان تا که توانستید جوانان را از دولت دور ساخته، به دامن طالبان انداختید حالا اگر از سختی های رژیم طالبان گریان کنید، سرتان را در سنگ بزنید تا کمی عقل پیدا کنید. حقیقت گفته های من را تاریخ به اثبات میراسند. همین حالا یک سند به قوم پرست یا فاشیست بودن او پیشکش کنید بگویم حتی یک سند تمام تان در دست ندارید. اگر این گپم حقیقت نباشد از خود سوال کنید و جواب پیدا کنید. «قبول کنید شما را خائنها حمق ساختند»
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 6
با اقتدار امارت اسلامی در افغانستان هر تشکیل افغانستان از بنیاد دیگرگون شد، یعنی انقلاب رخ داد. حالا سوال این است، ما خلق افغانستان با سقوط رژیم یکه در رهبری او رژیم، محمداشرف غنی بود چه از دست دادیم و با آمدن رژیم طالبان چه بدست آوردیم؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
غازی امان الله خان را در بیرون مملکت فرار داده، صد سال پیشیمان شده افسوس کشیدیم چونکه با فرار امان الله خان افغانستان در مسیر کهنه ذهنیت و دیکتاتوری رفت.
ما خلق هر زمان هوس زندگی کشورهای غربی راکردیم و تعداد زیاد ما با صد مشکل به گونه قاچاق در غرب فرار کرد؛
امروز اگر امکان باشد از هر قشر مردم ما به کشورهای غربی فرار می کنند حتی از قشر روحانی!
حقیقت جامعه افغانستان!
همان غرب اسلوب زندگی غربی را، یعنی دموکراسی را برای خود مردم افغانستان در داخل افغانستان امکان داد؛
با کمک میلیارها دالر و زحمات!
در همین هفته بار دیگر یک هزار دوصد میلیون دالر را برای مردم افغانستان جمع کردند تا مردم افغانستان از گرسنه گی وفات نکنند.
در هدف آنها، باید که خود افغانها از تجربه غرب استفاده کرده دموکراسی افغانستانی خود را می ساختند.
آیا ادراک داشتیم؟
نداشتیم؛ چونکه تحقیقگر نیستیم.
صد سال که از فرار دادن امان الله خان پشیمان شده افسوس کشیدیم، با او پیشیمانی بعد از صد سال حداقل چه بودن دموکراسی را ادراک کرده نتوانستیم.
حقیقت مردم افغانستان!
در عوض دموکراسی، اقتدار سلطان های قومی و جهادی و زورمندان نظامی را سبب شدیم. چونکه ما خلق به قومها جدا شده هر قوم، یک یا چند مفت خوریکه خود را سلطان زور می گفتند برای عبادت خود «بت» انتخاب کردیم؛
خداپرستی را رها کردیم مفت خورها را در جای خدا انتخاب کردیم و یک یک بت ساختیم.
رهبران قومی و جهادی برای قومها «بتها» بودند. اینها در قصرها زندگی داشتند، طرفدارهای اینها در زندگی فقیری افتخار این بتها را داشتند.
حقیقت ما مردم افغانستان!
رژیم یکه غرب دموکراسی تصور داشت، ما با او بتها یک رسوایی را آوردیم. در بین این رسوایی از دست خود ما خلق، از رشوت تا اختلاس هر چیز منفی وجود داشت.
کارمندهای رشوت خور و چور و چپاولگر از خود ما خلق بودند، (از وزیر تا کارمند عادی) روز رشوت می خوردند و اختلاس می کرد، شب ملیت پرست شده لاف از ملیت پرستی و وطنپرستی می زدند؛
لیکن عقل ما خلق آنقدر کور شده بود هیچگاه این رسوایی را ادراک نکردیم.
اگر حکومت مرکزی در یکی اینها دست می زد، گپ را قومی نموده، رسوایی می کردیم.
(این رسوایی از ریاست جمهوری تا پایان وجود داشت)
همان گونه که بعد از صد سال حداقل چه بودن دموکراسی را ادراک نکردیم، عملکرد خود را در مقابل منفعت ملی خود درک کرده نتوانستیم و بدون حساب کتاب سیاسی و بدون درنظر داشت آینده، مسیریکه بالاخره ما را به دموکراسی می رساند و به ترمیم ضرورت داشت، در عوض ترمیم و در عوض درک نقص های رژیم، از سر محمداشرف غنی تلاش کردیم تا او مسیر را تخریب کنیم و برای همیشه رژیم دموکراسی را دفن کردیم.
(هر گپ یکه از نام غنی زده سبب سقوط رژیم شدیم، از همان گپها غنی استفاده نموده خود را قهرمان ملی این زمان می سازد چونکه هر ادعا خام بود و با حقوق دنیا تضاد داشت)
تحریب کردیم و رسوا ساختیم و سبب آمدن رژیم طالبان شویم.
ماشالله ما باشد؛ مبارک باشد به عقل ما!
اگر عقل سالم در سر میداشتیم، در عوض تخریب، ترمیم می کردیم و در راه خود روان می شدیم.
دموکراسی کدام قالب نیست ملت را داخل او قالب نموده، دموکرات ساخته بیرون بکشیم و جامعه را دموکرات بسازیم.
دموکراسی یک اسلوب زندگی ست، در تجربه و سال های دراز ضرورت دارد. آن چه مهم است، در مسیر او حرکت کردن است!
ما او مسیر را خود ما تخریب کردیم.
مبارک ما باشد!
از خانه ی امرالله صالح شش و نیم میلیون دالر برآمد.
آیا جای تعجب است؟
جای تعجب نیست. چونکه قدرتدارهای جهادی و قومی مانند امرالله صالح که مردمان چپاولگر بودند و در پیشروی چشم ملت این کار را می کردند، ما ملت آنقدر بدبخت ملت بودیم و هستیم «به قوم ها تقسیم شده، هر قوم چپاولگر خود را بت ساخته حمایت کرد!»
تنها به زن فرزند غنی دشنام دادیم؛ غنی که امروز بود فردا نبود.
آیا حقیقت این نیست؟
غنی امروز بود فردا نبود اگر عقل ما ملت کار می کرد، این چپاولگرهای قومی و جهادی را حمایت نکرده، از صحنه سیاست دور می کردیم؛ غنی که کدام حمایتگر مردمی نداشت در هر حال از قدرت دور می شد.
لیکن ما چه کردیم میدانید؟
ما، مسیریکه ما را در پهلوی دنیای با تمدن قرار میداد، او مسیر را تخریب کردیم.
ما به اشک چشم صد ساله خود خیانت کردیم.
ما برای نسل های آینده خیانت کردیم.
چونکه دوباره افغانستان را در نقطه ی آوردیم، حداقل سالها کار است، بمانند یک رژیم دیکتاتور نادرخان یک رژیم یکه دنیا بپذیرد به افغانستان بیاید؛
سرنوشت این ملت در دست خود این ملت تا این اندازه سیاه شد!
زمان دو دهه دموکراسی محمدظاهر و زمان محمدداوود را در خواب ببینید.
مبارک باشد به عقل خام ما!
در قسمت دوم مقاله که از رژیم امارت اسلامی معلومات داده می شود، از او عده روشنفکران چپی یا مارکسیست های خلقی پرچمی شمال افغانستان که تاثیرگذار در جامعه بودند سوال می کنم: شما که لباس ترقی و روشنفکری را در تن دارید، من که با اکثر شما تماس گرفته تصویر آینده را از فعالیت های قلمی تان در رخ تان بیان کرده بودم و امروز از اثر بی حساب کتاب سیاسی بودن فعالیت های قلمی شما، پیشبینی های من با ظفر امارت اسلامی تحقق پیدا کرد، شما که تا نیم عمر تان غرب را دشنام دادید و امروز در همان غرب، زندگی غربی دارید، آیا حداقل در نزد وجود تان از فعالیت های قلمی تان خجالت می کشید؟
یکبار تفکر کنید قبل از اینکه من را بد بگویید، وجدان تان را با آینده ی افغانستان در ترازوی فعالیت های قلمی تان اندازه گیری کنید و صدای شرف و وجدان تان را بشنوید.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 7
رژیم یکه طالبان قصد دارند حاکم افغانستان کنند چگونه یک رژیم است آیا دنیا او رژیم را به رسمیت شناخته میتواند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
ظفر طالبان به معنی تغییر حکومت نیست. قبول کنیم یا نکنیم این ظفر ماهیت انقلابی دارد چونکه هر ارزشی را که تا امروز مردم افغانستان نصیب این وطن کردند، از بنیاد دیگرگون می سازد.
رژیم یکه با این انقلاب یا با این دیگرگونی نصیب امارت اسلامی می شود، در راس آن یک رهبر با لقب «امیرالمؤمنین» قرار می گیرد. در او رژیم از شورای وزیران شروع تا نظامیان و تا قوۀ قضائیه (محکمه ها از قاضی ها تا سارنوالها) در خدمت امیرالمؤمنین می شوند نه در خدمت خلق افغانستان!
(هر امریکه امیرالمؤمنین می کند، بدون درنگ اجرا می شود و امیرالمؤمنین به هیچ کس و به هیچ قانون جوابگو نمی شود. یعنی یک دیکتاتوری مطلق با استفاده از دین در جامعه حاکم می شود)
در او رژیم برای فعالیت قوۀ مقننه (پارلمان) و برای فعالیت احزاب سیاسی اجازه داده نمی شود.
(نوت: در این رژیم کس از زبان مادری و از ارزش های تاریخی دفاع و تبلیغ کرده نمیتواند، اگر بکند مسئله را قوم پرستی تبلیغ نموده در مغایر دین پیشکش جامعه ساخته جزا می دهد. این حقیقت را از زبان انعامالله سمنگانی سخن گوی طالبان به خوبی دانسته میتوانیم، حالا سوال این است محترم رحمان اوغلی تا اخیر تلاش کردند رژیم محمداشرف غنی سقوط کند، ماشاالله سقوط دادند و امروز به آرزوی ایشان امارت اسلامی حاکم جامعه است، در این ارتباط برای لایک گرهای شان چه منطق گفته میتوانند؟ منتظر دانش علمی شان در باره هستیم)
چونکه:
مقام «امیرالمؤمنین» مقدس ترین مقام می گردد. از اینکه از نقطه نظر دینی مقدس می گردد، هر کار او مقام، بدون نقص و بدون عیب قبول می شود. در او رژیم در عوض پارلمان یک شورای مشورتی (دفتر سیاسی) از عالمای دین همکار امیرالمؤمنین می شود. وظیفه ی او شورا برای امیرالمؤمنین مشورت دادن می شود و با هدایت دین اسلام یکه خودشان او هدایت دین را تعریف می سازند، رفتار می کند. او شورا هدایت دین را آنچه خودشان درس تعلیم گرفتند، از اسم دین اسلام در جامعه تطبیق می دهد. از اینکه از نام دین اسلام این کار را می کند، حقوقاً اگر کسی بالای عملکردهای او شورا انتقاد کند، مطابق صلاحیت یکه قوانین امارت اسلامی از نام صلاحیت قانون افغانستان برای او شورا میدهد، او شورا هر نو جزا را داده می تواند حتا حکم اعدام را!
امیرالمؤمنین سرور مومنها معنی دارد. حالا باید که معنی مومن را بدانیم؛
مومن از یک مسلمان چه تفاوت دارد؟
در قرآنکریم در سوره نساء در آیت 136 هر انسان یکه بودن خداوند را و بودن روز قیامت را و بودن فرشته های خداوند را و بودن کتاب های خداوند را و بودن پیغمبران خداوند را قبول کند او انسان از کافر بودن نجات پیدا می کند و در نزد خداوند مسلمان قبول می شود. در منطق قرآنکریم «مسلمان» به خدا تسلیم شده معنی دارد بنااً انسان مسلمان از دین حضرت محمد «ص» و یا از دین حضرت عیسی یا حضرت موسی و یا از دیگر دینها بوده می تواند و امّا یک مسلمان زمانی مومن می شود، او مسلمان از هر نگاه به هدایت خداوند که با پیغمبر خداوند رسانده شده است، بدون کم کاست عمل کرده باشد و نفس خود را از هر نگاه پاک کرده باشد و از جانب خداوند مومن قبول شده باشد.
اکنون سوال این است مومن بودن کدام مسلمان را غیر از خداوند کی می داند که در رهبری مومنها امیرالمؤمنین قرار بگیرد؟
اینجا نقطه ی باریک وجود دارد، باشمول خود امیرالمؤمنین، مومن بودن هر مسلمان را تنها خداوند میداند و مطابق به منطق قرآنکریم انسان در روز قیامت مومن بودن و نبودن خود و دیگران را دانسته می تواند.
زمانیکه یک عالم دین و یا یک شخصیت سیاسی خود را سرور مومنها یعنی امیرالمؤمنین معرفی می کند، او شخص خود را از تمام مومن های جهان برتر و معتبرتر معرفی می کند. بنااً او در او مقام وقتی که خود را تعریف می کند، مقدس بودن مقام خود را در جامعه پیشکش نموده صاحب امتیاز می شود.
(این خود مغایر به منطق قرآنکریم است)
زمانیکه مقام او مقدس شده تقدیم جامعه می شود، هیچ کس حق پرسش عملکردهای او را در رهبری کشور ندارد. اگر عملکردهای او را زیر سوال ببرد، جزا میبیند حتی محکوم به اعدام می شود.
این امتیاز در جامعه از آزادی بیان تا حقوق جمهور را یعنی حقوق انسان را در اسارت می گیرد.
چونکه:
در رژیم امارت اسلامی، دین را که خودشان تعریف دارند، او دین بنیاد رژیم را شکل میدهد. در جمهوریت، بنیاد رژیم را ارزش های انسان شکل میدهد. دین که یکی از ارزش های انسان است، احترام می شود و برای مومن شدن انسان همان نقش یکه خداوند فرمان دارد بازی می کند. «چونکه در دست کس استثمار نمی شود»
این دو تفاوت وجود دارد نتنها کشورهای دموکرات دنیا، کشورهای همسایه حتی پاکستان رژیم امارت اسلامی را به رسمیت شناخته نمیتواند.
اینجاست با شمول پاکستان هر کشور تلاش دارد در رژیم آینده ی افغانستان با شرکت دادن دیگران، نام رژیم را تغییر دهند.
حال سوال این است دنیا که امارت اسلامی را به رسمیت شناخته نمیتواند، طالبان که از نام امارت اسلامی برای طرفدارهای خود وعده امیرالمؤمنین را داده است، چه قسم عقب نیشنی کرده میتواند؟
دو طرف عقب نیشنی کرده نمیتوانند و نتیجه یکه نصیب مردم افغانستان می شود بحران سیاسی و بحران اقتصادی می شود. این دو بحران روزهای سخت را پیشکش افغانستان می کند.
(قوس بزرگ یکه تاریخ افغانستان شاهد نیست)
حالا سوال این است، او عده کسانیکه تجربه دولتداری در رژیم خلقی ها و پرچمی ها داشتند و تجربه از دنیا داشتند این مصیبت را نمی دانستند؟
می دانستند. دانسته جوانان ما را حمق ساخته در تلاش سقوط رژیم محمداشرف غنی شدند و دانسته تلاش کردند طالبان حاکم افغانستان شوند. چونکه برنامه سیاسی شان به این گونه بود! دل من به حمقها یکه به اینها باور کردند می سوزد. اینها که در اروپا امریکا زندگی دارند، حمق های ما در داخل افغانستان باصد مشکل زندگی دارند آیا چه حدود حمق بودن شان را درک دارند؟
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 8
اگر زبان مادری ما ازبکها و ترکمنها در قانون اساسی رژیم جدید از رسمیت انداخته شود، باید که برای دفاع از شرف ارزش های ملی، مجادله را در سطح دنیا شروع کنیم. مولوی صاحب عبدالسلام حنفی در این ارتباط مسئولیت دارند.
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
محترم مولوی صاحب عبدالسلام حنفی، مسئولیت تان را در ارتباط دفاع از ارزش های ملی ما ازبکها و ترکمنها برای تان تبریک گقته، عرض میدارم، در مقابل ارزش های ملی ما ازبکها و ترکمنها شما مسئول هستید. ما از رژیم یکه عدالت در بنیاد او باشد دفاع می کنیم. حق جمهور یک حق خدا داد است. شما و دیگر رهبران امارت اسلامی که از عدالت صحبت دارید، منتظر آن هستیم در عملکردتان آن عدالت را دیدن کنیم. دفاع از ارزش های ملی مسئولیت تاریخی ما خلقهاست. دفاع از حقوق شهروندی از مسئولیت انسانی ما خلقهاست.
ما از جایگاه زبان مادری ازبکها و ترکمنها در هر قیمت و مجادله باشد در سطح دنیا دفاع می کنیم. ما از حقوق زنان و از حقوق جوانان و از حقوق آزادی بیان در چوکات قوانین دین مبین اسلام در هر قیمت و مجادله و فداکاری باشد در سطح دنیا دفاع می کنیم. حالا برای شما محترم مولوی صاحب دو راه وجود دارد، یا از ارزش های ملی ما خلق ها در نزد چشمان خلق های تان دفاع نموده مسئولیت تاریخی تان را ایفا می کنید یا در علیه ی خلق های تان قرار گرفته، ارزش های ملی ما خلقها را زیر پای می کنید.
محترم مولوی صاحب، پیام های خوش امارت اسلامی را قبل از ظفر نظامی تان شنیده خوشبین بودیم. حتی بعد از ظفر نظامی تان نیز مدتی خوشبین بودیم و لیکن بعد از اعلان حکومت موقت خوشبینی های ما به یاس مبدل شد.
محترم مولوی صاحب، حکومتداری و اداره ی یک ملت یک کشور کار ساده نیست. تنها پیروزی نظامی اگر آبرومند می ساخت در زمانش خلقی ها و پرچمی ها آبرومند می شدند. رژیم مجاهدین هفت گروه آبرومند می شد. رژیم یکه با اشغال امریکا آمد آبرومند می شد. آنچه تاریخ برای ما و شما درس داده است، یگانه آبرومند شدن، اعتبار را در بین خلق های او کشور پیدا کردن است. بلی شما قدرت سیاسی را در دست دارید لیکن فراموش نکنید رهبری جامعه در دست شما قدرتدارها نیست، رهبری جامعه در دست خلق های جامعه است. بدون قناعت خلق ها کاری را انجام داده نمیتوانید. آنچه ما ار شما تقاضا داریم، قدم گذاشتن شما با خلق های تان و به ارزش های ملی خلق های تان احترام کردن شماست.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 9
زلمی خلیلزاد در مصاحبه اخیر خود گفت: همان روزکه طالبان در دروازه های کابل رسیدند و یک عده شان داخل شهر شدند، ما با رهبران شان در دوحه در توفق رسیدیم، از کابل حامدکرزی و داکترعبدالله عبدالله میامد حکومت موقت از دو طرف ساخته می شد و محمداشرف غنی قدرت را به شکل رسمی به او حکومت انتقال میداد لیکن بعد از توافق با ما، در همان روز بعد از چاشت غنی فرار کرد.
سوال این است، محمداشرف غنی با این فرار خود خدمت به آینده ی افغانستان کرد یا خیانت کرد و چرا هرکس را فریب داد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
محمداشرف غنی در منطق تعاملات حقوق جهانی، با فرار خود دست تمامی کشورها را بست تا حکومت طالبان را به رسمیت شناخته نتوانند.
چگونه؟
جواب:
بعضی تعاملات در حقوق جهانی وجود دارد، دست کشورها را بسته می سازد. در تعاملات حقوقی جهانی، تنظیم طالبان یک گروه جنگجوها قبول شده است، هیچگونه حق در تعاملات حقوقی جهانی ندارد. محمداشرف غنی در تعاملات حقوقی جهانی، رئیس جمهور رسمی افغانستان بود، اگر طالبان قدرت سیاسی را از دست او می گرفتند، جهان مجبور می شد اقتدار طالبان را به رسمیت می شناخت.
(فرار غنی به خاطر برهم زدن برنامه خلیلزاد بود تا طالبان به رسمیت شناخته نشوند بنااً او خلیلزاد، حامدکرزی، عبدالله عبدالله و طالبان را فریب داد و بعد، بازی سیاسی خود را عمل کرد)
محمداشرف غنی با شیوه فرار خود این امکان را از دست کشورها و از دست طالبان گرفت.
او با این فرار خود برای دست جهان امکان تربیه ساختن طالبان را داد. حالا کشورها و طالبان تنها یک راه حقوقی دارند؛
او کدام راه ست؟
جواب:
دنیای با تمدن، برای پذیرفتن طالبان به عضویت، حکومت طالبان را مجبور می سازد، حکومت طالبان به شرط های حقوق بشر و شرط های آزادی بیان و شرط های حقوق زنان احترام کند و مطابق به قوانین دنیا عمل کند، اگر نکند، حلقه یکه محمداشرف غنی در گردن هر کشور انداخت، اگر حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد، او حلقه گلو او کشور را در حقوق جهانی خفه می سازد.
از اینکه طالبان، با این شیوه فرار غنی مجبور شدند کابل را با نظامی های شان تصرف کردند، دست طالبان را برای حکومت قانونی افغانستان و دست کشورها را برای رسمیت شناختن بسته کرد؛ به این خاطر هر کشور شرط حکومت فراگیر را برای رسمیت شناختن پیشکش طالبان می کند و طالبان دوامدار می گویند: «از کابل غنی فرار کرده بود ما خاطر امنیت کابل مجبور شده داخل شدیم»
(رژیم دکتور نجیب که سقوط کرد، میراث دکتور نجیب به مردم افغانستان بیست میلیون دالر بود. محمدداوودخان برای ترقی افغانستان به دوهزار میلیون دالر ضرورت داشت. او، کشور کشور سر به تظیم زده بود تا قرضه پیدا کند. از غنی همین اکنون ده هزار میلیون دالر در بانک های دنیا زنده موجود است. بلی زنده موجود است! این ثروت یکه افغانستان حتی در رویا خود ندیده بود، از نام مردم افغانستان ذخیره است. طالبان بدون شرم این ثروت را مال مردم افغانستان گفته، برای گرفتن او گریان می کنند. مردم افغانستان که همین اکنون هم، زن فرزند غنی را دشنام میدهند، یگانه امید شان برای زنده ماندن شان از فقر و بدبختی، همین ثروت است و خیرات کشورهای غربی است که شب روز دشنام میدادند؛ آیا تعجب آور ملت نیستیم؟)
همین اکنون در حقوق جهانی، افغانستان در دست یک گروه جنگجوی غیر قانونی اسیر افتیده است؛ بنااً هیچ کشور این گروه را مقتدر قانونی افغانستان قبول نموده به رسمیت شناخته نمیتواند و هیچ کشور صلاحیت استفاده از ثروت ملی افغانستان را به این گروه داده نمیتواند!
حالا سوال این است، غنی با این چال ذکای خود، خیانت به افغانستان کرد یا در آینده افغانستان خدمت بزرگ نموده، خود را قهرمان ملی ساخت؟
دوستان عزیز، در علم سیاست عقل و سر هر صدادار خوش خوان، هر شعارنویس دشنامدار باز نمی شود. باورکنید همان کسان که محمداشرف غنی را برای خوش ساختن دل سادهها، و یا بهتر است بگویم برای حمق ساختن هزاران، هزار یک بدنام ساخته در تلاش لایک گرفتن یا مشهور شدن هستند، این حمقها درک ندارند در دست غنی برای قهرمان ملی شدن او، دوامدار سند داده می روند؛
این حمقها!
چونکه تا امروز ادعاها هیچگونه ارزش حقوقی پیدا نکرد، کاملاً در موقف سیاسی و سرسری گیری باقی ماند، چرا غنی این بی منطقی این حمقها را برای قهرمان ملی شدن خود استفاده نکند؟
زلمی خلیلزاد که خاطر پاک ساختن نام خود در تاریخ، در مصاحبه اخیر خود مجبور شد راز یک معامله را افشا کند، عملکرد پراتیک طالبان در همین مدت کوتاه، سیاست فریب دادن غنی، فرار محمداشرف غنی را آنقدر اعتبار داد، حالا غنی با ثروت ده هزار میلیون دالر که در بانک جهانی برای فردای مردم افغانستان ذخیره کرده بود، در دست حقوق و تاریخ داده است، و حلقه حقوقی را که در گردن کشورها انداخته است، و کشورها و طالبان که در بازی حساب شده سیاسی او در رقص اند و همان گونه که خلیلزاد گفت کتاب های زیاد نوشته می شود، کتابها غنی را قهرمان ملی تاریخ افغانستان می سازند.
این را می گویند ذکای سیاسی!
دشنامها و گپها و عملکردهای کوچه بازاری که خلق ساده را خاطر شهرت یافتن یا بدنام کردن غنی حمق ساخته اند، کدام ارزش حقوقی و تاریخی ندارند.
من با این مقاله این بازی را افشا ساختم، قبول کنید اکثریکه لاف از نویسنده گی و یا لاف از دانش سیاست میزنند حداقل تفکر این باریکی های بازی را، کرده نتوانستند. باور کنید از این بعد، حقوق دانها و نویسنده های که، نام را معتبر از شهرت میدانند، به این بازی شیطانی غنی سر را باز ساخته، معلومات دادن را شروع می کنند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 10
تصمیم اخیر دولت امارت اسلامی برای استفاده از پول ملی در هر بخش اقتصاد، مصیبت بزرگ اقتصادی را سبب می شود.
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
اخیراً با یک تصمیم، دولت امارت فرمان صادر کرد تا، در هر بخش اقتصاد تنها پول ملی افغانستان کار گرفته شود.
از این تصمیم دولت امارت، خلق ساده استقبال کرد لیکن خلق ساده از مصیبت این تصمیم خبر ندارند.
علم اقتصاد پیچیده ترین علم دنیاست. اگر هرکس از این علم خبر میبود، امروز در دنیا نه کشور فقیر باقی می ماند و نه انسان گرسنه!
اگر این تصمیم یک عمل درست اقتصادی میبود، محمداشرف غنی که از هر بخش اقتصاد خبر داشت، چرا با یک فرمان این کار را نکرد؟
چرا کشورهای بزرگ اقتصادی این کار را نمی کنند؟
اگر در اقتصاد حساب کتاب دقیق نباشد، نتنها سبب حل مشکل نمی شود، مشکل های زنجیری را به بار میاورد.
بدون شک این تصمیم امارت، سبب زنجیری مشکلات اقتصادی در افغانستان می شود.
سوال این است: با کدام دلیل؟
جواب: افغانستان کشوری ست تقریباً نود در صد ضرورت های خود را از بیرون ممکلت وارد می کند.
واردات افغانستان در سال 2017 میلادی، 7 میلیارد و 616 میلیون دالر بود.
در همان سال صادرات کلاهای افغانستان 784 میلیون دالر بود.
7616 –
784
ــــــــــ
6832 میلیون دالر باید افغانستان، در داخل کشور پول خارجی موجود داشته باشد. اگر این پول نباشد، تاجران برای وارد کردن کالا از بیرون افغانستان، پول خارجی را پیدا کرده نمیتوانند. زمانیکه پول خارجی کمیافت می شود، پول ملی ارزش خود را از دست میدهد. پول ملی که روبه شکست میشود، ضررها پی در پی از تاجر شروع تا دکاندار یک قصبه، از دکاندار یک قصبه شروع تا یک فرد عادی کارگر را اسیر می گیرد.
(در صورت یکه بمانند افغانستان، اداره از دست سیاست اقتصادی کشور رفته باشد)
از اینکه اعتبار شکسته می شود، پولدارها تلاش می کنند هر چه زودتر پول افغانی را به پول خارجی تبدیل نموده، در بیرون کشور انتقال دهند.
(در این روزها این کار صورت می گیرد)
زمانیکه این کار صورت می گیرد، از یک طرف قحطی دامنگیر کشور می شود و از جانب دیگر نرخ جنس بی ثبات شده، روزتا روز قیمتها بالا می روند.
سیاست اقتصادی سالم در هر کشور مربوط به اعتبار است.
در مقابل پول خارجی او سیاست اعتبار پیدا نموده، با اعتبار او سیاست باید پول خارجی در داخل کشور باقی بماند.
به این خاطر است کشورها تلاش دارند مقدار پول خارجی را در کشور زیاد کنند.
لیکن، دولت امارت اسلامی طالبان، با ملاهای مدرسه یی، ضد این منطق را عمل دارد. دیده می شود، اینها از الفبا اقتصاد خبر ندارند.
حالا با این سیاست امارت اسلامی، پول خارجی از افغانستان فرار می کند چونکه فشار در سر پول خارجی زیاد شد.
نتیجه این سیاست، فقط «فلاکت بزرگ»
(در ترکیه، در چین، در دیگر کشورهای با رشد اقتصادی بلند، ضد این سیاست عمل می شود. در ترکیه پول ملی همیشه در مقابل پول خارجی در شکست است لیکن او شکست با شکست پول ملی افغانستان تفاوت دارد. در افغانستان از فشار زیاد و سیاست نادرست شکست می کند، در ترکیه برای اعتبار دادن در پول خارجی که تا مقدار بیشتر داخل کشور شده در پروژه های اقتصادی بزرگ جذب شود، این سیاست عمل می شود. این سیاست سبب رشد اقتصادی بلند می شود)
غنی اولین اقتصاد دان با تجربه در تاریخ افغانستان بود، رئیس جمهور شده بود. در شروع حکومتداری او، اکثر کمک های اقتصادی برای بازسازی افغانستان قطع شده بود چونکه وقت او کمکها به پایان رسیده بود. از جانب دیگر، نود در صد عساکر خارجی بیرون شده بودند بنااً افغانستان به یک حساب کتاب جدید اقتصادی ضرورت داشت.
در مقابل غنی کار بسیار مشکل بود چونکه، در یک کشور که در مقابل واردات کالاها، تنها ده در صد صادرات داشته باشد، باید برای برقراری نظم اقتصادی، پول نود در صد واردات کالاها را به یک گونه پیدا کند.
همین اکنون دولت امارت اسلامی چند برابر مشکل غنی را در پیشرو دارد.
پول نود در صد کالاهای وارداتی افغانستان، اگر با دعاها و خواندن ملایی ها پیدا شود، ببینیم پیدا کنند!
غنی از اینکه اقتصاد را میدانست، نتنها همین مشکل اقتصادی را حل ساخت، ده هزار میلیون دالر را از نام مردم افغانستان در بانک جهانی میراث گذاشت.
این رقم مقداری ست در طول تاریخ افغانستان، نه خلق افغانستان و نه حکومت های افغانستان حتی در خواب ندیدند؛ از این بعد هم دیدن شان یک رویا می شود.
حالا امید طالبان و امید ملت به همین ذخیره است جالب نیست در تقدیر مردم افغانستان از دست خود این مردم؟
اگر این ذخیره، با این سیاست های نادرست قربان شود، گناه بزرگ نیست در آینده ی خلق افغانستان؟
غنی که این ذخیره را برای ترقی اقتصادی افغانستان در نظر گرفته بود، اگر به مشکلات روزانه مصرف می کرد اینقدر به زن فرزند او دشنام میدادند؟
طالبان با این سیاست نادرست سبب فرار پول خارجی می شوند و پول خارجی که کمیافت شد قوس بزرگ اقتصادی دامنگیر اقتصاد می شود. این مصیبت بزرگ را، برای او عده خائن ها که ذهنیت خلق را از رژیم غنی به طالبان آوردند، از صمیم قلب مبارک می گویم. رژیم غنی چانس ترمیم را داشت چونکه اگر هر مصیبت با غنی آمده بود در انتخابات پیشرو غنی ذاتاً اشتراک کرده نمیتوانست حالا او خائنها جواب بدهند مصیبت ملاها را از وطن چگونه برطرف می کنند؟
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 11
چرا دنیا، دولت امارت اسلامی را به رسمیت نمی شناسد و چرا امارت اسلامی به تعامل های دنیا، خود را نزدیک ساخته نمیتواند و با این سردرگمی وضعیت اقتصادی خلق افغانستان در کجا خواهد رفت؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
ما خلق افغانستان از دست خود، بدبخترین خلق دنیا شدیم. یک عصر پیش دولت ترقی خواه امان الله خان را بدست چند سرسری سپرده، سبب آمدن یک دولت تند دیکتاتور شده بودیم. او دولت چه در زمان نادرخان و چه در زمان اقتدار عموهای محمدظاهر (کاکای محمدظاهر) به کس اجازه نمیداد حداقل خاطر گفتن دردهای خود سر را بلند می کرد؛ تاریخ دوباره تکرر کرد!
محمدظاهر که با تجربه سال های دراز دهه دموکراسی را در کشور آورد، تمایل چپی پیداکردیم و به یک ایدئولوژی تند مارکسیستی دور از منطق، سرنوشت را خود ما خلق، از دموکراسی محمدظاهر گرفتیم و به او مصیبت سپردیم و بعد، سالها به هوس آوردن دموکراسی شدیم. برای برآورده شدن هوس ما خلق، مسیر دموکراسی را دنیای ترقی خواه برای ما باز کرد ولیکن، به تبیلغ چند خائن که خودشان در کشورهای دموکراسی غربی زندگی دارند و از هر نعمت دموکراسی بهرمند هستند و به تبلیغ یک عده خائن های مفتخور که در داخل کشور بودند، اینبار در عوض ترمیم دولت یکه، خلق ما را به سوی دموکراسی میبرد، او دولت را رسوا ساخته به امارت اسلامی یعنی به تندروترین ذهنیت منطقه سپردیم. رهبری این دولت، به دست یک گروه انسان و یا بدست یک حزب سیاسی نیست که تغییر فکر کنند. از عملکردشان نمایان است اینها را یک ذهنیت تند در محوطه یی کوچک رهبری دارد. یک ایدئولوژی تندرویکه اسلام و حیات انسان را از محوطه تنگ دیدن دارد بالای اینها حاکم می باشد.
دیده می شود دنیا اینها را از عملکردشان شناخته است بنااً به گفته های اینها کوچکترین اعتماد را ندارد. با این اسلوب دولتداری اینها، هیچ کشور جسارت به رسمیت شناختن این دولت را در نمایش گذاشته نمیتواند. چونکه دنیا از خود تعاملها را دارد. حقوق در دنیا از خود قاعده ها را دارد. رسم رواج دولتداری در دنیا به بنیاد ارزشهای بشری شکل یافته است. عملکرد دولت امارت اسلامی طالبان با همه این ارزشها در تضاد است. از اینکه اینها را یک ایدئولوژی رهبری دارد، اگر اینها از او ایدئولوژی بیرون شده به تعامل های دنیا نزدیک شوند، در بین شان یک آشوب بزرگ شعله ور می شود و سبب از بین رفتن خود اینها می شود، بنااً نه دنیا از تعامل های خود عقب نیشنی کرده میتواند و نه طالبان ایدئولوژی شان را کنار گذاشته میتوانند. این بارکی قضیه است وضعیت یکه با پیروزی این گروه در افغانستان به وجود آمد، چیزی را که نصیب خلق افغانستان می کند اگر مختصر بگویم «دربدری، گرسنه گی و عقب ماندگی» می باشد و در اخیر برای شعله ور شدن جنگ جدید سبب می شود.
فراموش نکنیم «اقتصاد کشور را رهبری کردن، مشکلترین رهبری در دولتداری ست. اقتصاد دان قوی و با تجربه از دنیا اگر در رهبری نباشد، او دولت جزء مصیبت، چیزی را به خلق داده نمیتواند»
خائن های ملی مردم ما، برای پیروز شدن طالبان در شمال افغانستان، هزاران مقاله سرخ انقلابی را از کشورهای غربی نوشتند تا امریکا و ناتو و دولت کابل در چشم خلق شمال، دشمن و ابلیس نشان داده شوند. با تاسفها می گویم این خائنها مظفر شدند چونکه لاف وطنپرستی و ترقی خواهی زده، خلق ساده ما را حمق نموده فریب دادند. از این که در مقابل این خائنها یک خلق صاف ساده قرار داشت، خوب حمق ساخته سبب ناکام شدن دنیای مترقی در افغانستان شدند.
حالا اینها با دربدر شدن خلق شمال، با راحتی شرف و وجدان زندگی غربی شان را پیش برده میتوانند؟
هزاران خلق ساده بخصوص جوانان شمال با تبلیغ این خائنها حمق شدند و گاز گرفتند. این خائنها تا که توانستند کلتور زبان دشنام را در جامعه رواج داده، سبب فاصله گرفتن ذهنیت صاف ساده خلق ما از دولت شدند و در آغوش طالبان این خلق ساده و صاف انداخته شدند. حالا در مقابل مصیبت بزرگ فقر و گرسنه گی، او فریب خورها قرار دارند نه او خائنها!
خائنهایکه سبب این فلاکت تاریخی شدند، با زن فرزندشان در کشورهای غربی زندگی دارند؛ تاریخ این خائنها را عفو نخواهد کرد.
هرکس یکه نوشته های من را تعقیب دارد، از چند سال به این طرف آمدن یک رژیم تندرو دیکتاتور را پیشبین بودم چونکه خائنها فوق العاده فعال بودند و این فلاکت را میاوردند؛ حالا هر پیشبینی من تحقق پیدا می کند.
من به حال بدبخت شده خلقم گریان دارم یا او خائنها؟
اوکتای اصلان راه سوم
***
مژده مژده مژده...
کتاب «مریم» در سایت اینترنتم گذاشته شد مبارک باشد!
محتویات این کتاب:
1.این کتاب در زبان ازبکی در قالب شعر مخمّس از قلب های شعرهای دیوان، در 460 بند، در 2300 مصرع سروده شد.
2.این اثر از کودتا هفت ثور خلقی ها و پرچمی ها تا آمدن بار دوم طالبان حکایه را بیان دارد.
3.مریم نام دختری ست در زمان اقتدار پرچمی های ببرک کارمل با انفجار یک راکت مجاهدین در چهار راهی انصاری شهرنو کابل شهید شد. حکایه ی این کتاب تا شهید شدن مریم از دوره دوستی او با من تقدیم می شود و بعد از شهید شدن او، کتاب، حادثه های سیاسی را برای مریم بیان می کند.
4.در این کتاب کوشش شد تا سروده ها بسیار زیبا و شیرین لیکن ساده و عام فهم باشند. سروده ها با تخیلات، حادثه های سیاسی را چنان پیشکش می سازند، مخلص های مطالعه را کیف داده، در تفکر می برند.
5.این اثر از اینکه یک تاریخ را بیان دارد، برای عام فهم شدن به مخلصها، معلومات های مختصر به شکل «نثر» نیز پیشکش شده است.
6.دور دوم که طالبان قدرت سیاسی را گرفتند، برای بهتر معرفی کردن این حادثه تاریخی، از بعضی قلمداران نامی کشور از محترم عارف عرفان شروع تا محترم استاد یارقین و از محترم انجینر حازم شروع تا محترم رحمان اوغلی و از محترم وطندوست شروع تا... مستند نوشته های شان که در نزدم موجود بود، کپی نموده، تبصره ها در ارتباط منطق داشته های نوشته های شان کردم.
7.در املا این اثر کوشش شد تا تمامی قاعده های املا زبان ازبکی در نظر گرفته شود تا برای جوانان و نسل های آینده یک الگو باشد؛ بازهم حال انسانی ست اگر کمی ها موجود باشند لطف دوستان برای همکاری، من را خرسند خواهد کرد.
8.سرودن یک دو بیتی با وزن و قافیه و با یک حکایه شیرین کار بسیار مشکل است، اگر کار ساده میبود هرکس شاعر می شد، من یک تاریخ را در قالب شعر مخمّس تقدیم جامعه کردم. انشاالله این خدمت من را، جامعه ازبک من ارزش خواهد داد.
بدون شک این اثر یکی از شه کاری های زبان و ادبیات زبان ازبکی افغانستان شده، ارزش تاریخی اش را بدست خواهد آورد.
9.هر مخلص مطالعه که این اثر را مطالعه می کند، به تفکر عمیق فرو می رود چونکه، حادثه های سیاسی را جدا از داشته های جامعه از یک زاویه دیگر با استدلال قوی پیشکش می سازد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 12
مصیبت، مصیبت، مصیبت!
طالبان یک قانون از سیستم دولتداری کمونستها را دیروز رسماً اعلان کردند. اجرای این قانون، اقتصاد مردم افغانستان را از بنیاد ویران می کند. قانون جدید طالبان: تنظیم طالبان استفاده از ارز یعنی استفاده از پول خارجی را در دادوستدها ممنوع اعلان کرد. در تاریخ دنیا این قانون از طرف دولت های کمونست استفاده شد. دولت های کمونست از اینکه در هر بخش اقتصاد حاکم بودند و بازار، مستقیم در دست دولت بود، از اینکه دادوستد را مستقیم دولت انجام میداد، دولت اجازه نمیداد کس با پول خارجی دادوستد کند.
این سیاست حتی در دولت های کمونست یک اشتباه بود و در نتیجه او اشتباه تاریخ شاهد شد او دولتها یک یک از اقتصاد فرو ریختند.
در افغانستان دولت طالبان در کوچکترین بخش اقتصاد حاکمیت ندارد بنااً اجرای این قانون، سبب گریز ارز یعنی سبب گریز پول خارجی از داخل افغانستان در بیرون افغانستان می شود.
در اقتصاد بعضی قانون های ثابت وجود دارند یکی از این قانونها، یک دولت اگر به اندازه ارزش واردات کالا، صادرات نداشته باشد، ارزش پول ملی اش را حفاظت کرده نمیتواند.
در افغانستان به اندازه ده در صد ارزش واردات کالاها را ارزش صادرات کالاهای افغانستان تکمیل دارد نود در صد به کمک خارجی بسته است. با این محاسبه اقتصادی، ایالات متحده و دیگر کشورهای ناتو روزانه 25 میلیون دالر، پول نقد ارز را داخل افغانستان در بازار آزاد می انداختند و در نتیجه، ارزش پول افغانی، با او فداکاری او کشورها حفاظت می شد و برای خریدن اجناس ضرورت مردم افغانستان، تاجران پول خارجی را از همان پول از بازار آزاد می خریدند.
در مقابل او فداکاری او کشورها، ما خلق دنشامها را نصیب شان کردیم، حالا او فداکاری ها وجود ندارد، مردم افغانستان با چند ملا مدرسه، در بازار اقتصاد باقی ماندند!
این چند ملا مدرسه که الفبا اقتصاد را درک ندارند، در صورت یکه در بازار آزاد ارز یعنی پول خارجی دادوستد نشود و تاجران از بازار آزاد پول خارجی را خریده نتوانند، اجناس ضرورت مردم افغانستان را با کدام پول از بیرون افغانستان خریده میتوانند؟
با پول افغانی؟
آیا امکان دارد؟
امکان ندارد.
نتیجه چه می شود؟
دادوستد از هر نگاه فلج می شود. فقیر فقیرتر می شود و خلق یکه از نگاه اقتصاد در وسط قرار دارند، فقیر می شوند و پولداران از کشور فرار می کنند و جنس کمیافت می شود قیمتها سرسام آور بلند می روند و ارزش پول افغانی دراماتیک پایان میاید و قوس اقتصادی حاکم می شود چونکه درآمد از بین میرود.
نوت: دو هفته پیش دوستان را از این قانون خبر کرده بودم دیروز رسماً اعلان شد.
هر وطندار درک کند، در یک خانه چه مقدار درآمد پول موجود باشد، به ارزش او درآمد پول، او خانه جنس از بازار خریده می تواند؛ فقیر و ثروتمند بودن را این حقیقت نشان میدهد. این محاسبه اقتصادی بسیار ساده و عام فهم است. در دولتداری هر دولت به ارزش مقدار جنس یکه در بیرون ممکلت می فروشد، جنس خارجی را با او مقدار خریده میتواند. در افغانستان جنس یکه افغانستان در بیرون مملکت می فروشد، تنها ده در صد ضرورت مردم افغانستان را خریده میتواند بنااً نود در صد ضرورت مردم افغانستان باید از طرف دنیا خیرات داده شود. این خیرات را تا آمدن طالبان ایالات متحده و کشورهای ناتو میدادند حالا این خیرت داده نمی شود و در دنیا کشوری نیست این مقدار بزرگ پول را به افغانستان خیرات داده بتواند. «بزرگی مصیبت را لطفاً درک کنید»
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 13
امیرعلی شیرنوایی را به چه گونه باید بشناسیم؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
استادی قلم نوایی در ادبیات زبان تورک صنعت بخشید. او جوهر درونی این زبان را در بیرون با همه زیبایی اش انعکاس داد. او باترتیب، مکمل و زیبا بودن قاعده های گرامری این زبان را پیشکش کرد. او با او فعالیت برای زبان و ادبیات زبان تورک فصل جدید را آورد. او بعد از محمود قشقری برای زبان و ادبیات زبان تورک خدمت بزرگ نمود. در کتاب «محاکمة اللغتین» او، زبان پارسی و زبان تورکی مقایسه شدند و او با مثالها برتری زبان تورکی را در او کتاب نشان داد و از او زمان تا کنون کس منطق او را رد کرده نتوانست. اثرهای قلمی او در لهجه زبان تورکی او نوشته شد یعنی در لهجه تورکی جغتایی نوشته شد لیکن او لهجه را در نظر نگرفت او اصل دو زبان را درنظر گرفت بدین خاطر زبان «پارسی و تورکی» می گویم زبان «تاجیکی یا دری یا جغتایی یا ازبکی» نمی گویم. کسانیکه لهجه را درنظر گرفته گپ میزند او در علم زبان بی سواد است. لهجه ها در زمان مشخص با هویت سیاسی، زبان رسمی یک بخش خلق می شوند بطور مثال زبان تاجیکی تاجیکستان!
گپ سالم و گپ منطقی این نقطه است.
اثرهای قلمی این دانشمند در خصوص زبان و ادبیات تورک از طرف ارباب های قلم با علاقه زیاد زیر بررسی قرار گرفت. هر لهجه زبان تورکی که در عصرهای بعدی با روند طبیعت زبان به وجود آمد، از تجربه قلمی این دانشمند استفاده کرد و برای قدم گذاشتن سالم در آینده خود از فعالیت های علمی او الهام گرفت. این حقیقت سبب شد لهجه زبان این بزرگ مرد در مرکز قرار گرفت لیکن هر ارباب قلم خاطر لهجه زبان او به او مراجعه نکرد خاطر استفاده از علم او در علم او مراجعه کرد و هر لهجه از اثرهای این دانشمند استفاده کرد.
حقیقت گپ این نقطه است.
بطور مثال شاعر نامدار امپراتوری عثمانی احمدپاشا و یا محمدفضولی شاعر نامدار آذربایجان از علم این استاد استفاده کردند نه از لهجه زبان این استاد!
این شاعران از علم نوایی استفاده نموده با لهجه مروج خود شعر سرودند نه با لهجه جغتایی!
باید ادراک کنیم تمام تورکها چه تورک های امروز چه تورک های وفات یافته یک زبان داشتند و دارند نام او زبان زبان تورکی ست. لهجه های این زبان در تاریخ در مختلف جغرافیه ظهور کرد. تا کنون دهها لهجه این زبان به وجود آمد و از بین رفت لیکن اصل زبان با جوهر اصلی خود باقی ماند و قاعده های گرامری زبان تغییر نکرد و نمی کند.
من چرا این معلومات را دادم؟
بدبختانه یک عده نوایی پرستها در افغانستان با ذهنیت تنگ شان نوایی را در یک محیط کوچک حبس ساخته به خلق ازبک پیشکش کردند و خیانت کردند. اینها در اصل بی سواد در اثرهای این دانشمند هستند و فقرتفکر در درک ضرر کارشان هستند. دنیای تورک که نوایی را دانشمند دنیای تورک در زبان تورکی می داند، اینها تلاش دارند نوایی را در بین زبان امروز ازبکی حبس کنند و خلق ازبک را در بین لهجه جغتایی حبس کنند. اگر برای اینها فرصت داده شود نوایی را جزء اعضا قوم حتی جزء اعضا فامیل شان اعلان می کنند.
این کار اینها هم به زبان مادری ما ازبکها ضرر داده است و هم جسارت یادگرفتن جوانان را از زبان مادری به مشکل روبه رو کرده است. این کار اینها سبب شده است در ذهنیت خلق ازبک تاریخ محتشم ما ازبکها عبارت از نوایی، تیمور و بابر شده است چونکه این سه شخصیت تاریخی را ازبک معرفی نموده فکر و ذهن جامعه ازبک را به این سه اسم اسیر کرده اند.
فراموش نکنیم این سه شخصیت تورکها، از هویت، ازبک نیستند چونکه هویت ازبک بعد از دوره اینها شکل گرفت.
مخدومقلی یا محمدفضولی یا دیگران از دنیای تورک به اندازه نوایی شاعر ما تورکها اند. یا سلطان محمود غزنوی یا قانونی سلطان سلیمان یا شاه اسماعیل صفوی به اندازه امیرتیمور و ظهیرالدین محمد بابُر شخصیت تاریخی ما تورکهااند.
همین اکنون یک عده شاعران ازبک شکل ظاهر سروده شان را به شکل سروده های نوایی هم شکل می سازند، عملکرد اینها فکر می دهد اینها از راهنمایی های نوایی استفاده نمی کنند و کوچکترین معلومات را هم در شعر نوایی ندارند. اینها تنها شکل ظاهر را رنگ روغن لهجه جغتایی می دهند. لهجه جغتایی را با لهجه ازبکی مخلوط نموده شعر می سرایند. کار اینها بکلی نادرست است با این کار مادر زبان ازبکی را در گریان آورده اند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 14
عبرت عبرت عبرت!
آیا نتیجه مذاکرات با طالبان مثبت است اگر باشد با کدام منطق؟
مخالف های دو آتشه ی محمداشرف غنی در راس شان خلقی ها و پرچمی ها چه منفعت سیاسی را نصیب طالبان کردند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
در هر تمدن اگر فرهنگ او با خلق ازدواج نکند شانس تطبیق را در جامعه ندارد.
بنااً مذاکرات نتیجه مثبت را ندارد.
نتیجه مذاکرات با طالبان و شرایط سیاسی به نفع سیاست طالبان است نه به نفع دولت و ایالات متحده!
باکدام منطق؟
جواب:
مخالف های دوآتشه ی محمداشرف غنی در داخل مملکت و در بیرون مملکت، چه اندازه در تلاش نامبدی او که شدند، به همان اندازه خدمت بزرگ را در برنامه طالبان انجام دادند.
در بین این دوآتشه ها خلقی ها و پرچمی ها از بیرون مملکت و یک عده مخالف های او از داخل مملکت چه اندازه نوشته های ضد را مقابل او انجام دادند، به همان اندازه اکثریت خلق را بخصوص اکثریت جوانان را از دولت فاصله دادند.
نتیجه کار اینها شمال را طالبانی ساخت چونکه دولت را ابلیس نشان دادند خلق از نجات از ابلیس به سوی طالبان تمایل یافتند. امروز هشتاد در صد یا طالب هستند یا رخ به طالبان هستند.
فاصله گرفتن اکثریت خلق بخصوص اکثریت جوانان از دولت سه نتیجه را سبب شد:
1 ـ دولت برای جوانان از امید بودن بیرون شد ناامیدی جوانان سبب شد جوانان ذکی از دولت فاصله گرفتند.
(فاصله گرفتن از دولت، دولت را بدست نااهل و بدست بیگانه سپردن است)
2 ـ هر منطقه افغانستان لیدر قومی خود را داشت نقش محمداشرف غنی وجود نداشت اکثریت خلق بخصوص اکثریت جوانان با فعالیت های مخالفهای محمداشرف غنی که از دولت فاصله گرفتند، از اینکه دولت لیدران قومی و قلم بدستهای منطقه بودند، از لیدران قومی و از قلم بدست های منطقه فاصله گرفته اینها را از جنس دشمن دیدن کردند.
بطور مثال در بین شهرهای ازبک نشین، ازبک های خودما طالب هستند اگر قلم بدستها یا لیدران خود را بدست بیاورند پارچه پارچه می سازند.
این شرایط به نفع سیاست طالبان شد.
3 ـ اکثریت خلق بخصوص اکثریت جوانان که از دولت فاصله گرفتند در خالیگاه افتیدند خالیگاه را طالبان پُر کردند.
یعنی مخالفت به دولت و مخالفت به محمداشرف غنی اکثریت خلق بخصوص اکثریت جوانان را در آغوش طالبان انداخت.
سیاست کار ذکاست با عقل بازی می شود. خلقی ها و پرچمی ها که با ذکا سیاست دانی، برای شکست دادن ناتو و ایالات متحده خلق را از دولت فاصله دادند، عده زیاد از داخل کشور در نیرنگ خلقی ها و پرچمی ها افتیده همکار با آنها شدند.
اگر تخریبات دولت در ذهن خلق به این گونه ادامه یابد، سقوط دولت از شمال شروع می شود چونکه بیشتر از هشتاد در صد خلق ازبک ترکمن ما از دولت فاصله گرفتند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
تېنگریگه شکر ایکّینچی شعر کتابیمنی گرامر کتابدن سۉنگره بیتیردیم. اېندی اۉچینچی و تۉرتینچی کتاب آنه تیلده باشله یدی؛ اۉچینچی کتابده شو چلیشمه لر بۉله دی:
1 ـ حضرت نوایی نینگ شعرلریده قنده ی شعر وزنلر بار؟
(بېلگی)
2 ـ پارسچه و ازبکچه قیاسلی وزنلر؛
3ـ نوایی نینگ تجربه سیدن بکونگی ازبکچه شعر قنده ی یازیلسین؟
4 ـ طبیعی شکلده شعر یازیش قنده ی بۉله دی؟؛
5 ـ تاریخدن کېلگن تورکی تیلردن اۉرنک شعرلر؛
6 ـ اۉچینیچی کتاب اوچون عشقي و عرفان شعرلریم.
تۉرتینچی کتاب مخمّس قالب شعرده بۉله دی.
عزیز تیل قرینداشلریم، آنه تیلده خلقیمگه ینگی بیر دوره کېلتیرماغنی وعده بېرگن من. بو وعده نینگ ایچیده املا قاعده لردن باشلب شعرنینگ برچه اېنجه لیکلری بار. شعرده اۉز طرزیم نی یره تتیم. بو طرز بیلن آنه تیل نینگ تاتلی و کوچلی بۉلگنلیگینی کۉرستتیم. مېنیم شعرلریم ساده و طبیعی بۉلیب، ایچی شیرین حکایه لر بیلن تولگن بیر طرز دیر.
اوکتای اسلان راه سوم
***
ازبکچه!
نورالله آلتای جنابلری ازبکلرنی علیحده اتنیک (ارق) کۉره دی بعضی استادلر دستک بېره دی ازبکلر علیحده اتنیک می؟ یا سند چیقرسینلر یا خلقیمیزدن عذر تیله سینلر!
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
اویی کویسین مارکسیست ذهینیت نی، یریم عصر دیر ازبکلریمیزدن منطق نی آلیب عقللریگه منطق سیزلیکنی اېگه من قیلدی. بو یریم عصرده اۉزی نی مارکسیست تنیگن یا تنیگن کیشیلر بیلن قدم اورگن ازبکلریمیز، کیچیک کیچیک تۉپلولیک شکلده کېلیب، تار ذهنیتگه توشدیلر.
هر تۉپلولیک اۉز تار ذهنیتدن خواهله دی ازبکلرنینگ تیلیگه و یشم کلتوریگه یۉل بېرسه؛ نتیجه ده بو گونگی منطقسیز ازبک پرستلیک اورته گه چیقدی.
بو ازبک پرستلیککه یالغان بیلیم بۉلیب یېرلشتی. گاز بېرماق گاز آلماق علملی بیر طرز بۉلدی. بولرنینگ بو ایشیدن خلقیمیز خبرسیز قالیب، بولرگه اۉیینچاق بۉلیب استثمار بۉلدی. بولر خلققه و خلقنینگ کېله جگیگه تیپه دن قره ب، اۉزلرینی خلق عقلدن اوستون کۉردیلر.
هر تۉپلولیک نینگ اۉز یاززر اۉز شاعر اۉز سیاستچی سی بار. چونکه دنیانی او تار ذهنیت بیلن کۉریب، باشقه لرنینگ توشونچه و یشم کلتوریگه یوره گدن قره یالمه یدی. هر تۉپلولیک اۉزی نی ازبکلرنینگ اېگه سی طرزده کۉره دی. نتیجه ده اۉز آره لریده هم بولر دشمنلیکنی بیسله یدلر.
(بو طرزده ازبکپرستلیکنی رسوا قیلدیلر)
نوایی بولرنینگ قۉلیگه اۉینچاقدن باشقه نرسه اېمس؛
آنه تیل و تاریخیمیز اۉینچاقدن باشقه نرسه اېمس.
ازبک تیلی خاقانلر تیلی دېب ساده خلق نی حمق توزتیب، خلق نی گاز بېره دیلر؛ هیچ کیم سۉره مه دی: «او منطقسیزلر ازبک تیلی خاقانلر تیلی بۉلسه، ترکمن، آذری باشقه تورکی تیللری دهقان چوپان تیلی می دېب؟»
چونکه ازبک جامعه نی رسوا قیلیب، حمق شکلده کېلتیرگن بولر خودّی حضرت نورالله آلتای استادیمیزنینگ منطقسیز گپی دېک!
استادمیز ایته دی: « اۉزبېک اتمه سی عصرلر آلدین اېتنیک توشونچه صفتیده موجود بۉلگن. اوزاققه بارمهیلیک، نوایی اۉزبېک سۉزینی اۉز اثرلریده اېتنیک اتمه صفتیده ییگیرمهگه یقین جایده تیلگه آلهدی»
اگر نوایی مونچه منطقسیز بیر کیشی بۉلسه، نېگه دنیا اونگه سایگی کۉرسته دی؟
سۉراو شو: ازبک اتمه سی نوایی نینگ زمانیده و اوندن ایلگری زمانلرده بار بۉلگن می؟
یا بار بۉلگن اېمس می؟
بۉلسه، قیسی منطقده بۉلگن؟
جواب ساده؛ جواب: بو تاووش ایکّی تاووشنینگ قۉشیمچه سیدن توزلگن بیر صفت.
«اۉز» و «بک»؛
اۉزی رئیس معنا بېره دی.
بو صفت نی بوگونگی ترکیه ده عایله لر قۉلنه دیلر. نوایی نینگ زمانیده و اوندن ایلگری زمانلرده هم عایله لر قۉلنگن. ازبکلر شکلده عایله لر و عایله لر تۉپلولیکی بار بۉلگن چونکه تاریخ بۉییچه سیاسی هویتلر بو تۉپلولیکلردن اۉرته گه چیققن و شېوه گپیریشی اۉرته گه چیققن.
امیرعبدالرحمن خانینگ دوریده اۉرته آسیا و افغانستانده ازبک یا ترکمن دېگن سیاسی هویتلر بۉلمگن، بونینگ اوچون او زمانده افغانستان تورک خلقلری تورک هویت بیلن تنیلگن.
چونکه او زمانده ازبک یا ترکمن آته ده، سیاسی هویت تنیلگن اېمس.
«استادلر بویورسنلر تاریخ نی اۉقیسینلر»
مونده ی منطق و تاریخ بېلگی بار اېکن، حرمتلی نورالله آلتای استادیمیز و اونی دستک بېرگن قیمتلی باشقه استادلر «ازبک ارق دېب منطق نی، قه یېردن چیقردیلر؟»
اولوغوارلریمیز سندلی جواب بېرسینلر لطفاً!
اگر جوابلری یۉق، جوانانلریمیزدن و خلقیمیزدن عذر تیله سینلر لطفاً.
عذر تیله سینلر تا بو منطقسیز گاز آلماق و گاز بېرماق کلتورنینگ عوضیده، ینگی کلتور یره تیلسین!
جامعه میزده کیچیک تۉپلولیکلر تار عقل و ذهنیتگه تسلیم بۉلگن کیشیلردن قورشلگن و بولر جامعه گه حاکم.
هر بیر تۉپلولیک نینگ، اۉزیدن باشقه هیچ کیمسه نی کۉرماققه تحملی و یوره گی یۉق. بولرنینگ بو کیچیک توشونچه یشم طرزی سبب بۉلگن تورک دنیاسیده نوایی و بابردن باشقه نی شاعر کۉرمه یدیلر؛ حال بو که عثمانلی امپراتورلیکنینگ بعضی پادشاه سی شاعر بۉلیب آنه تیلگه شعر ایتکن.
شاه اسماعیل صفوی، صفوی سلطانلیکنی قورگن سلطانیمیز، و اونگه اۉخشه گن ایران و آذربایجان و باشقه تورکلرنینگ ایچیده قیمتلی شاعرلریمیز آنه تیلگه شعر ایتکنلر.
بولر اۉز تار توشونچه ذهنیتی بیلن تورک پادشاه لرنی ملامتگه توته دیلر؛ آنه تیلگه خدمت قیلمه دیلر دېب و خلقیمیزگه یالغان ایتیب، حمق توزتیب، اۉز سیاسی منفعتلریگه خلق نی استثمار قیله دیلر.
اگر مونده ی بۉلمسه بولر جاهل و بېلگی سیزمی؟
یۉق! بولر جاهل و بېلگی سیز اېمس.
بولر ازبک جامعه نینگ ملی عقلی نی حمق شکلده کۉره دیلر. بولر جوانلریمیزگه سۉکماق کلتورینی، گاز آلیب، گاز بېرماق کلتورینی اۉرگتیلر.
اۉرنگ بېرسم «دولت، آمودریاگه ازبک کتابلرنی تشله دی، ازبک کتابلرنی یاقتی دېب یالغان ایتیب ییللرچه بو یالغانلرگه جوانلریمزنی گاز بېردیلر و سۉکیش کلتوری نی ازبک جامعه گه یېرلشتیردیلر»
(یالغان و خلق نی تحریک قیلمان فقط خلققه ضرر بېره دی)
بولر ازبک خلق نی حمق کۉریب تار ذهنیتدن اۉزلرینی خلقدن اوستون کۉردیلر. اگر مونده ی بۉلمسه، بو کون قرشی لریده بیر اوکتای اسلان بار. بلکه اوکتای اسلان دېک اۉنلرچه آنه تیلگه یوره گی نی قۉیگن ازبک ترکمن و باشقه افغانستان تورکیدن کیشیلر بۉلسه کېره ک، بولر بیر مرته یوره ک تاپیب بیز خلققه قره دیلر می؟
یا ایلیشتیریگه توتیب یا آلقیشلب اۉرته گه چیقدیلر می؟
بولرگه یوره ک بار می؟
بولرگه کتّه لیک اصالتی بارمی؟
اوکتای اسلانینگ قرشی سیده چیقیب یازوو و شعرلرینی ایلشتیریگه توتیب، یانگلیشلرینی توزه تیب یا اگر یانگلیشسیز بۉلسه، آلقیشلب اۉرته گه چیقدیلرمی؟
مېن کۉرمه دیم!
اگر ازبکلردن اۉنلرچه اوکتای اسلان چیقسه ـ ده، بولر قریه یالمه یدیلر چونکه بولرگه او یوره ک یۉق.
مېن آنه تیل نینگ املا کتابی نی یازدیم.
مېن ایکّینچی شعر کتابیمنی بیتیردیم.
مېن اۉچینچی کتاب نی آنه تیلدن قۉلگه آلدیم، بو حضرتلردن بیر آلقیش نی کۉرمه دیم.
بیر ایلشتیری نی کۉرمه دیم؛
بیله سیزلر می نېگه؟
چونکه بولرگه یوره ک یۉق.
چونکه بولرگه کتّه لیک اصالتی یۉق.
مېنی آلقیشله سه لر، آلقیشله مه سه لر مېنیم اوچون اهمیتی یۉق مېن بولرنینگ قۉلیدن رسوا بۉلگن ازبک جامعه نی بولرنینگ اوستیدن سیز عزیز خلقیمگه کۉرسته من.
چونکه حقیقت نی بیلماق بو خلق نینگ حقی.
گۉزل تمدنگه اېگه بۉلماق بو خلق نینگ حقی.
مېن بیر تمدن نینگ فرهنگی نی کېلتیره من دېب خدمتگه چیققن من.
تمدن نینگ فرهنگی اوچون توشونچه لریم:
1 ـ بوگونگی ازبک تیلی علیحده دیر نوایی نینگ تیلی اېسکی ازبکچه دیر.
(خداگه شکر بو منطق نی بولرگه قبول قیلدیردیم موندن سۉنگره جسارت قیلیب نوایی تیلی نی ازبک تیلی دېب اۉزلرینی رسوا قیلالمه دیلر)
2 ـ ازبکلر تورک ارقیدن دیر ازبک دېگن اتنیک (ارق) یۉق دیر بۉلسه سند چیقرسینلر.
(بو یازودن سۉنگره بولرنینگ سېسی اوچه دی چونکه اوچمسه رسوا بۉله دیلر)
3 ـ ازبک اتمه سی سیاسی هویت دیر. سیاسی هویت بیزلرنینگ حقوقی میزنی و اعتباریمیزنی اعم تورک دنیاسیده شاه لندیره دی و هم افغانستان ایچیده کوچلندیره دی.
بونینگ اوچون افغانستان تورکلرینینگ ایچیده ازبک مرکزلی بیر سیاسی حرکت کېره ک.
بو حرکتگه تورک ارق نی (اتنیک) استفاده قیلیش کېره ک چونکه تورک اتمه سی بیرلیکشتیریچی دیر.
(بولر اگر قرشی چیقسه لر آت کوترگن نیچه کیشیلرنینگ باشینی قلم بیلن ایزه میز)
4 ـ مارکسیست ذهنیت بیلن ازبکلرنی باشقه تورک تۉپلولیکلردن ایرگن خائنلرنینگ باشی نی قلم بیلن ایزه میز.
5 ـ ازبکلرنی تار توشونچه دن نجات بېریب بابر و نوایی نینگ توشونچه سی دېک بیر یشم کلتوریگه کېلتیره میز.
6ـ آنه تیلگه خدمت قیله میز و جوانلرمیزگه حریت بېره میز حریت بیلن ینگی لیکلرنی آنه تیلگه کېلتیرسینلر.
(بیری میز همه میز و همه میز بیریمیز بۉلیب حرکت قیله میز و تار مارکسیست ذهنیتگه قرشی بو کلتورنی کېلتیره میز)
7 ـ جامعه نی بولرنینگ یوره کسیز و تار توشونچه یشمیدن نجات بېریب، یاردمچیلیک کلتور نی کېلتیره میز.
8 ـ سیاسیلر خلق خدمتگارلری شکلده بیر ذهنیت کېلتیره میز چونکه سیاسیلر کوچ نی خلق دن اله دیلر.
خدمت قیله یتکن سیاسی لرگه دستک بېریب باشقه لری نی خلق سینه سیدن اوزاقلشتیره میز.
9 ـ بایلریمیز نی تجارلریمیزنی خلقیمیزنینگ خدمتی اوچون ینگی توشونچه گه ساله میز.
10 ـ ترکیه بیزلرنی افغانستان تورکی کۉره دی و تورکی جمهوریتلر هم بو توشونچه بیلن قره یدلر چونکه تۉغری سی ـ ده بو. بیزلر بو تۉغریلیککه سیاست کېلیشتیره میز. بیزلر افغانستان تورکی شکلده اولردن استفاده قیلماغنی اۉرگنه میز و اولرنی کابل نینگ اوستیگه قۉلنه میز و کابلدن کوچ آلیب کابل نی اولرنینگ اوستیگه قۉلنه میز.
بو استعدادگه اېگه بۉلگن سیاسیلرگه دستک بېره میز هر سازگه اۉینه یتکن اۉینچیلرگه اېمس!
بو اون ماده مېنیم بو خلققه لایک کورگن تمدنیم. اېندی سوال شو مېن بو تمدن نی ازبک جامعه گه اېگه من قیلاله من می؟
جوابی: البته!
چونکه مېن بو تمدن نی فرهنگی نی یره ته من. بو فرهنگ نی بو تار توشونچه گه صاحب بۉلگن تۉپلولیکلرنینگ یانگلیش گپلری و ایشلری بیلن یره ته من.
زیرا بولرگه عادت بۉلگن بیر منطقسیز یشم طرز بار، یا بولر اصلاح بۉلیب خلق بیلن یوریدیلر یا ایسکی ساز ایسکی اۉیین دېب بیزلرگه مواد بېره دیر.
(مېن بو موادن ایش آلیب تازه فرهنگ یره ته من)
هر تمدنگه فرهنگ یره تیلمسه او تمدن جامه گه اېگه من بۉلمه یدی. مېن قلمیم بیلن فرهنگی نی یره ته من چونکه ینگی نسل گه توشونچه بېره من، اوندن سۉنگره تمدن اېسه، مېن بولمسم ـ ده اېگه من بۉله دی.
اوکتای اسلان راه سوم
***
مقاله 15
ازبکچه سی!
اولوغوارلریمیز، معنوی فعالیتلریمیزگه و ینگی
اسلوب سیاسی مجادله میزگه اېگه چیقسینلر!
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
اولوغوارلریمیز قیتملی دوکتور استاد سید محمد عالم لبیب جنابلری، قیمتلی استاد محمد حلیم یارقین جنابلری، قیمتلی استاد نورالله آلتای جنابلری و قیمتلی عزیزالله آرال (نوایی شناس) جنابلری، سیزلر ازبک جامعه میزنینگ ایلگری کېلکن کیشیلریدن سنه له سیزلر، مېنیم و خلقیمیزنینگ سایگی و سېوگی سی سیزلرگه سۆنگسیز دیر. مېنیم کتابلریمدن اۆچ کتاب شو حاضر جمهور ریاستی نینگ عمومی دفتریگه بارگن. اولوغ سیاستچی میز حرمتلی محمدشاکر کارگرجنابلری کوششده، بو کتابلرنی چاپ قیلیب خلقیمیزگه ترقتسه.
عزیز اولوغوارلر، سیزلر یخشیراغ بیله سیزلر، بیر خلق نینگ قالقینمه کېلیشملری، بېلگی بیلن بۆله دی.
(بېلگی بویوک کوچ دیر)
کتابلرنینگ ایچیده کی بیلیم و علملی گپلر نی، سیز قیمتلی الوغوارلرنینگ تجربه سیدن و خلقمیزنینگ بېلگی سیدن الیب قۆلنگن من، بو باقیمدن مېن ساده بیر تیلماچ (ترجمان) من، اصل بو کتابلرنینگ اېگه سی سیزلر و قیمتلی خلقیم دیر.
بو کتابلردن بیری سی، ازبکچه املا کتابی دیر و باشقه ایکّی کتاب خلق میزگه ینگی توشونچه و ذهنیت بېرماق اوچون جوده قیمتلی کتابلر دیر.
مېن اېندی خلق کۆزی نینگ اۆنگیده، سیزلرنی معنوی دستک بېرماق و خلقیمیزگه بۆلگن خدمت نی قۆلهّ ماق اوچون چقیره من. اولوغ سیاستچی میز کارگرجنابلریگه یا تک تک یا بیرلیکده بو کتابلرنی چاپ و ترقتماغی اوچون نامه یازینگلر.
بو بیر التماس اېمس چونکه بو بیر شخصی ایش اېمس بو بیر ملی ایش دیر و ملی بیر دعوا دیر.
زیرا، کتابلرنینگ اصل اېگه سی خلقیمیز دیر و خلقمیزنینگ فایده سی و کېله جگی اوچون یازیلگن دیر.
بونینگ اوچون بو چقیریش، جامعه میزگه بېرلیک و برابرلیک کلتوری نی یره ته دی. چونکه سیز اولوغوارلر جامعه میزگه یۆل بېره یدیگن کیشیلر سیزلر.
آت لرنگیزنینگ آغیرلیگی جامعه نی قالقینمه ذهنیتگه الیب باراله دی؛ مېن اېسه بو خلقنینگ بیر قوُلی من.
مېنیم مقامیم خدمت مقامی دیر.
سیزلر کارگر جنابلرینینگ آرقه سیگه تاغ دیک تورینگلر تا او تورماق جمهور ریاستیده حرمتلی کارگر حضرتلری نینگ کوچلی و اعتبارلی نی و خلقیمیز نینگ بیرلیک و برابرلیکنی یانسیتسین.
جمهور رئیسیمیز حرمتلی غنی جنابلری، ازبک جامعه گه خدمت قیله من دېب وعده بېرگن ایدی؛ «بو وعده اساس آلینب و اولرنینگ تامانیدن ارتباط قوریلیب کتابلر جمهور ریاستیگه باردی.»
اگر سیز اولوغوارلر کارگر حضرتلری نینگ آرقه سیگه تاخته گندن سۆنگره، غنی حضرتلری وعده گه وفا قیلمسه، قۆلیمیزگه سیاسی امکان یره ته دی.
او امکان حقوق نزدنده و وجدان نزدنده و خلقیمیزنینگ کۆزی نینگ اۆنگیده بیزلرگه بیر سیاسی مجادله نینگ شرطلری نی بېره دی.
عزیز اولوغوارلر، باشده باتیلی دولتلرگه قاچگن سۆزده وطنپرستلریمیز و اولکه ایچیده کی بعضی وطن سېورلریمیز، داکترغنی جنابلری نی تۆرت کتابده گناهکار توزه تیب، منطقسیز یېرده، مخالفت گپلرنی قۆلندیلر. بو گپلر برنامه سیز شکلده و علملی مجادله دن اوزاق و هدفی بیللی بۆلمگن، سۆکیش و خلق نی گاز بېریش و ازبک لیگیمیزگه ایقیری شکلده بۆلدی؛ نتیجه ده کۆپی جوانلریمیز جمهور ریاستیدن و دولتیمیزدن قیتیب، طالب صفیگه قۆشیلدیلر و اۆز خلقیمیزنینگ باشیگه بلا بۆلدیلر.
(سیاست ده یا فایده نقص نی بیلیب گپیره سن یا جیم اولتیره سن، بېلگیسیز گپیرسنگ باریتکن یېرینگ رسوالیک)
مېن اېسه بیر ملی دعوا اوچون، جمهور رئیس نینگ اۆز وعده سی نی اساس آلیب، جامعه گه پیام بېره من.
یعنی سیاستده، قرشی تامانینگ اۆز وعده سیدن و یانگلیش ایشیدن استفاده بۆلسه و قۆلگه معنوی کوچ بۆلسه و قۆلگه کېلتیرماق اوچون بیر هدف بۆلسه نتیجه بېره یدی.
قوروق سیقماق و ادب و کلتوردن دشتقری شعارلی و سۆکیشلی گپ ایتماق، بوکون غنی جنابلری ریاست اوستیده، ایرته باشقه بیرکیشی بۆله دی بیر جواب بېره دی؛ او جواب: «حمقلر» بۆله دی!
خلققه تۆغری مجادله نی کۆرستماق اوچون، اېندی خلق کۆزنینگ اۆنگیده سیز اولوغورلرگه تۆرت یول نی تکلیف اېته من:
1 ـ کتابلرگه کۆز گیزدیرینگلر، اگر یانگلیش یازولر بۆلسه، فکر بېریگنلر توزه ته من.
2 ـ بو کتابلرنینگ محتویاتی، جامعه گه و خلق نینگ کېله جگیگه فایده سیز بۆلسه و ملی مجادله گه مناسب بۆلمسه، قرشیمگه چیقیب منطق بیان اېتینگلر.
3 ـ اگر خلققه و جامعه گه و کېله جککه، کتابلرنینگ محتویاتی فایده لی بۆلسه، لطفاً کتابلرنینگ آرقه سیگه توریب، کارگرحضرتلریگه دستک بېریب، بیرلیک و برابرلیگیمیزنی جمهور رئیس گه و افغانستان خلقیگه کۆرستینگلر.
کۆرستینگلر که بیر ینگی بیرلیک و برابرلیک کلتوری یره تیلسین.
4 ـ اگر ایتسه نگلر بیزلرنینگ توشونچه میز «اېسکی تاس اېسکی حمام نینگ دوامی دیر» و مینگ پارچه لیکنی دوامی دیر، لطفاً سېس چیقرمه ی، بو یازونی کۆرمسلیگدن کېلینگلر.
کېلینگلر که خلقیمیزگه سیاسی پیام بۆلسین چونکه بیر تاریخ یازیله دی.
اوکتای اسلان راه سوم
***
مقاله 16
آمدن ماه مبارک رمضان و عبادت روزه در این ماه به هر مسلمان مبارک باشد.
معلومات دقیق در ارتباط این عبادت از بین قرآنکریم.
این معلومات به گونه سوال و جواب پیشکش شما دوستان می شود.
سوال: خداوند در قرآنکریم کدام دین را، دین اسلام معرفی کرد؟
جواب: نام سرجمع ادیان یکه از طرف خداوند نازل شد در منطق قرآنکریم «دین اسلام» است و تمام پیغمبران که از طرف خداوند مامور شدند، پیغمبران اسلام اند.
سوال: عبادت روزه و عبادت نماز و دیگر عبادتها تنها به دین حضرت محمد (ص) هدایت شد؟
جواب: برای تمام ادیان امر شد.
در هر دین شکل تغییر کرد. در دین اسلام حضرت محمد (ص) هدایت یکه قبل از این دین امر بود، حضرت محمد (ص) به اجرا او مامور شد.
سوال: جواب سه سوال با کدام سند قرآنکریم؟
جواب: آیت 13 سوره ی شوری و آیت 183 سوره ی بقره.
آیت 13 سوره ی شوری، خدا می گوید: «خدا شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد حقایق و احکامی است که نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید. مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت میکنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ میآید. خدا هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت میفرماید.»
آیت 183 سوره ی بقره، خدا می گوید: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما مقرر شده است همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما (بودند) مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد.»
شرط مسلمان شدن یک انسان در سوره نسا در آیت 136 آمده است خدا می گوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، (به حقیقت و از دل هم) ایمان آورید به خدا و رسول او و کتابی که به رسول خود فرستاده و کتابی که پیش از او فرستاده (تورات و انجیل و زبور) و هر که به خدا و فرشتگان و کتابها (ی آسمانی) و رسولان او و روز قیامت کافر شود به گمراهی سخت و دور (از سعادت) درافتاده است»
سوال: روزه در کدام ماه نازل شد و او ماه چه ویژه گی داشت؟
جواب: عبادت روزه در ماه رمضان امر شد. رمضان به معنی افتیدن نور، آتش و برکت است. این ماه از جمع دوازده ماه در فرهنگ عربهاست.
سوال: چرا در ماه رمضان امر شد؟
جواب: اولین آیت قرآنکریم در ماه رمضان به حضرت محمد (ص) رسید. خاطر نازل شدن اولین آیت قرآنکریم ماه رمضان مقدس شد.
سوال: عبادت روزه چه منطق دارد؟
جواب: این عبادت منطق تشکری را دارد. برای آمدن قرآنکریم به حضرت محمد (ص) و برای آمدن آخرین دین اسلام، تشکری و شکرگذاری مسلمانها به پروردگار است.
سوال: کسی که به اساس مریضی و یا کدام معذرت روزه گرفته نتواند چه هدایت خداوند وجود دارد؟
جواب: اگر مریضی دایمی نباشد و یا با کدام معذرت دیگر روزه را نگرفته باشد، به اندازه همان حدود در ماه های دیگر روزه بگیرد و اگر مریض دایمی باشد اگر امکان مالی او خوب باشد برای هر روز روزه شکم یک فقیر را سیر کند.
سوال: سند قرآنی؟
جواب: آیت 184 سوره بقره خداوند می گوید: «[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى] هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد] و بر كسانى كه [روزه] طاقت فرساست كفاره اى است كه خوراك دادن به بينوايى است و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانيد روزه گرفتن براى شما بهتر است»
سوال: شب قدر یعنی چه؟
جواب: همان شب که اولین آیت قرآنکریم به حضرت محمد (ص) رسید. او شب خاطر او حادثه با ارزش شد. قدر، عزت و اعتبار معنی دارد او شب از برکت قرآنکریم شب با عزت و اعتبار شد.
سوال: سند قرانی؟
جواب: سوره ی قدر از آیت یک تا آیت پنج، ترجمه ایتها، خداوند می گوید: «ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم و از شب قدر چه آگاهت كرد. شب قدر از هزار ماه ارجمند تر است. در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند. [آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است»
سوال: شب قدر کدام شب است؟
جواب: کس نمی داند. 27 رمضان را به خلق گفتند لیکن سند وجود ندارد. هر شب ماه رمضان شب قدر شده میتواند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 17
از محمداشرف غنی، رئیس جمهور بهتر، از حکومت فعلی، حکومت بهتر، از رژیم فعلی، رژیم بهتر طلب نکنید چونکه در منطق سیاست امکان ندارد زیرا تنها شما خلق هستید رئیس جمهور، حکومت و رژیم را از بدتر به خوبتر آورده مسیر داده میتوانید؛ اگر که ذهنیت جامعه را به حقیقت های سیاست تغییر داده بتوانید و اگر که از شیطان استفاده کردن را یاد گرفته بتوانید.
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
اگر نیم بودجه دولت، کمک های کشورهای خارج باشد رئیس جمهور او دولت رقاصه است؛ در ساز او کشورها می رقصد.
اگر فساد در اداره های دولت قبول خلق شده باشد، هر پاک با فساد اداره می شود.
اگر هرکس غیر از خود هرکس را گناهکار ببیند، در او جامعه کس بی گناه بوده نمیتواند.
اگر رهبری جامعه از دست خلق بدوش دولت سپرده شده باشد و اگر خلق از دولت خدمت طلب کنند لیکن چه بودن فرهنگ او خدمت را ندانند، حضرت محمد یا آتاتورک یا گاندی را از قبر کشیده رئیس جمهور بسازید حال احوال تغییر نمی خورد.
چونکه شرایط هر جامعه خوب بد رئیس جمهور، حکومت و رژیم را تعیین می کند. زیرا، شرایط هر جامعه با ذهنیت خلق او جامعه شکل می گیرد.
رهبران سیاسی و قدرت های جهانی بادرنظر گرفتن ذهنیت خلق سیاست بازی می کنند بنااً اگر می خواهید افغانستان تغییر کند لطفآ طرز اندیشه و تفکرتان را تغییر بدهید.
فرهنگ وطنپرستی خلق افغانستان «گله کردن، شکایت کردن، دشنام دادن» شده است. این فرهنگ ذهن خلق را از درک اصل مشکلات دور ساخته به نفع سیاسیون و به نفع قدرت های مداخله گر اسیر ساخته است؛ در نتیجه خلق از شیطان استفاده کردن را نیاموخته اند.
در سیاست اگر خلق از شیطان استفاده کردن را نیاموخته باشند بدست شیطان های سیاست اسیر می شوند.
هر رهبر و هر کشور مداخله گر با برنامه سیاسی خود بالای خلق افغانستان سیاست بازی می کند. اگر غنی یا اردوغان یا کس دیگر باشد بادرنظرداشت سویه ذهن خلق و با در نظرداشت مسیر ذهنیت خلق سیاست بازی می کند چونکه قانون سیاست آنها را مجبور به این روش می سازد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 18
ترکیه در 2023 با راکت ساخت خود در مهتاب می رود. اردوغان در برنامه فضایی ترکیه برنامه ده ماده یی را اعلان کرد و ترکیه را با کشورهایکه پیشقدم در تکنولوژی فضایی هستند رقیب ساخت؛ آیا موفق شده میتواند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
خداوند در قرآنکریم در سوره لقمان در آیت 20 برای انسان از نعمت های بین دنیا و آسمانها مژده میدهد و انسان را تشویق می کند استفاده کند.
اردوغان نتنها یک لیدر سیاسی دور اندیش است، او حاکمیت تام به قرانکریم دارد.
اردوغان یک برنامه ده ماده یی را برای مسیر ترکیه در فعالیت های برنامه فضایی اعلان کرد و توجه مطبوعات دنیا را به ترکیه آورد. در حقیقت ترکیه را با کشورهای چون امریکا روسیه چین در رقابت انداخت. در این برنامه ترکیه در سال 2023 با راکت ساخت خود در مهتاب می رود و یک انسان ترکیه با راکت ساخت ترکیه در ایستگاه فضایی بینالمللی رفته، تحقیقات علمی را انجام میدهد و مسیر را برای هموطنان خود باز می کند.
در این برنامه سیستم اداره در زمین و سیستم اداره در فضا و راکت های تجارتی با تکنولوژی ترکی با مهندس های ترکی در نظر گرفته شد. یعنی هر بخش این فعالیت ملی می شود.
اردوغان گفت: «راه برقراری عدالت در جهان از طریق حضور قوی در فضا میگذرد»
رئیس یکه برنامه فضایی ترکیه را رهبری دارد گفت: «در آینده نزدیک رقابت در بین دولتها در فضا انجام می شود و حتی برای اداره ی دنیا جنگ در فضا صورت می گیرد و جنگ هایکه در دنیا صورت می گیرند از فضا اداره می شوند؛ یعنی مرکز اداره در فضا می شود. او گفت: اگر روی در فضا نباشد در دنیا موفقیت بدست نمی آید»
اردوغان از همکاری بین الملل یاد کرد و از انسان رسیده خود به دنیا پیام داد. او از شخصیت های بزرگ تاریخ تورک اسلام که در برنامه فضایی امروز دنیا خدمت های بزرگ را در گذاشته انجام دادند نام گرفت.
او گفت: «دستآورهای تکنولوژی نظامی را در خدمت این برنامه قرار می دهیم.» او که از دستآوردهای تکنولوژی نظامی یاد کرد ترکیه در 2030 بخش از قوا زمینی و بحری و هوایی خود را خودذکا می سازد. بطور مثال ده کشتی بی سر نشین، ده جنگنده بی سرنشین و پنجاه تانک توپ و راکت بی سرنشین در بیرون ترکیه در محاربه بروند هر کدام آنها بمانند یک انسان به همدیگر همکاری نموده با دشمن خواهند جنگید. مرکز اداره و قوماندانی که در داخل ترکیه می شود، به عقل آنها ماهیت دشمن داده می شود باقی تصمیم را برنامه که در عقل خود آنهاست از او برنامه می گیرند. ترکیه به این تکنولوژی همین اکنون برای خود دو یا سه کشور را رقیب میبیند.
ترکیه که به این تکنولوژی دست یافت اداره این تکنولوژی از فضا با ویدیوها ممکن می شود بنااً اگر در فضا دست بلند داشته باشد در دنیا دست بلند پیدا می کند. این منطق است در آینده خاطر بدست آوردن دنیا جنگ در فضا صورت می گیرد.
برنامه فضایی ترکیه دیروز اعلان شد لیکن ترتیبات این برنامه 27 سال پیش شروع شده بود. یعنی زیربنای این برنامه را به وجود آورده در دنیا اعلان کردند. به گفته متخصص های این برنامه بعضی مرکزهای برنامه فضایی ترکیه را در دنیا یا دو یا سه کشور صاحب هستند. اکثر این فعالیتها تا امروز به بسیار مخفی و بدون سرصدا صورت گرفت و در بعضی استقامت تکنولوژی های جدید کشف شد و ساخته شد. دلیل بی سرصدا بودن ترکیه هراس ترکیه از تحریم های کشورهای غربی برای نفروختن بعضی تکنولوژی های بود برای ساختن آنها در داخل ترکیه به زمان ضرورت بود. به گفته متخصص های این برنامه ترکیه در تکنولوژی برنامه فضایی بین 50 و 70 فیصد ملی شد. اگر تحریمها در بعضی تکنولوژیها صورت بگیرد حالا پتانسیل ترکیه توان ساخت آن را در زمان کوتاه دارد.
دست بلند داشتن در تکنولوژی فضایی بمانند تکنولوژی نظامی در بخش ملکی کشور را ترقی می دهد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 19
ما ازبکها زبان مادری خود را به چه گونه شناخته باید تعریف کنیم و چگونه باید خدمت نموده صاحب برآیم؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
برای معرفی زبان ازبکی از تاریخ ما تورکها از تورکهای هون مثال آورده، بحث را در سر زبان ازبکی می آورم.
کلمه هون هویت سیاسی یک بخش تورکها را از سه عصر قبل از میلاد تا عصر شش میلادی برای ما معرفی می کند. این تورکها قبل از هویت گرفتن از نام هونها با هویت سیاسی دیگر موجود بودند. یعنی از آسمان از نام هونها پایان نشدند و بعد از ختم اقتدار سیاسی شان نیز از بین نرفتند با هویت سیاسی دیگر، تاریخ ما تورکها را شکل دادند.
اینها که تقریباً با هزار سال اقتدار سیاسی با سه امپراتوری در جغرافیه وسیع دنیا حاکم شدند، نام زبان شان با هویت سیاسی شان گرفته شد؛ بمانند ما ازبکها!
اینها را چه تاریخ نویس های چینی و چه تاریخ نویس های کشورهای غربی از اسم هویت سیاسی شان معرفی کردند لیکن تحقیقات به اتنیک اینها که رسید اینها را تورک گفتند؛ بمانند ما ازبکها!
یعنی ما ازبکها را از هویت سیاسی ما، ازبک معرفی دارند، گپ به اتنیک که رسید، دنیا تورک قبول دارد.
زبان هونها با عصرهای قبل از میلاد و بعد از میلاد و با وسعت یافتن قلمرو سیاسی شان همیشه تغییر خورد چونکه در ماهیت زبان این طبیعت وجود دارد؛
بمانند زبان حضرت نوایی و زبان ما ازبکها!
چرا این معلومات را دادم؟
برادران ازبک من، ما تورکها که خود را ازبک می گویم این نام بمانند نام هونها هویت سیاسی ما تورکها را در بین دنیای تورک در چند عصر اخیر تاریخ تمثیل کرد و هماکنون تمثیل دارد. ازبک، ترکمن یا آذری یا... هویت اتنیکی یک قوم را تمثیل ندارند. یعنی همین اکنون که ما خود را ازبک می گویم از مختلف قوم تورک در چادر یک هویت سیاسی یکجا آمدیم و شیوه زبان ما را او هویت شکل داد.
بلکه این هویت عصرهای دراز دوام کند یاکه با تغییر قلمرو سیاسی از هویت دیگر تغییر شکل یابد چونکه در منطق تاریخ دور از منطق نیست این تغییر!
بطور مثال جمهوریت های آسیامیانه با شمال افغانستان متحد شده از هویت ترُکستان یا خراسان یا کدام هویت دیگر یک دولت جدید بسازند، شیوه گپ زدن زبان خلق های او دولت شکل جدید را به خود می گیرد؛ بمانند شیوه زبان خلق های ترکیه امروز!
هویت اتنیکی ما که در هر زمان تاریخ، «تورک» باقی می ماند، مهم به هویت سیاسی صاحب برآمدن است. چونکه هویت سیاسی ما ازبکها در بین دنیای تورک حریت ما ازبکها را از نقطه نظر سیاسی تعیین می کند.
ارزش زبان ما را و فرهنگ و دیگر ارزش های معنوی ما را هویت سیاسی ما تمثیل می کند. این تمثیل تاریخ ما را در بین تاریخ دنیای تورک شکل میدهد به این خاطر بمانند ناموس با ارزش می باشد.
اگر ما به این حریت صاحب شده بتوانیم هویت سیاسی ما ازبکها در تاریخ دنیای تورک تاریخ ساز می گردد.
صاحب برآمدن به هویت سیاسی، به قدم نخست تفاوت بین هویت اتنیکی و سیاسی را درک کردن است.
صاحب برآمدن به هویت سیاسی، منطق ارزش های معنوی مان را بخصوص منطق زبان ازبکی را ادراک کردن است.
بدون شک هر استاد زبان و ادبیات میداند زبانها همیشه در حال تغییر اند چونکه چه اندازه تکلم زبان زیاد شود به همان اندازه زبان خود را ساده ساخته به خوش خوانی می برد.
مسافت زمان و مسافت جغرافیه شیوه تکلم زبان را تغییر می دهد بطور مثال ازبک های ما، زبان حضرت نوایی را روان خوانده و مفهوم کشیده نمی توانند.
بطور مثال مثنوی حضرت مولانا را هر پارسی زبان بمانند زمان مولانا روان خوانده و مفهوم کشیده نمی تواند چونکه با گذشت زمان یا طرز تلفظ بعضی کلمه شکل تغییر میدهد و یا بعضی کلمه از استفاده کنار می رود و کلمه های جدید در تکلم علاوه می شوند. این همه فاکتور سبب تغییر در شیوه گپ زدن زبان می شود.
زبان ازبکی با هویت سیاسی خود و با حریت خود مربوط این عصر ماست بناً دو نقطه را در اثنا نوشتن املا این زبان باید درنظر بگیریم:
1 ـ قاعده های این زبان را؛
2 ـ درست تلفظ و درست نوشتن هر کلمه را.
در زبان ما ازبکها کار علمی که او کار طرز صحبت ما ازبکها را در بین خلق مسیر داده باشد صورت نگرفته است بنااً صحبت یکه ما بین خلق خود داریم بکلی از قاعده های گرامری این زبان فاصله دارد. اگر این حقیقت را ادراک نکرده در نوشتن بریزیم خیانت بزرگ به این زبان می کنیم.
اکثر شاعران ما و اکثر نویسندگان ما در ابتدایی ترین قاعده های زبان ازبکی و در طرز نوشتن املای کلمه ها مشکل املایی دارند.
خط زمانی به یک زبان خدمت کرده میتواند اگر صدایکه از زبان میبرآید به گونه درست انعکاس داده بتواند. این نقطه است اگر چند ملت از یک الفبا کار هم بگیرند برای درست نویسی بعضی حرفها را یا تغییر میدهند و یا علاوه می کنند. بطور مثال در الفبا عربی، پارسی زبانها «پ»، «چ»، «ژ»، «گ» را و در زبان پشتو پشتو زبانها «ږ» «ټ» «ړ» «ځ» «ډ» حرفها را علاوه کردند. اگر از این حرفها یک آن را یا یک شاعر یا یک نویسنده درنظر نگیرد از جانب جامعه ادبیات او شعر یا نوشته رد می گردد و زیر فشار قرار می گیرد تا به زبان مادری خیانت نکنند. با وجود پیشکش کردن دلیلها این باریکی را در زبان ازبکی اکثریت در نظر نمی گیرند و به زبان مادری ما ازبکها خیانت می کنند.
من عکس کتاب محترم نورالله التای را (اۉزبېک تیلی سۉزلیگی) با این نوشته در خدمت تان قرار دادم. این کتاب اگر کاستی ها داشته باشد هم، صدای هر واژه ازبکی را بسیار با دقت در خط ریخته است بنااً یک جوهر نایافت می باشد.
درست نوشتن املای واژه های هر زبان کار ساده نیست. بطور مثال اگر در سر کلمه «فیل» بااشتباه یک «نقطه» گذاشته شود او نقطه فیل را قیل می سازد. به همین منطق اگر در کلمه «تۉرت» ازبکی در عوض حرف واو اشاره دار «واو» بدون اشاره استفاده شود «تۉرت» که عدد 4 معنی دارد اینبار معنی عدد 4 را به معنی «تکان» تبدیل می کند؛ می شود تورت؛ تورتماق در پارسی تکان دادن!
این باریکی در هر زبان موجود است به این خاطر در هر نوشته پارسی دری از فرهنگ های دهخدا یا عمید استفاده می کنیم؛ باید در اثنا نوشتن در زبان ازبکی منطق کتاب پیشکش شده در نظر گرفته شود و لیکن این روش درست نویسی در منطق همان ازبکهایم که از ازبک پرستی سرصدای شان عالم را گرفت، وجود ندارد.
یا اینها بی سواد هستند یا اینها خائن هستند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 20
شرکت های سوسیال توییتر، فیسبوک و اینستاگرام صلاحیت را از کجا گرفتند حساب های رئیس جمهور ترامپ را تعلیق کردند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
در دنیا بی منطق ترین و ضرر رسانترین سیاست، سیاست پوپولیستی ست. در کشورهای دموکراسی، هر کشور، دموکراسی ساخت خود را دارد چونکه هر خلق، تاریخ، ادبیات، فرهنگ خود را دارد. در دموکراسی ها قانون حاکم مطلق در سر سیستم است. قانون در کشورهای دموکرات حقوق هرکس را در ضمانت می گیرد. عملکرد ترامپ برای فراخوانی طرفدارهای خود برای یک پروتست همانند عملکرد پوپولیست های افغانستان بود. پوپولیست های افغانستان از احساسات پاک خلق ما استفاده نموده با چهره وطنپرستی و ملیت پرستی بدون درنظرداشت عواقب آن عمل می کنند؛ فایده ضرر آن را نسنجیده این کار را می کنند مانند ترامپ!
در افغانستان که این بی منطقی بارها تکرار شد، ترامپ یکبار دست به این کار زد خود و کشور و ملت خود را رسوا ساخت و لکه سیاه برای خلقش شد.
اگر شرکت های سوسیال توییتر، فیسبوک و اینستاگرام حساب ترامپ را در تعلیق قرار نمی دادند، در مقابل قوانین امریکا جوابده می شدند. چونکه ترامپ با استفاده حساب های خود طرفدارهای خود را بر علیۀ ارزش های خلق امریکا فراخواند.
نتیجه چه شد؟
1 ـ بعد از دوازده روز ریاست جمهوری را تسلیم میدهد.
2 ـ تعداد زیاد از اعضا کابینه و تیم رهبری او از او جدا شدند.
3 ـ احتمال محکمه شدن او وجود دارد.
او عده چهره های دشمن وطن و دشمن خلق افغانستان از خارج کشور در لباس وطنپرستی، خلق ما را برای انارشی و برای دشمنی با دولت، حساب های سوسیال را استفاده می کنند اگر دولت افغانستان آنها را در همان کشورها در محکمه بدهد جزاهای سنگین را از حقوق همان کشورها می بینند.
او عده کسانیکه از داخل افغانستان برای سو استفاده از احساسات خلق ما سیاست دروغ، سیاست تحریک را استفاده نموده عقل خلق ما را در دشمنی و گمراهی می برند، اگر اینها در کشورهای دموکرات این کار را می کردند حقوق سختترین جزا را میداد.
به امید آن روزیکه در افغانستان حقوق تطبیق بخورد!
سیاست دروغ، تحریک با گپ های پوپولیست عقل ملی را از بنیاد تخریب می کند. بطور مثال همین اکنون در افغانستان نامی ترین اقتصاد دان دنیا برای حل مشکل اقتصادی خلق افغانستان فکرهای خود را بگوید، کوچکترین علاقه خلق را جلب کرده نمیتواند ولیکن یک خائن پوپولیست چند سخن تحریک کننده را با چهره وطنپرستی و ملیت پرستی بگوید نظر اکثر خلق را به خود آورده میتواند. حال از خود سوال کنیم عملکرد ترامپ یک سیاست منطقی بود؟ یا او عده که آبروی نام خود و آبروی خلق خود را در نظر نگرفته خاطر مشهور شدن یا استفاده کردن در برنامه سیاسی خود عقل جوانان پاک ما را در گمراهی می برد کار خوب می کنند؟
عملکرد این خائنها را از نام این خائنها باید که برای درس گرفتن نسل های بعدی برای نسل های بعدی برسانیم چونکه بیشترین ضرر را بمانند ترامپ در خلق خود این خائنها داده اند و میدهند و امکان دارد سبب پیروزی طالبان شوند.
اوکتای اصلان راه سوم
******************************************************
فهرست سوم!
مقاله 1
قسمت اول مقاله!
در جنگ «تاغلی قاره باغ» کدام کشور چه بازی سیاسی دارد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
دوستان عزیز نوشتۀ من تعریف توصیف طرفهای جنگ نیست. از سر این جنگ، بازی های سیاسی کشورها را پیشکش کردن است. بدبختانه در افغانستان برای خلق، سیاست را «توهین کردن، تهمت کردن و گپ های شعاری» معرفی کردند. دوستان عزیز سیاست چیز دیگر است.
در قسمت اول مقاله مختصر روشن اندازی در نتیجه جنگ امروز نموده، از تاریخ کوتاه قاره باغ و از اشغال شدن او توسط ارمنستان معلومات داده گپ را به شروع جنگ که ادامه دارد می آورم و در قسمت دوم از بازی ها و شرط های سیاسی نوشته را ادامه میدهم.
در قفقازها در بین کشور ارمنستان و کشور آذربایجان در «تاغلی قاره باغ» یک جنگ این عصر ادامه دارد. در دست یک جانب این جنگ سلاح های سنگین از زمان اتحادشوروی وجود دارد. این سلاح ها در جنگ های کلاسیک در مقابل هر نو دشمن از آتش سنگین برخوردار اند. از هر نو تانک توپ سنگین تا موشک های متوسط بالستیک تا راکت های ضد هوایی اس 300 قدرت اتحادشوروی را در جنوب غرب شوروی شکل می داد حالا او امکانها در دست ارمنستان است. دلیل این اردوی مستحکم در دست ارمنستان، همسرحد بودن او کشور با دومین قدرت ناتو که او ترکیه بود شکل می گیرد چونکه در زمان شوروی ترکیه و ارمنستان بین ناتو و شوروی خط دفاع بودند.
در جانب دیگر این جنگ امروز، سلاح های الکترونیکی این عصر وجود دارد. دنیا از موفقیت این سلاح ها در حیرت افتیده است چونکه منطق جنگ را تغییر داد.
این سلاح ها از آتش سنگین برخورار نیستند لیکن با نقطه آتش قدرت انهدام هر نو سلاح و هر نو موضع را از نزدیک و از دور دارند. با این سلاح ها تانک، توپ های بزرگ، راکتها و دیگر وسایل جنگی ارمنستان بمانندیکه وسایل بازی طفلانه باشند نیست نابود شدند و به نیست نابود شدن محکم شدند.
با این سلاح ها ارتش آذربایجان در راستای آزادسازی مناطق اشغالی می باشد.
از 27 سپتامبر تا 8 اکتبر، 260 عراده تانک و خودروی زرهی، 277 سامانه توپخانه و موشکی، 60 سامانه ضد هوایی، 11 پایگاه فرماندهی و دیدبانی، 8 انبار مهمات، حدود 180 دستگاه کامیون و خودروی نظامی و یک سامانه پدافندی اس - 300 را اردوی آذربایجان با سلاح های نسل پنج منهدم کردهاست.
این جنگ ادامه جنگ های سوریه و لیبیاست قدرت نظامی ترکیه را از سر سلاح های خودذکا الکترونیکی در نمایش قرار داده است.
ویژه گی این سلاح ها: اینها در هر نو دستگاه خبررسانی دشمن مداخله نموده، با نقطه آتش هدف را اعم از مسافت نزدیک و هم از مسافت دور زده میتوانند.
در نزدیکترین زمان با هواپیما بی سرنشین «آقینچی» (در ختم امسال این هواپیما در اردو تسلیم داده می شود) از ارتفاع 50 هزار فیت تا 400 کیلومتر هدف را با نقطه آتش می زنند. موشکهای که استفاده می شود همین اکنون در هواپیماهای اف 16 کار می گیرند تصمیم دارند در هواپیماهای بی سرنشین نیز کار بگیرند.
این موشکها جسماً کوچک لیکن تا مسافت 400 کیلومتر با صفر خطا هدف را می زنند. هر کشوریکه از این موشکها داشت به کشور دیگر نمی فروشد چونکه تکنولوژی عالی دارند.
ترکیه در سال های اخیر در ساخت موشک های پیشرفته الکترونیکی از موفقیت بزرگ برخوردار شد. آنچه هواپیماهای بی سرنشین ترکیه را در صدر دنیا کشید، با سیستم پیچیده الکترونیکی هواپیماها، این موشکها و بم های عقلدار بود موفقیت آورد.
فرض کنید هواپیما در فضا کابل پرواز دارد و در تاشقرغان یک تانک یا توپ دشمن شناسایی می شود تکنولوژی این راکتها امکان آن را دارد تانک و یا توپ دشمن را با نقطه آتش بزند.
***
تاغلی قاره باغ (قاره باغ کوهستانی) در 1923 در اقتدار کمونستها در داخل اتحادجماهیرشوروی به یک استان خودمختار وابسته به آذربایجان تبدیل شد. در این استان تورکهای آذری و ارمنها یکجا زندگی داشتند. اختلاف دو خلق با ضعیف شدن مسکو در سیاست داخلی از سال 1988 شروع شد. این زمان همان دوره بود مسکو در جنگ افغانستان بازنده شده از اشغال دست کشیده بود. شکست در افغانستان برای خلق های اتحادجماهیرشوروی حس هویت پرستی را آتش زد. خلق های تورک آذری و خلق های ارمنی که در سال های دراز باسکونت در قاره باغ زندگی کردند، برای بدست آوردن حاکمیت در قاره باغ به جان همدیگر افتیدند. سال که در 1991 رسید رسماً بین این دو خلق جنگ آغاز شد. ارمنستان سر از آن سال بین دو سال با عملیات تهاجمی هفت منطقه مسکونی را در قاره باغ اشغال کرد. این اشغال سبب کشته شدن صدها تورک آذری شد. تورکهای آذری با او اشغال قاره باغ را ترک گفتند. آنها در دیگر مناطق آذربایجان پناهنده شدند.
موفقیت ارمنستان در اشغال قاره باغ داشتن اردوی قوی و سلاح های پیشرفته او زمان بود؛ اتحادشوروی در مقابل ناتو در او کشور جایگزین کرده بود.
آذربایجان از اینکه با کشورهای ناتو همسرحد نبود منطقه ضعیف در عسکری بود. بعد از اشغال قاره باغ بدست ارمنستان سه کشور «روسیه، فرانسه و ایالات متحده» از نام گروپ مینسک بین آذربایجان و ارمنستان برای راه حل سیاسی این اشغال دست به اقدام شدند لیکن تا حال کاری نکردند تا این اشغال خاتمه می یافت. از جانب دیگر سازمان ملل برای بیرون شدن ارمنستان از قاره باغ چهار بار قطعه نامه صادر کرد لیکن هر بار از جانب ارمنستان نادیده گرفته شد. قطعه نامه های ملل قاره باغ را خاک آذربایجان قبول کرد. یعنی در نزد حقوق جهانی قاره باغ مربوط کشور آذربایجان می باشد. در این مدت اشغال، ارتش آذربایجان و ارمنستان چندین دفعه در نبرد رودررو شدند لیکن هر بار روسیه مداخله کرد، به شعله ور شدن جنگ بزرگ اجازه نداد لیکن اینبار جنگ عصر شروع شد چونکه شرط های سیاسی در دنیا تغیر یافت.
ادامه در قسمت دوم
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 2
قسمت دوم!
در جنگ «تاغلی قاره باغ» کدام کشور چه بازی سیاسی دارد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
بخش دوم مقاله را با یک سوال ادامه میدهم «چرا جنگ اخیر صورت گرفت؟» سیاست رنگ نامعلوم دارد نه سیاه و نه سپید است. این گپ را به خاطری زدم در افغانستان از نام سیاست برای استفاده از پاک دلی ملت یا دشمن گفته ملت را به سیاه یی سوق دادند یا دوست گفته خاطر منفعت شان سپید نشان دادند.
خلق هایکه از اقتصاد ضعیف باشند و در تاریخ شان نسبت به آزادی، بنده گی را زیادتر دیده باشند هرکشور بزرگ استفاده کرده میتواند.
ارمنها بمانند ما افغانها خلق بسیار فقیر اند. این خلق همیشه در اداره دست دیگران بودند. در طول تاریخ این خلق، دوره درخشان اینها در زمان امپراتوری عثمانی بود چونکه از امتیازهای زیاد برخوردار بودند لیکن در پنجاه سال اخیر امپراتوری عثمانی، این خلق در دست دشمنان امپراتوری در علیۀ امپراتوری استعمال شدند.
(در او شرایط امپراتوری تنها ارمنها استعمال نشدند با شمول ارمنها،عربها، بلغارها، یونانها و دیگر خلق های امپراتوری استعمال شدند)
در نتیجه بین دولتها مواد سوخت به سیاست های آنها شدند. مشکلات امروز این خلق، از ادامه تاریخ بدبخت گذشته شان سرچشمه می گیرد.
بعد از پاشیده شدن اتحادجماهیرشوروی، روسیه در دو کشور فقیر پایگاه نظامی خود را ادامه داد. این کشورها تاجیکستان و ارمنستان بودند. چونکه این دو کشور جزء تسلیم بی قید شرط به روسیه شانس زیست شان را به خود ندیدند، روسیه بادرنظرداشت این مشکل اینها، این دو کشور را به خود بسته کرد.
(خلق های ضعیف در هر ساز می رقصند)
ارمنستان که از هر نگاه وابسته به روسیه شد، اختلاف یکه با آذربایجان و ترکیه داشت، در محاصره اقتصادی منطقه قرار گرفت و یگانه راه زمینی این کشور از سر ایران شد.
ایران که به بحران اقتصادی سردچار شد، در اقتصاد ارمنستان نیز او بحران تاثیر منفی گذاشت و با مختلف عوامل دیگر، در سال های اخیر مشکلات اقتصادی این خلق زیاد شد.
مشکلات اقتصادی پیش آمده ذهنیت خلق ارمن را به سوی غرب کشاند و از روسیه فاصله داد.
ناراضیتی این خلق از حکومت شان سبب شد، طرفدارهای روسیه از قدرت دور افکنده شدند و با لیدری «نیکول پاشینیان» رخ ارمنستان به غرب کشانده شد.
(درانتخابات اخیر طرفدار روسیه کمترین رای ملت را گرفت؛شکست تاریخی در سیاست روسیه در قفقازها شد)
نیکول پاشینیان (نخست وزیر برحال) اداره ارمنستان را که در دست گرفت، وعده زندگی بهتر را با نزدیک شدن به کشورهای غربی داد. این سیاست ارمنستان را با ارمنهایکه در فرانسه و امریکا زندگی دارند نزدیکتر ساخت. این نزدیکی ارمنستان را در آغوش غرب به خصوص در آغوش فرانسه انداخت و از این حادثه روسیه ناراحت شد.
ترکیه و فرانسه دو کشور رقیب در قاره افریقا هستند. ترکیه در سال های اخیر بعد از کشور چین در این قاره در جایگاه خوب قرار گرفت؛ بطور مثال در کشور لیبی!
پیشرفت ترکیه در افریقا منفعت فرانسه را تهدید کرد.
شکست فرانسه در افریقا امانوئل مکرون رئیس جمهور این کشور را در سیاست داخلی زیر فشار قرار داد. او برای مقابله با ترکیه در قدم نخست کشور یونان را انتخاب کرد. با تحریک فرانسه یونان در مقابل ترکیه در سرحد جنگ نزدیک شد.
(اقتصاد یونان با همکاری آلمان و فرانسه زنده است)
ترکیه این بازی فرانسه را از قبل محاسبه داشت، او در مقابل فرانسه کشور آلمان را در دست داشت.
(آلمان و فرانسه دو لیدر در سر کشورهای اتحادیه اروپا هستند این خصوص این دو کشور را رقیب همدیگر در بین اتحادیه ساخته است ترکیه در مقابل فرانسه این رقابت را استعمال می کند)
شکست امانوئل مکرون در داخل اتحادیه اروپا در مقابل آلمان او را در سیاست داخلی بیشتر ضعیف ساخت اینبار آخرین امکان که در دست او بود از سر ارمنستان بازی سیاسی خود را ترتیب داد لیکن ترکیه این بازی را از قبل مطالعه داشت.
او اردوی آذربایجان را در مقابل جنگ یکه مکرون سبب می شد آماده کرد بود و همچنان آذربایجان در مقابل یک جنگ آینده مناسبات تاریخی خود را با لابی یهودها از سر کشور اسرائیل برقرار ساخته بود تا فعالیت لابی ارمنها را در ایالات متحده خنثا بسازد.
در جنگ اخیر که فرانسه دست بلند دارد با شمول روسیه و امریکا و ترکیه بازی های خود را در این جنگ دارند و اینها نیز همکار به شعله ور شدن این جنگ هستند.
در نتیجه، این جنگ برای آذربایجان منفعت نظامی و سیاسی و از خودباوری را آورد و «نیکول پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان را در مشکل بزرگ سردچار نموده در آغوش پوتین انداخت.
ادامه در قسمت سوم
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 3
قسمت سوم مقاله!
چرا روسیه در جنگ قاره باغ عقب نیشنی کرد؟ غرب در جنگ قاره باغ چه برنامه بالای روسیه و ترکیه دارد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
تاریخ در این عصر دو خلق تاثیرگذار را مجبور ساخته تا جایگاه دنیای تورک را جهت منافع ملی خودشان از سر بررسی نموده رفتار کنند. یکی از این دو خلق روسها اند دیگر آن پشتونها اند. در این مقاله مجبوریت روسها را در جنگ قاره باغ با شرط های جدید سیاسی زیر قلم گرفتم.
در جنگ قاره باغ بازی های سیاسی در سطح بلند وجود دارد. قسمت دوم مقاله را با این جمله پایان داده بودم: «فرانسه "نیکول پاشینیان" نخست وزیر ارمنستان را در مشکل بزرگ سردچار نموده در آغوش پوتین انداخت»
این جنگ را غرب سازمان داد. «نیکول پاشینیان» که طرفدار غرب بود غرب وی را یک بم ساخته در آغوش پوتین انداخت.
چرا غرب این کار را کرد؟
1 ـ روسیه و ترکیه دو کشور رقیب منطقه، خاطر منافع ملی شان در شرایط جدید سیاسی دنیا در مقابل غرب، روش دور اندیشی را آموختند. اینها با این روش در بعضی استقامت که، منافع ضد را دارند، در دیگر استقامتها منفعت پیدا کردن را آموختند لیکن غرب تلاش دارد مناسبات ترکیه و روسیه را خراب کند.
(نوت: بازی های سیاسی در امروز دنیا، از زمان جنگ سرد تفاوت دارند)
2 ـ از شروع جنگ تا امروز که صدها تانک، توپ، راکت و نامی ترین هواپیماهای ساخت روسیه با سلاح های خودذکا ترکیه از بین رفت، در حقیقت آبرو یک عصر روسیه در زمین خورد و بخش بزرگ منطقه که در دست آذربایجان افتید، غرب با انواع مانور تلاش کرد تا روسیه را در مقابل ترکیه در این جنگ استعمال کند تا ترکیه و آذربایجان در آغوش غرب افتند لیکن نشد.
(نوت: چهار دستگاه راکت های اس 300 ساخت روسیه با تعداد زیاد راکت های بالستیک از بین رفت. این راکتها پیشرفته ترین راکت های ضد هوایی روسیه بودند)
«غرب برنامه از بین بردن مناسبات ترکیه و روسیه را داشت لیکن ترکیه و آذربایجان و روسیه از این برنامه خبر بودند.»
ارمنها ادعا دارند «اگر برنده این جنگ آذربایجان شود ترکیه حاکم قفقاز جنوبی می شود» آیا این ادعا صحت دارد؟
بلی صحت دارد چونکه شکست ارمنستان در این جنگ، ارمنستان را در آینده به دوستی ترکیه مجبور می سازد چونکه ارمنها در این جنگ نه دوستی غرب را دیدند و نه حمایت مستقیم مسکو را!
آذربایجان و گرجستان که با ترکیه نزدیکی دارند نتنها قفقاز جنوبی در تاثیر سیاست ترکیه می افتد، مناسبات خوب را که اوکراین با ترکیه دارد این مناسبات بیشتر قوی می شود.
حال سوال است غرب که این مصیبت روسیه را در نظر گرفته جنگ قاره باغ را سازمان داد چرا روسیه عقب نیشینی کرد؟
روسیه از زمان فروپاشی اتحادجماهیرشوروی در مقابل حمله های حساب شده غرب قرار دارد. این حمله ها امکانات مانور روسیه را در مناطق یکه روسیه در گذشته تاثیرگذار بود ضعیف شاخته است.
تا امروز حمله های غرب:
1 ـ غرب کشورهای شرق اروپا را از محور روسیه بیرون کرد و عضو اتحادیه اروپا و عضو ناتو ساخت.
2 ـ غرب کشورهای حوزه دریای بالتیک که از جمع پانزده جمهوریت اتحادجماهرشوروی بودند عضو اتحادیه اروپا و عضو ناتو ساخت.
3 ـ اوکراین که دست راست روسیه بود با مانورهای سیاسی دشمن روسیه ساخت.
4 ـ غرب بین گرجستان و روسیه جنگ را انداخت و گرجستان را دشمن روسیه ساخته در آغوش ترکیه انداخت.
5 ـ خلق بلاروس که نزدیکترین ایتنیک با روسها اند در این روزها برای خلق این کشور هوای غربی شدن را تزریق کرده است.
6 ـ آلکسی ناوالنی، رهبر مخالفان روسیه را در حالتی آورد، در آلمان پناه داده در برهم زدن سیستم یکه در اطراف پوتین شکل دارد در حال استعمال است. اگر اعتراضهای مردمی در بلاروس الکساندر لوکاشنکو رئیسجمهور بلاروس را از قدرت دور کند امکان وجود دارد این موج در روسیه در علیۀ پوتین برسد. در آسیامیانه قرقیزستان در بین آشوب داخلی قرار دارد. این آشوب ترکیه و روسیه را ناراحت ساخته است. غرب همه این موفقیت را با بازی های ظریف سیاسی بدون جنگ و مصرف سرمایه بدست آورد.
(در اصل سیاست این میتود است)
حال سوال است مسکو با این شرایط سخت چه باید می کرد؟
این سوال را روسها از خود می پرسند جوابیگه دارند غیر از تورکها خلق یکه حداقل هوای غربی شدن را نداشته باشد برای دوستی روسها باقی نماند بناً روسیه در جنگ قاره باغ تلاش کرد تا دوستی آذربایجان را از دست ندهد.
تورکها در روسیه دومین اتنیک بزرگ بعد از روسها اند. تورکها در آسیامیانه حاکم جغرافیه اند.
تورکها در قفقازها اتنیک اول منطقه اند.
خلاصه روسها برای زنده ماندن در سیاست جهانی به دوستی تورکها محتاج اند. تورکها ویژه گی که دارند هیچگاه به هوای غربی نمی روند. مناسبات خوب آذبایجان و ترکیه یک بخش کوچک تورکها را در اطراف منفعت اتنیکی آورده بود با جنگ قاره باغ این حس به تورکهای ایران تاثیر انداخت.
اگر مسکو در بازی غرب فریب خورده، در مسئله قاره باغ در مقابل ترکیه ایستاد می شد «تورکهایکه هنوز در فایده های منفعت اتنیکی بیدار نشدند بیدار می شدند» همین حالا برای یک تاتار، برای یک ازبک، برای یک قزاق به همین گونه در هر تورک یکه بالای روسیه تاثیرآور است جنگ قاره باغ یک جنگ بین ارمنستان و آذبایجان است. اگر روسیه از ارمنها حمایت کند شعور اتنیکی را برای این تورکها، دیگران بیدار می سازند؛ روسیه بادرنظرداشت این حقیقت رفتار دارد.
اگر روسیه از ارمنستان حمایت می کرد آذربایجان در آغوش غرب می افتید و در آینده یک انارشی بدون کنترل در دنیای تورک پیدا می شد. این انارشی اعم به ضرر ترکیه و دنیای تورک می شد و هم روسیه را به مشکلات بزرگ داخلی گرفتار می ساخت. ترکیه که بیدار شدن خلق های تورک را با زمانها آرزو دارد چونکه هنوز مشکلات داخلی قرقیزستان را حل ساخته نتوانست اگر با این تکان سایر تورک های آسیامانه و تورکهای روسیه به انارشی می رفتند این انارشی قیام های مردمی را در علیۀ حکومتها سبب می شد؛ در او شرایط غرب گروه های تندرو را از پشت پرده در میدان می انداخت.
غرب که با این برنامه جنگ قاره باغ را سازمان داد، پوتین و اردوغان با عقل دور اندیشی این بازی را درک نموده رفتار کردند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 4
قسمت چهارم!
در جنگ قاره باغ هر بم یکه در سر سربازان ارمنستان افتد، رژیم آخندی ایران تاثیر او را در جان خود حس می کند. ایران که با رژیم شیعه پرستی با لیدری تورکهای آذربایجانی ایرانی اداره می شود چرا آرزو ندارد در قفقازها شیعه های آذربایجانی دست بلند داشته باشند؟
(سیاست عجیب هنر است)
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
تورک های آذری جمهوری آذربایجان با تورک های آذری ایران تا عصر نوزده تاریخ درخشان منطقه را شکل دادند.
این خلق در عصر شانزده مذهب شیعه را پذیرفته در او عصر بعد از «نوصدسال» حاکمیت سیاسی را در ایران دوباره بدست خلق اصلی ایران یعنی بدست خود گرفتند. این خلق با خلق پارس از بومی های ایران هستند. ایران بعد از ساسانی ها تا عصر شانزده با حاکمیت تورکهای آسیامیانه و مغولها و به مدتی در دست عربها اداره شد. در عصر نوزده قاجاریان که از یک شاخه تورک بودند بنیادگذار ایران مدرن شدند. اینها برای اولین بار نام ایران را بالای این کشور گذاشتند. در او عصر خورشید تورکها در سرتاسر سرزمینهای شان روبه زوال شده بود. جنگ های ایران و روسیه قاجاریان را مجبور ساخت جمهوری آذربایجان امروزی را به روسیه بدهد. جمهوری آذربایجان که بعد از فرم پارچه شدن اتحادجماهرشوروی استقلال خود را دوباره اعلان کرد حاکمیت ایران در دست شیعه های تورک آذری بود. ایران از همان روز نخست که این جمهوری مستقل شد آرزو نداشت کشور مدرن با اقتصاد عالی با اخلاق سیکولاری اداره شود. اسلوب زندگی خلق جمهوری آذربایجان نسبت به اسلوب زندگی خلق ایران به اسلوب زندگی خلق ترکیه نزدیک بود. این نزدیکی را حیدر علیاف بنیادگذار جمهوری آذربایجان مدرن ادراک کرد. او ترکیه و آذربایجان را یک ملت دو دولت خواند.
ایران و ترکیه دو کشور تاثیرگذار منطقه دو رقیب ازلی هستند. اگر دوره اقتدار پهلوی را از تاریخ ایران جدا در نظر بگیریم حاکمیت خلق تورک را در دو کشور در تاریخ دراز اینها دیده میتوانیم. جمهوری آذربایجان که مستقل شد ایران که با فلسفه مذهب شیعه اداره می شد موجودیت آذربایجان مدرن را برای خود زنگ خطر دید چونکه آذربایجان مدرن«ذهنیت را برای خلق تورک آذری ایران از بنیاد دیگرگون ساخته میتوانست» اگر ذهنیت تغیر پیدا می کرد سبب سقوط رژیم شده میتوانست.
دلیل های سیاسی سبب شد رژیم ایران از شروع استقلال آذربایجان و اشغال قاره باغ توسط ارمنستان از جمهوری ارمنستان حمایت کرد. این سیاست یکی از دلیل های نفاق قومی در ایران شد. خلق امروز ایران در جنگ قاره باغ در دو دسته تقسیم اند. تورک های ایران که از آذربایجان حمایت دارند پارسهای ایران بر علیۀ آذرباجان فعال بوده از ارمنستان حمایت دارند. خصومت پارسها را در هر فعالیت شان دیده میتوانیم حتی در بی بی سی با گذارش های خبرهای دروغ این خصومت را شاید شده میتوانیم.
دکتر مصطفی اقلیما، جامعه شناس و رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار «آناتولی» از جامعه امروز ایران که معلومات میداد ذهنیت پارس های ایران را به این گونه گفت: « یک زمانی بود می گفتیم آمریکا نفت ما را مفت می برد در حالی که نفت را می خرید و الان علیه کشورهای همسایه نفرت پراکنی صورت می گیرد. حتی درباره ترکیه می گویند با پول ما پولدار شده است؛ در حالی که می دانیم این کشور با تلاش خود به اینجا رسید. تورکها چه در داخل و چه در کشور همسایه مردمی سختکوش بوده و به خاطر همین تلاشها پولدار هم میشوند»
پارسها در ایران همان رل یکه تاجیک های کابل در زمان شاه و داوودخان بازی داشتند بازی دارند. اکثر این مردم مامورین رتبه پایان و رتبه متوسط دولت هستند. به دیدگاه خود اینها، اینها مردمان مدرن ایران نسبت به تورکها هستند. اینها یک یا دو فرزند دارند. اینها اکثراً در کارهای سخت سهم نمی گیرند لیکن به گپ های که هیچگونه منطق ندارد اسیر هستند. به گفته دکتر مصطفی اقلیما این اسلوب زندگی این مردم اینها را از اقتصاد فاصله داده است. اقتصاد که تعیین کننده در سیاست است اداره ایران را بدست تورکها سپرده است. اینها با اسلوب زندگی مربوط خودشان دست بلند در قلم دارند. قلم اینها آنقدر در تخریب کردن تورکها فعال است در هیچ مسئله نیست. این همه از اسلوب همان زندگی سر می زند اینها را تنگنظر ساخته است.
(نوت: هر خلق که در خطاهای خود دیگران را ملامت بکشد با حمقی خود اعم بازنده در سیاست می شود و هم بازنده در اقتصاد می شود. اگر در جامعه امروز افغانستان بگویم امریکا خاطر معدن های افغانستان، افغانستان را اشغال کرد و این کشور هر روز با هواپیماهایش معدن های افغانستان را دزدی می کند باور کنید حداقل تعداد کم ما به منطقی بودن و نبودن این گپ تفکر نمی کنیم خود را اسیر حماقت خود نموده دشنام زدن را شروع می کنیم. چونکه دربدری خود را نتیجه فعالیت دیگران میدانیم؛ پارس های ایران بمانند ما افغانها، با این خوی و با این عادت اسیر اند)
رژیم آخندی ایران با این مشکل داخلی ایران در جنگ قاره باغ سراسیمه است. اردوی آذربایجان که تقریباً اردوی ارمنستان را در حلقه هلال در محاصره گرفته است، از امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه تا خمنه ای رهبر ایران نتیجه این جنگ را فال بد برای خود می بینند.
ارمنستان که تنها یک راه ارتباطی زمینی از سر ایران با جهان دارد، روزانه دهها کامیون مواد اولیه از سر ایران به ارمنستان می رسد چونکه ضرورت بشری دارد. تورک های آذری ایران، دولت ایران را زیر فشار دارند تا این راه را بسته کند. به مانند مشکلات این راه، رژیم ایران در بین مشکلات مختلف قرار دارد در جنگ قاره باغ!
این جنگ را غرب خاطر سردرگم شدن ترکیه در قفقازها و خاطر برهم زدن مناسبات ترکیه و روسیه سازمان داد. ترکیه و آذربایجان این جنگ را از نیت خراب غرب زیر مطالعه داشتند بناً آماده گی فوق العاده را داشتند.
نتیجه این جنگ نتنها دست ترکیه را در قفقارها بلند می برد اروپا را بخصوص فرانسه را در اقیانوس سپید و در مسئله قبرس زیر فشار می گیرد. این فشار حال روحی امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه را خراب ساخت است.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 5
پیروزی جوبایدن در مقابل ترامپ در سیاست خارجی آمریکا چه تاثیر خواهد داشت؟ این پیروزی به فایده ملی خلق افغانستان شد یا در ضرر منافع ملی؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا بلندترین اشتراک خلق آمریکا را در طول تاریخ آمریکا داشت. خلق آمریکا در انتخابات از دو قطبی بودن به جهانیکه آمریکا ادعا اداره را دارد از خود نشان داد. اکثر تحلیلگرهای سیاست، مسبب دو قطبی شدن خلق آمریکا را از ترامپ می دانند لیکن پرسش اصلی باید این باشد «اگر خلق های دنیا و خلق آمریکا در حال تغییر خوردن نباشند ترامپ با کدام امکان رئیس جمهور آمریکا شد؟»
دنیا با سرعت در حال تغییر است. نه خلق های دنیا خلق های بیست یا پنجاه سال سابق اند و نه خلق آمریکا خلق دیروز آمریکا اند.
سیستم کاپیتال آمریکا در بین تغییرات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی دنیا، زیر فشار قرار دارد. تغییرات دنیا چه اندازه به خلق جنگ زده افغانستان تاثیر داشته باشد و یا به خلق های فقیر افریقا تاثیر داشته باشد به همان اندازه به خلق های جامعه های پیشرفته از جمله به خلق آمریکا تاثیر دارد. ترامپ روح این تغییرات را بررسی نموده از کرسی ریاست یک شرکت بازارگانی به کرسی ریاست جمهوری آمریکا رسید. ترامپ با درنظرداشت تغییرات روانی ذهنیت خلق ها، نقش شخصی خود را در سیاست آمریکا و دنیا بازی کرد. اینکه نقش او تا چه حدود به روح تغییرات دنیا همساز بود سوال جداست. آنچه اهمیت دارد «اگر خلق امروز آمریکا به مانند خلق دیروز آمریکا می بود احتمال رئیس جمهور شدن ترامپ صفر بود.» حال پیرمرد 77 ساله که عمر خود را به سیستم کاپیتال آمریکا داده است ذهناً و روحاً به دنیای سابق اسیر است چه اندازه روح دنیا جدید را تحقیق نموده برخورد کرده میتواند؟ نیم خلق آمریکا که از سیاست های ترامپ راضی بود به خصوص سیاست اقتصادی او موفقیت زیاد به نفع آمریکایی ها داشت. این سیاست از جنگ جهانی دوم به این طرف در تاریخ آمریکا بی نظیر بود و این سیاست مشکلات فراوان را در اکثر کشورهای دنیا سبب بود، از مشکلات این تضاد جوبایدن چگونه خود را خلاصی داده سیاست میانه را با موفقیت اقتصادی آمریکا پیشبرده میتواند؟
بدون شک جوبایدن بین دنیای جدید و دنیای سابق قرار گرفته در زیر فشار اجراات ترامپ به مشکلات جدی روبرو می شود لیکن در قضیه افغانستان رفتار او به نفع خلق افغانستان شده میتواند؟ ترامپ در سیاست خارجی آمریکا اسلوب سیاست یک شرکت تجاری را در پیش می گرفت. این سیاست برای طالبان امید امتیاز بیشتر را می داد. زحمت پنج ساله محمداشرف غنی که بادرنظرداشت تغییرات دنیا قضیه افغانستان را مسیر جدید داده طالبان را در مذاکره مجبور ساخت، بودن ترامپ یک کابوس برای غنی بود. چونکه ترامپ زمان را و شرطها را در نظر نگرفته در ارتباط افغانستان فکرهای خود را می گفت. اگر جوبایدن با همآهنگی برنامه غنی رفتار کند شانس خوب به افغانستان می شود زیرا بین طالبان و خلق عادی مسافت نزدیک شده است و لیکن اگر جوبایدن بدون در نظرداشت برنامه غنی رفتار نماید، ذهنیت یکه در افغانستان به وجود آمده است بایدن اشتباه تاریخی را انجام داده افغانستان را به طالبان خواهد سپرد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 6
پیروز آذربایجان در جنگ قاره باغ!
بعد از شش هفته جنگ نسل پنج ترکیه و آذربایجان در مقابل اشغالگران ارمنستان، کشور ارمنستان به خواست های آذربایجان تسلیم شد و از سر نیمه شب گذشته قره باغ کوهستانی و شهرهای اشغال شده جزء خاک آذربایجان بودن را ارمنستان با یک توافق سه جانبه که او توافق بین ارمنستان و آذربایجان با شاهدی روسیه صورت گرفت در جهان اعلان کرد.
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
امروز در آذربایجان جشن است در ترکیه پلان حمله های سیاسی در مقابل اتحادیه اروپا در ارتباط حقوق قبرس شمالی در سر میز است چونکه پیروزی نبرد اخیر در قاره باغ کوهستانی مشت سنگین در سر یونان و قبرس جنوبی و اتحادیه اروپا شد.
این دو کشور بمانند ارمنستان در دست قدرت های بزرگ که بالای ترکیه برنامه سیاسی دارند، در مقابل ترکیه وسیله دست هستند.
ارمنستان خود را که به قدرتها تکیه داده بود در نزد چشم این دو کشور در روزبد در گوشه ترک شد و شکست سنگین تاریخی را خورد.
مصیبت ارمنستان برای این دو کشور درس تاریخ است. حالا سوال این است کدام ضمانت وجود دارد در روزبد یونانستان و قبرس جنوبی قدرتی از اینها حمایت کند؛ در صورتیکه ترکیه دیپلماسی را دقیق بازی کرده بتواند؟
نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان پس از امضای توافق نامه آتش بس در قارهباغ با پخش مستقیم ویدئو در فیسبوک اعلام کرد که به دلیل شرایط نظامی در میدان جنگ، چارهای جز امضای توافقنامه پایان دادن به اشغال قاره باغ کوهستانی نداشت.
بیشتر از 300 تانک، بیشتر از 70 خورو زرهی، شش سامانه موشکی اس 300، 48 سامانه موشکی ضد هوا اوسا، 85 سیستم موشک انداز گراد، 12 پهپاد، 8 جنگده سوخو 12 هلیکوپتر، 3 دستگاه سیستم پرتاب موشک البروس، 6 سیستم موشکی اوراگان، دو سیستم موشک بالستک توچکا ـ او، 4 سیستم موشک انداز یارس، بیشتر از 20 توپ خود روان، 8 خودرو با رادار، 6 دستگاه تور، 220 توپ مختلف، 7 کوب و کراگ، 70 خمپاره انداز، 220 کامیون ارمنستان با اردوی آذربایجان منهدم ساخته شد.
این رقم رقمی ست آذربایجان از هنگام انهدم فیلم پری دارد. همچنان دهها تانک، توپ کامیون و دیگر مهمات ارمنستان در تصرف آذربایجان افتیده است.
بودن این مهمات در اردوی اکثر کشورها یک رویا بود. اگر جنگ با طرز کلاسیک می بود پیروزی در مقابل این امکانات ناممکن بود لیکن جنگ های ترکیه چه در سوریه و چه در لیبیا و چه در قاره باغ فلسفه جنگ را در جهان تغیر داد و نسل پنج جنگ را شروع کرد.
حال در منطق جنگ، بودن راکت های بزرگ بالستیکی یا تانک های بزرگ یا اردوی با کمیت زیاد منطق ندارد آنچه سرنوشت ساز است عقل خودذکای مهمات با گونه کوچک تاثیردار دور زن با عسکر تربیه شده به ویژگی اراضی اهمیت دارد.
ترکیه این امکان را از خود نشان داد.
در این جنگ حداقل یک ارمنی غیر نظامی کشته نشد هدفهای نظامی با نقطه آتش زده شدند.
این شکست را نه ارمنستان پیش بین بود و نه قدرت هایکه ارمنستان را در جنگ تشویق کردند پیش بین بودند.
این جنگ با اردوی آذربایجان صورت گرفت لیکن در میدان محاربه مهمات خودذکا ترکیه وجود داشت و در عقب جبهه نظامی های ترکیه فعال بودند.
ترکیه در هر نفس، فعال بودن خود را در این نبرد با تکرارها اعلان کرد.
نتیجه جنگ: در شش هفته، اردوی آذربایجان بیشتر از 260 شهر و قصبه را با قلب قاره باغ که او شهر شوشی بود از اشغال آزاد کرد و ارمنستان از باقی مناطق با این شرطها بیرون می شود:
1 ـ ارمنستان به تاریخ های تعین شده از مناطق اشغالی بیرون می شود.
2 ـ 1960 حافظ صلح روسیه با سلاح های سبک بیرون شدن ارمنستان را نظاره می کنند.
3 ـ برای پنج سال حافظ صلح روسیه با ترکیه در قاره باغ برای عادی سازی زندگی بین آذری ها و ارمنها مرحله عبوری را نظاره می کنند.
4 ـ در نظارت ملل متحد ارمنها و آذری های مهاجر در منطقه برگشت داده می شوند.
5 ـ بین جمهوری خودمختار نخجوان که جزء خاک آذربایجان است لیکن ارتباط زمینی ندارد از سر ارمنستان اجازت رفت آمد داده می شود و همچنان بین قاره باغ و ارمنستان برای رفت آمد خلق ارمن این امتیاز داده می شود لیکن سر از نیمه شب گذشته هر ارمنی قاره باغ مربوط خلق اذربایجان می باشد.
در ختم مقاله باید عرض کنم در این جنگ اعتبار سلاح های روسیه به صفر ضرب خورد چونکه غیر از بم اتم از هر نو سلاح این کشور در دست ارمنستان بود استفاده شد و لیکن کوچکترین نقش در جنگ نداشت.
چیزیکه بدست روسیه افتید دوستی استراتژی بین تورکها در قفقازها بدست افتید آن چیزیکه آذربایجان و ترکیه به اندازه روسیه ضرورت داشتند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 7
اولین بار در زبان ازبکی ما ازبکهای افغانستان، قاعده قانون املای این زبان با همه جزئیات به گونه عام فهم با سویه آکادمی نوشته شد. این کتاب را در سایتم با این آدرس در خدمت گذاشتم:
«www.oktayaslan.com»
نام کتاب «گلباغچه دن گللر، تیل بېلگی سی بیلن»
چرا این کتاب را نوشتم و با کدام منطق این کتاب با سویه آکادمی ست؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
دوستان عزیز همزبان های گرامی!
چهل سال است شاهد هستم، حکومت های پشتون از سر زبان ازبکی توهین می شوند. لیکن همان کسانیکه عقل ملی ما ازبکها را به این مصیبت تسلیم داده اند یک بار «چه اندازه کم سواد بودن جامعه ما ازبکها را در زبان مادری ما ازبکها با عقل سالم و انسانی دیدن نکردند!»
چونکه زبان مادری ما ازبکها را تنها به مقصد هدف های سیاسی شان مواد خام ساخته استعمال کردند و عقل جامعه ما ازبکها را از عقل سالم دور ساخته به حمقی بردند.
این روش غیر اخلاقی، جامعه ما ازبکها را در دست حکومتها اسیر ساخته، به غلامی می کشد. چونکه اگر عقل جامعه به بی منطقی تسلیم شود، خلق او جامعه جزء از استعمال شدن بدست دیگران، چاره دیگر پیدا نمی کنند؛ من از روی این حقیقت در عصیان هستم.
تمامی او کسانیکه خلق ما را به این بی منطقی سوق داده اند چند کلمه زبان ازبکی را با قاعده قانون املا این زبان چند جمله ساخته نوشته نمیتوانند.
کس من را پشتون پرست و یا حمایتگر حکومت هایکه در راس آنها پشتونها باشند محکوم نکند من یک حقیقت تلخ جامعه ما ازبکها را در رخ جامعه می کشم تا خلق شرافتمند ما ازبکها در دست چند حقه باز سیاسی ما ازبکها حمق شده اسیر نشوند.
جامعه ما ازبکها در زبان مادری ما کم سواد است. این حقیقت را علنی با مثالها در رخ شما خلق شریف می کشم و دلیل یکه این کتاب را نوشتم، او دلیل را خاطر نجات جامعه ما ازبکها از کم سوادی معرفی می نمایم و خاطر نجات جامعه از این مصیبت دردناک این دلیل را پیشکش شما عزیزان می کنم.
حال و احوال تراژیدی کمدی جامعه ما اوزبیکها:
1 ـ در همین چهل سال گذشته که هزاران بار به زن فرزند پشتونها از سر زبان ازبکی با سیاست سیاسیون ما ازبکها دشنام داده شد، این سیاسیون یا چند کلمه زبان ازبکی را با قاعده قانون این زبان چند جمله ساخته نوشته نتوانستند و یا زبان مادری ما ازبکها را که حیثیت و آبروی ما ازبکهاست به اسلوب زبان پارسی فروختند.
اینها که با شرف شان یکجا املا زبان ازبکی را در اسلوب املا زبان پارسی فروختند، این خیانت را به مثابه زبان پرستی در جامعه پیشکش کردند و این وجدان فروشی را ادراک نکردند چونکه در جهان هیچ یک املا یک زبان با اسلوب املا زبان دیگر نوشته شده نمیتواند بناً یا این بی منطقها بی سواد هستند یا این بی منطقها شرف فروش بی حیا هستند.
قاعده قانون املا زبان ازبکی را درک ندارند یک درد است در سر او درد اگر اسلوب املا زبان مادری ما را با اسلوب املا زبان پارسی بنویسند آیا در جهان همانند این بی منطقی عجوبه دیگر وجود دارد؟
حداقل یک فرد سیاسی ما ازبکها در مقابل جامعه ما ازبکها یک نوشته را در رخ جامعه کشیده نمیتواند که او نوشته به حیثیت این زبان احترام را نشان داده باشد و با قاعده قانون املا این زبان باشد. لیکن این سیاسیون ما از سر زبان مادری ما ازبکها دهها بار خلق ما را حمق ساخته خودشان را زبان پرست معرفی کردند.
وکیل ما در پارلمان یا وزیر ما در کابینه یا رئیس ما در ریاست اگر یک بی منطق در سر زبان ازبکی ما لاف زد سرصدا دفاع از زبان مادری را خاطر حمق ساختن عقل جامعه ما به مقصد سیاسی خود استفاده کرد لیکن خود چند کلمه را چند جمله ساخته نتوانست. من خاطر نجات جامعه از این مصیبت این کتاب را نوشتم.
2 ـ اکثر شاعران ما، اکثر نویسنده های ما، اکثر استادان پوهنتون ما در املا زبان مادری ما کم سواد هستند لیکن در زبان مادری شعر سروده و نویسنده گی می کنند. از وکیل پارلمان شاعر و نویسنده داریم. از شخصیت های نامی اجتماعی شاعر و نویسنده داریم. خلاصه از هر بخش جامعه شاعر و نویسنده داریم لیکن سویه دانش اینها در املا زبان ازبکی به سویه صنف ده زبان پارسی نیست. من خاطر نجات این مصیبت این کتاب را نوشتم.
3 ـ در جامعه ما ازبکها شاعرانی داریم نیم عصر در زبان ازبکی شعر سرودند لیکن حداقل چند شعر اینها مطابق به قاعده قانون املا زبان ازبکی نیست. این حقیقت تلخ، بدبخت بودن جامعه ما ازبکها را از دست خود ما ازبکها در رخ ما می کشد. از اینکه اخلاق تجسس و تحقیق در جامعه ما ازبکها کلتور نبود، حداقل یک شخص با منطق این مصیبت را دیده نتوانست و به جامعه پیشکش کرده نتوانست. حال زحمت این انسان های ما جزء از ضرر به زبان ازبکی کوچکترین منطق معقول را افاده ندارد. آیا به حال این انسانها دلسوز نباشم و برای نجات دیگران از این مصیبت دست بکار نباشم؟ من خاطر اصلاح این مصیبت این کتاب را نوشتم.
4 ـ اکثر کتاب های شعر و داستان که در سال های اخیر چاپ شدند به گونه جدی خطا املایی دارند. این کتابها جزء از ضرر منطق دیگر در جامعه ندارند. من خاطر تکرار نشدن این مصیبت این کتاب را نوشتم.
5 ـ تعداد زیاد دست بکار اند تا واژه های زبان مادری را پیشکش جامعه کنند و زحمت نیز می کشند لیکن بی خبر هستند «صدای هر واژه باید با قاعده قانون املا زبان ازبکی نوشته شود تا او صدایکه زبان حکم می کند در خط ریخته شود نه که از مکتب یا پوهنتون در زبان پارسی سواد یادگرفته باشند و با او سواد نوشته کنند» من خاطر همکار شدن به این برادران این کتاب را نوشتم.
چه میشد در عوض به ملامتی کشیدن دیگران کلتور تجسس برای حل مشکلات داخلی را رواج میدادیم؟
اگر کلتور تحقیق در جامعه ما ازبکها رواج می شد و برای رواج دادن قاعده و قانون املا زبان ازبکی کار می شد کدام حکومت یا کدام پشتون ممانعت می کرد؟ کسی کدام سند پیشکش کرده میتواند؟
همزبانان عزیز من اگر که شاعر ما نیم عصر به زبان مادری ما شعر سروده باشد و اگر که در هر شعر او خطا املا وجود داشته باشد و اگر که یک فرد ازبک این مصیبت را در رخ جامعه نکشیده باشد قبول کنید یک گناهکار وجود دارد او گناهکار خود ما ازبکها هستیم نه کس دیگر!
باید عرض کنم در کتاب جزء از شعرهایم حداقل یک قاعده قانون وجود ندارد خود اختراع نموده نوشته باشم. من کاریکه کردم در چهار سال آدرس به آدرس زمانم را به این کار دادم تا هر قاعده قانون یکه با سویه آکادمی قبول شده باشد برای خدمت هموطنانم از قلم ریخته ترجمان باشم. من از الفبا شروع تا اخیرین قاعده قانون را از آدرس های پوهنتون های ایران شروع تا به آدرس های استادان زبان ازبکی چون آلتای و یارقین صاحب جمع نموده با مقایسه ها در نظر گرفته بعد از مطمئن شدن نوشتم. از روی این حقیقت داشته های این کتاب به سویه آکادمی ست. از استادان تا شاعران، از پوهنتونها تا هر بخش خلق ما میتوانند در ارتباط داشته های کتاب نظردهی کنند.
من از خطاهای خود هراس ندارم. درک خطاهای من کار من را پخته می سازد بناً هر استاد زبان مادری ما بدون چون و چرا اگر خطاها در کتاب موجود باشد در رخم کشیده میتواند؛ به شرط یکه خود چیزی از منطق زبان بداند.
من از بحث های علمی هراس ندارم. بحثهای علمی در جامعه کلتور تحقیق و تجسس را به وجود می آورد.
من به گونه انسانی و مردانه این کتاب را پیشکش جامعه نموده، هرکس را از قدرتداران سیاسی گرفته تا هر فرد را در میدان می طلبم یا داشته های این کتاب را قبول کنند یا در علیۀ این کتاب به پا خیزند تا جامعه ما ازبکها در زبان مادری ما ازبکها خدمت کرده بتواند.
نامی ترین سیاسیون که دفاع از زبان مادری برمیخیزند باید چیزی از قلم در جامعه تقدیم کنند.
شاعر یا نویسنده که از مقام استادی قلم می زند باید از قاعده و قانون املا باخبر باشد. لیکن در همین چهل سال گذشته که از یک طرف ازبکهای ما حاکم شمال بودند از سوی دیگر بی شرمانه برای دردهای جامعه ما دیگران را ملامت کشیده عقل خلق ما ازبکها را به حمقی بردند آیا حال بدبخت امروز ما از دست خود ما رسوایی نیست؟
اگر زبان ازبکی را از اسارت کسانیکه چه بودن منطق زبان را نمی دانند و چه بودن قاعده قانون املا را نمی دانند لیکن نامی ترین چهره ها در جامعه اند چونکه به مقصد هدف سیاسی شان زبان پرست شدند نجات داده بتوانیم باور کنید این زبان از سر زنده می شود.
در کتاب از سروده های بعضی شاعران نامی جامعه ما ازبکها مثالها را پیشکش نموده خطاهای املایی آنها را با مثالها پیشکش کردم تا زحمت شاعران ما به هدر نرود.
در اخیر می گویم «هر جامعه که جسارت دیدن عیب خود را نداشته باشد تاریخ به هدف های سیاسی دیگران به اسارت می دهد.»
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 8
با آمدن قوای ناتو طالبان شکست خوردند، کدام قدرت طالبان شکست خورده را بیشتر از هر قدرت دیگر کمک کرد تا دوباره به یک نیرو بزرگ تبدیل شده در سیاست افغانستان محور مرکزی را بگیرند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
قلم قدرت بزرگ است نسبت به هر قدرت دنیا!
قلم بود که از خیالپردازی فردوسی رستم قهرمان ساخته شد. قدرت قلم بود که مولانا شهرت جهانی پیدا کرد.
اگر صدسال پیش شاه امان الله را از افغانستان فرار دادند، قبول کنیم از ذهنیت خلق افغانستان کار گرفتند.
اگر گروه های مجاهدین را ایجاد نموده در مقابل رژیم خلق پرچم مارکسیست استعمال کردند، قبول کنیم از ذهنیت خلق افغانستان کار گرفتند.
اگر طالبان را پیدا کردند و از آنها کار گرفتن ذهنیت این خلق بود موفق شدند.
حال سوال این است این ذهنیت بدست کی ست؟
آیا در جامعه افغانستان کدام کشور یا لیدر قومی یا جهادی ذهنیت ایجاد کرده میتواند؟
کسی یک دلیل پیشکش کرده میتواند؟
اگر شورویها افغانستان را اشغال کردند او ذهنیت خلق پرچم مردم افغانستان بود استفاده کردند.
اگر ناتو داخل افغانستان شد او ذهنیت جهادی و ذهنیت طالبی مردم افغانستان بود که کار گرفته شد.
سرنوشت هر جامعه ارتباط دارد به ذهنیت خلق او جامعه!
ذهنیت هر جامعه بدست قلم بدستهاست؛ آری بدست قلم بدستهاست.
دیروز افغانستان، از ذهنیت مردم افغانستان شکل گرفت، فردای افغانستان را ذهنیت مردم افغانستان شکل میدهد نه کدام قدرت دیگر!
هرکس این منطق را نداند او چیزی از سیاست نمی داند.
هر کشور که در سیاست موفق است، ذهنیت خلق کشور را درنظر گرفته بازی سیاسی را شروع می کند.
در افغانستان قدرت بزرگ که دوباره به طالبان جان داد نه کشورها بودند و نه استعداد آنها بود؛ قشریکه قلم بدست دارند بهترین همکار برای آماده کردن ذهنیت خلق در نفع طالبان بودند و شدند.
در رهبری این قلم بدستها، مارکسیست های خلقی و پرچمی قرار دارند.
اگر این منطق من را امروز کس قبول نکند مهم نیست چونکه تاریخ این حقیقت را نوشته می کند.
در سیاست افغانستان دو جبهه وجود دارد. یک جبهه دولت افغانستان است جبهه دومی مخالف های دولت افغانستان هستند که در دست سلاح داشته می جنگند.
جبهه سومی که در سیاست افغانستان تاثیرگذار باشد وجود ندارد.
در هر کشور جبهه های سیاست بمانند تیاتر در مقابل ملت تیاتر بازی سیاسی می کنند. نقش یکه شرط های جامعه میدهد سیاسی ها بازی سیاسی شان را در میدان سیاست بمانند صحنه تیاتر اجرا می کنند. هدف آنها دقت خلق را جلب کردن است چونکه خلق بیننده هستند و سرنوشت ساز هستند یا در افغانستان؟
در افغانستان این کلتور عکس آن را در نمایش گذاشته است. قلم بدست های افغانستان تحلیل گرها نیستند اینها با بازی گری های تیاتری سیاست در داخل بازی هستند. اینها یا مهاجر در غرب یا استاد یک پوهنتون یا یک شاعر یا یک مامور دولت هستند نقش یکه یک وکیل یا یک سناتور یا یک وزیر یا یک لیدر حزب یا یک عضو بلندپایه حزب باید بازی کند اینها در عوض آنها نقش آنها را بازی کرده در مقابل دولت، جبهه می گیرند.
(قلم بدست های ما تحت تاثیر مارکسیستها هستند مارکسیست های خلقی و پرچمی خاطر ناکام شدن برنامه امریکا و ناتو فعال هستند. در هدف آنها، طالبان باید پیروز شوند)
از اینکه قلم بدستها مسیر دهنده جامعه هستند فاصله یکه بین خلق و دولت ایجاد می کنند برای طالبان او فاصله را پیشکش می کنند تا آنها جایگزین شوند.
لیکن اینها از این راز سیاست خبر نیستند. اینها که با این بی منطقی قلم میزنند از وکیل پارلمان شروع تا وزیر نقش سیاسی شان را ادراک نداشته، فقط ماموران دولت هستند؛
نه سیاست بازی دارند و نه استعداد سیاست بازی را دارند.
گاه گاه از اینها بعضی عکسها را میبینیم بمانند هنرمندان سینما چهره ی شان را در نمایش می گذارند. آیا کدام زمان فکرهای سیاسی را بین خلق گفته باشند و از گفته های شان بین خلق دفاع کرده باشند شاهد هستیم؟
فرض کنید بعد از آمدن ناتو در افغانستان رخ قلم بدستها برای اعتبار دادن دولت افغانستان می شد آیا این قدر جوان طالب می شدند؟
آیا برای ذهنیت دادن طالبی بدست طالبان امکان میسر می شد؟
آیا اینقدر بی استعدادها وکیل، سناتور، وزیر می شدند؟
خلقی ها و پرچمی ها از شروع کودتا هفت ثور تا که توانستند خلق را از دولت فاصله دادند. این عقل کور اینها سبب پیدا شدن مجاهدین و طالبان شد. چونکه ذهنیت ضد دولت در بین خلق پیدا شد. اینها که در تاریخ افغانستان با این بی منطقی خود را مسخره کردند، توهین، توطئه، دروغ را از اخلاق وطنپرستی قبول کردند.
جامعه قلم بدست های افغانستان را آنقدر به این بی منطقی مسیر دادند، امروز هر قلم بدست ما بدون درک مسئولیت بمانند خلقی ها و پرچمی ها قلم را برای انارشی دادن استفاده می کند.
در سیاست زمانیکه دولت هدف گرفته می شود به معنی فاصله دادن ذهن خلق از دولت می شود. زمانیکه او برنامه سیاسی اجرا می شود یک جبهه مشخص از خود او چهره های که این کار را می کنند باید در میدان باشد تا خلق را رهبری کند.
اگر جبهه نباشد به یک کلمه باید گفت «حمقی ست»
حال سوال است یک عده خلقی و پرچمی از بیرون کشور، یک عده هم از داخل کشور، تا که میتوانند بین خلق و دولت فاصله ایجاد می کنند آیا جبهه مشخص را دارند تا خلق را رهبری کنند؟
خلقی ها و پرچمی ها خائنها هستند و دیگران که بمانند آنها قلم میزنند حمقها هستند!
چونکه خلقی ها و پرچمی به درد آوردن رژیم طالبی هستند و لیکن دیگران این خیانت را درک ندارند.
اینها تا که توانستند به چشم جوانان دولت افغانستان را بدنام ساختند.
چه اندازه که ذهنیت جوانان ما از دولت فاصله گرفت اسیر ذهنیت طالبان شد. اگر ما یک قشر عقل به سر قلم بدست می بودیم برای اصلاح دولت افغانستان دولت افغانستان را در ذهنیت خلق اعتبار میدادیم تا جبهه طالب میدان سیاست را ترک می کرد.
زمانیکه ذهنیت طالبی نقش خود را می باخت برای اصلاح دولت دست به اقدام می شدیم.
ما قشر قلم بدست که خود را روشنفکر میدانیم هر چیز را رسوا ساختیم.
در تاریخ افغانستان بعد از دهه دموکراسی محمدظاهر یک شانس برای جامعه دموکراسی میسر شده بود این شانس از دست ما روشنفکران در کنار زده شد.
از اینکه آینده خلق هر کشور را ذهنیت خلق تعین می کند از نتایج انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری برای دنیا سند دادیم؛ ما روشنفکران از کلتور دموکراسی فاصله داریم گفته سند دادیم.
حال ذهنیت یکه در جهان در ارتباط افغانستان پیداست دنیا به یک شکل در افغانستان صلح را می آورد لیکن از عقب این صلح، افغانستان را به یک رژیم نیمه دیکتاتور می سپارد زیرا ذهنیت خلق افغانستان در او استقامت شده است.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 9
الهام علیاف رئيس جمهور آذربایجان و رجب طیب اردوغان رئيسجمهور ترکیه در باکو پایتخت آذربایجان پیروزی جنگ قاره باغ را جشن گرفتند. این جشن چه پیام سیاسی در جهان بخصوص در اتحادیه اروپا دارد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
بیست در صد خاک آذربایجان از سی سال به این طرف در اشغال ارمنستان بود. پیشروی ترکیه در لیبیا و دیگر استقامتها نظر بعضی کشورهای غربی را به قفقازها کشید. اشغال قاره باغ زخم خونین آذربایجان و ترکیه بود. اگر جنگ صورت گرفته به درازی کشیده می شد و اگر روسیه شریک جنگ می شد ترکیه در دردسر بزرگ گرفتار می گردید، او زمان از سر لیبیا و بحرسیپد برای تنظیم جدید دادن به ترکیه فرصت بدست میامد. خاطر این هدف، بازی سیاسی را با تشویق ارمنها با جنگ قاره باغ آتش زدند.
فرانسه ماجرای این جنگ را بدست داشت. یونان هر لحظه ای این جنگ را زیر نظر داشت. ایالات متحده منتظر فرصت بود. تورکها و آذریها به مقابل این ماجرا از هر نگاه آماده بودند. روسها از بازی خبر داشتند. جنگ شروع شد در چهل چهار روز ارمنستان شکست را پذیرفته شرط های آذربایجان را قبول نموده مناطق اشغالی را به آذربایجان تسلیم داد. نتیجه این جنگ ترکیه را در مقابل اتحادیه اروپا قویتر ساخت و پای او را در قفقازها مستحکم ساخت. امروز دو رئیس جمهور از نام جشن پیروزی جنگ قره باغ برای دنیا یک نمایش سیاسی را ترتیب داده پیام های سیاسی دادند. هدف این دو لیدر در این نمایش چه بود؟
1 ـ اینها قدرت بزرگ قفقاز جنوبی از این بعد آذربایجان است را در نمایش گذاشتند.
2 ـ اینها شروعی یک اتحاد دنیای تورک را در نمایش گذاشتند. پیام سیاسی را به دیگر تورکها از نتیجه اتفاق دو دولت تورک دادند. (ذهنیت سازی)
3 ـ اینها برای روسیه شرط جدید سیاسی را پیام دادند.
4 ـ اینها برای ارمنها، دشمنی با تورکها بیشتر از منفعت ضرر میدهد را پیام دادند و بی پشتوانه بودن آنها را در بین همه وعده های کشورهای غربی در رخ شان زدند و برای فصل جدید مناسبات، دعوت کردند.
5 ـ اینها جنگ امروز با سلاح دیروز موفقیت نمی آورد را به تمام دنیا اعلان کردند. اینها که در جشن امروز انواع سلاح که در اردوی آذربایجان بود نمایش دادند، تفاوت سلاح های نسل پنج ترکیه را با دیگر سلاح ها به چشم دنیا زدند. تفاوت شکل ظاهر سلاحها، جنگ امروز با راکت های بزرگ با تانک توپ های بزرگ با جنگنده های بزرگ موفقیت نمی آورد نسل پنج سلاحها کاملاً الیکترونیکی از حساسیت خاص برخوردار بوده جسم کوچک دارند را در نمایش گذاشتند؛ رکلام تجارتی و فشار بالای ناتو برای نقش ترکیه در آیندۀ دنیا در بین این تشکلات!
پیروزهای ترکیه در جنگها، دکترین جنگ را در دنیا تغیر داد. چندی پیش پوتین دستور داد تا به سلاح های الکترونیکی توجه شود. وزیر دفاع انگلستان از عقب ماندن اعتراف کرد. فرانسه جنگنده بی سرنشین را آزمایش کرد ناکام ماند. حال دنیا قبول دارد ترکیه در نسل پنج سلاحها حداقل بیست سال از بسیار کشورهای قدرتدار پیشقدم است. این ذهنیت بازار فروش سلاح های ترکیه را گرم کرده است و نقش این کشور را بین ناتو پر اهمیتتر ساخته است.
دلیل این پیشقدمی در این روزها، با افشا بعضی رازهای سی سال یا بیشتر از آن نمایان گردیده است.
بطور مثال در 1991 اولین جنگنده بی سرنشین را آزمایش کردند و بدون سرصدا بیست پنج سال در سر او کار کردند به نتیجه امروز رسیدند.
به همین گونه راکتها نسل جدید را در برنامه قرار داده، از 1965 این کار را شروع کردند بالاخره راکت های کوچک با مسافت دورزن با نقطه زن را ساختند.
(راکتها و بم های نقطه زن ترکیه برتری خود را در جنگهای اخیر ثابت کرد)
6 ـ اینها تاریخ ده ماه دوزاده را انتخاب کردند. در تاریخ ده ماه دوازده عیسوی در اتحادیه اروپا جلسه بزرگ بین لیدران کشورهای او اتحادیه دایر می شد. در او جلسه فرانسه و کشورهایکه با او حرکت دارند به اتحادیه اروپا فشار می آوردند تا بالای ترکیه اتحادیه فشار اقتصادی بیاورد.
در دست اتحادیه اروپا کدام مهجزه وجود ندارد استفاده کند. یگانه امکان که دارد به تحریم اقتصادی اقدام کردن است.
این اقدام برای بعضی کشورها بمانند المان ضرر ده می شود بناً بین اتحادیه توافق نظر نیز وجود ندارد.
ترکیه برای حقوق قبرس شمالی و برای حقوق ترکیه در بحر سپید با اقدام های جدی اتحادیه اروپا را زیر فشار دارد. ترکیه با شمول جنگ هر اقدام را در علیۀ سیاست خطا او اتحادیه رسماً اعلان کرده است.
ترکیه از یک طرف از مذاکرات سازنده گپ می زند و از طرف دیگر مشت خود را نشان میدهد. انتخاب تاریخ ده برای پیام دادن به اتحادیه اروپا از مشت های ترکیه بود انتخاب شد.
لیدران اتحادیه اروپا با بحث های زیاد تصمیم گرفتند با مشورت حکومت جدید امریکا اقدام کنند. در اتحادیه اروپا که او تصمیم گرفته شد، رئیس جمهور ترامپ برای ضعیف ساختن برنامه تحریم مجلس سنای امریکا علیۀ ترکیه، تحریم های سمبولیک را امضا کرد. این بازی های سیاسی در بین دوازده ساعت صورت گرفت. ترکیه کشور سرنوشت ساز در مجادله غرب و شرق است. ارزش این کشور برای غرب بسیار زیاد است. غرب تلاش دارد لباس یکه ترکیه در تن می پوشد با همنظری غرب باشد. ترکیه می خواهد بین غرب و شرق خاطر منفعت اش قطب جدا شده لباس خود را خودش بپوشد. دلیل کشمکش غرب با ترکیه این مسئله است. در سال پیشرو یکی از مسئله مهم در سیاست خارجی اتحادیه اروپا و ایالات متحده کشمکش آنها با ترکیه می شود.
***
از این بعد در قفقازها چه صورت می گیرد؟
1 ـ روسیه و ترکیه مشترک کار می کنند. شرایط جدید سیاسی یک بازار مشترک را با آذربایجان، گرجستان، روسیه و ترکیه امکان داد استفاده می کنند.
ایران بی تفاوت مانده نمی تواند یا اشتراک می کند یا تشنج را سبب می شود. ارمنستان که در دست کشورهای غربی علیۀ ترکیه مصیبت است چاره دیگر ندارد راه شامل شدن را پیش می گیرد.
2 ـ کار مشترک ترکیه و روسیه در قفقازها برای آسیامیانه یک مدل می شود. پیروزی اردوی آذربایجان با همکاری ترکیه در قاره باغ ذهنیت تورک های آسیامیانه را در آینده شکل جدید میدهد.
3 ـ قفقازها که گذرگاه انرژی به اروپا و راه ابریشم جدید است، بلند شدن دست ترکیه در او جغرافیه، برای اروپا قیمت ترکیه را یک درجه بالا می برد. فرانسه و گروپ او چه اندازه با ترکیه خصمانه رفتار کنند، اتحادیه اروپا و ایالات متحده با ترکیه کار کردن را یاد می گیرند چونکه منفعت در سیاست سرنوشت ساز است.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 10
در جشن پیروزی قره باغ اردوغان یک شعر سرود ایران را سردرگم کرد ایران چرا اینقدر آشفته شد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
شعر اردوغان به پارسی:
آراس را جدا کردند
با میله پرش کردند.
ما که جدا نمی شدیم
زور میله جدا کردند.
آراس چیست که شعر او ایران را آشفته ساخت؟
آراس نام دریای پر آب و خروش است از کوههای بینگول ترکیه سرچشمه میگیرد. دریای آرپا در نزدیکی مرز ترکیه و ارمنستان به او میریزد. سپس مرز مشترک نخجوان را بطول 11 کیلومتر ترسیم کرده، پس از گذر از مرز ایران و نخجوان، از مرز میان ایران و ارمنستان عبور کرده، دوباره مرز مشترک میان ایران، جمهوری آذربایجان را شکل داده به دریا کورا میریزد.
این جغرافیه در طول تاریخ از تورکها بود. در طول تاریخ یک پارچه بود. در سال 1813 میلادی در اثر جنگها بین قاجارها و روسیه این جغرافیه دو پارچه شد. از آن روز بعد دریای آراس مرز روسیه و ایران را شکل داد. با استقلال آذربایجان این دریا مرز ایران و آذربایجان را تعیین کرد. در شعر خیانتیکه سبب جدا شدن جغرافیه شد انعکاس دارد. شعر حسرت یک پارچه شدن جغرافیه را انعکاس دارد. مرزیکه مربوط ایران است تورک نشین است. خلق آذری تورک ایران در سیاست ایران و در اقتصاد ایران نقش عمده دارند. انگیزه دادن به وحدت دو طرف مرز سبب تغیر در رژیم ایران شده میتواند. یعنی حداقل جانب ایران به این عقده است!
هر بم آذربایجان که در سر ارمنها می افتید به اندازه ارمنها رژیم ایران را ضربه می زد. ایران از نتیجه جنگ قره باغ ناخوشنود بود با این شعر آشفته شد.
رده بالایی رژیم ایران با شمول وزیرخارجه واکنش سخت نشان دادند. انتقادات بلند پایه های ایران از اردوغان، ترکیه را به واکنش جدی مجبور کرد. دیروز تماس تلفنی وزیران خارجه دو کشور تا اندازه آتش واکنیشها را کم ساخت لاکن امروز پارلمان ایران در آشوب رفت.
از پارلمان ایران بخوانید:
امروز صحن علنی مجلس ایران هنگام قرائت بیانیه جمعی از نمایندگان درباره شعر خوانده شده توسط رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در باکو متشنج شد. در جریان جلسه علنی امروز مجلس ایران، محمود احمدی بیغش نماینده مردم شازند طی نقطی از آنچه که وی "سکوت نمایندههای آذری زبان" خواند انتقاد کرد گفت: چرا این نمایندهها سکوت کردند. پس از اظهارات احمدی بیغش، نمایندگان مناطق تورک نشین ایران به وی اعتراض کردند. با اعتراضها صحن علنی مجلس ایران دچار تشنج شد. از 290 نماینده پارلمان 225 وکیل این شعر را خوانده تشنج زبانی کردند. نماینده های مناطق تورک ایران انتقاد شدید به تیویت وزیر خارجه ایران داشتند. ایران در قضیه قره باغ از آذربایجان حمایت نداشت، نمایندها انتقاد را از این سیاست داشتند.
اردوغان سیاستمدار دینامیک برنامه یی ست. او این شعر را به چه مقصد خواند؟
تاثیرات این شعر، مقصد اردوغان را در آینده نشان میدهد. ایرانی ها اگر این شعر را به تشنج زدن کار بگیرند کشورهای غربی در داخل ایران از سر تورک های آذری برای تغیر رژیم ایران فرصت بدست می آورند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 11
چرا در افغانستان تمدن خواهها ناکام می شوند، خطا در کجاست؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
غازی امان الله خان، سردارمحمدداوودخان، مارکسیست های خلق پرچم و در سال های اخیر دموکرات خواهها در تلاش آوردن تمدن جدید شدند لیکن ناکام ماندند.
چرا اینها ناکام ماندند؟
از زمان غازی امان الله خان بیشتر از یک عصر گذشت، در این مدت زمان حادثه های سیاسی افغانستان دهها تجربه را با دهها درس برای خلق افغانستان داد و لیکن چرا با اینقدر تجربه و درس، برای آوردن یک تمدن انسانی ناکام هستیم؟
خطا در کجاست؟
در دنیا سه طایفه انسان وجود دارد:
1 ـ یک طایفه انسان قبل از اجرا هر کار تفکر می کنند فایده ضرر را سنجیده اقدام می کنند. در این طایفه ما خلق شامل نیستیم.
2 ـ طایفه دیگر بدون تفکر و سنجش اقدام می کنند ضرر که دیدند کجا خطا کردیم گفته خطا را بعد از خطا کردن بررسی می کنند. در این طایفه هم ما خلق شامل نیستیم.
3 ـ طایفه اخیری نه قبل از اقدام تفکر و سنجش می کنند و نه بعد از ضرر دیدن تفکر و بررسی نموده درس می گیرند. ما خلق از همین طایفه هستیم.
میدانم بعضی گپ های من به بسیاری خوشآهنگ نیست چونکه در جامعه ما خلق افغانستان کس خود را مسبب خطا نمی داند. ذهنیت یکه در جامعه داده شده، هرکس غیر از خود خطا را در دوش دیگران میبیند. این اخلاق در سطح مملکت اخلاق ملی ما خلق شده است.
در سطح ملی، تمام دنیا خیانت کار است غیر خود ما خلق!
اگر در عوض این نوشته از حادثه های تراژدی خلق ما یک عکس را گذاشته از رئیس جمهور شروع تا کشورهای ناتو را به خواست ذهنیت جامعه دشنام داده، جوانان را برای ذهنیت دادن دشمنی تحریک می کردم، توجه زیاد را از خود می کردم چونکه این طرز بی منطقی اخلاق وطنپرستی ست در جامعه ما خلق افغانستان!
ولیکن از اینکه خائن نیستم این خیانت را به خلق روا نمی بینم.
غازی امان الله خان، سردارمحمدداووخان، رهبران خلق پرچم و در سال های اخیر دموکراتها با نیت نیک در تلاش آوردن تمدن شدند امّا نتنها ناکام ماندند سبب تراژدی های زیاد شدند؛
آیا فکر کردید چرا نیت نیک شان نتیجه نداد؟
یک جواب دارد.
بلی یک جواب دارد.
جواب:
هر کدام این اینها در تلاش آوردن تمدن شدند لیکن از چه بودن فرهنگ او تمدن خبر نبودند.
خبردار کردن از فرهنگ یک تمدن در دوش فرهنگیان است حال سوال از خود کنیم ما قشر فرهنگپرست روشنفکر داریم؟
اگر داشتیم یا داشته باشیم ذهنیت جامعه چرا مریض بود و مریض است؟
اگر که در یک جامعه فرهنگ یک تمدن از طرف خلق شناخته نشود و فرهنگ ملی شده قبول نشود و خلق حمایت نکند آیا او تمدن تطبیق می خورد؟
اینها هر تمدن را با فرهنگ دیگران خواستند در افغانستان تطبیق بدهند، ناکام شدند.
آنها هیچگاه فرهنگ او تمدن را ملی ساخته نتوانستند چونکه هرکس در افغانستان عقل خود را عاقل تر از عقل مردم دانست و میداند.
غازی امان الله خان از فرهنگ تمدن خبر نداشت. او تمدن اجنبی را کپی کرد لیکن فرهنگ ملی را برای تطبیق او تمدن به وجود آورده نتوانست.
سردارمحمدداوود و بعد از او مارکسیست های خلق پرچم تمدن یکه در افغانستان آرزو داشتند از فرهنگ او تمدن خبر نبودند بناً برای خلق افغانستان چه بودن فرهنگ او تمدن را گفته نتوانستند.
از اینکه در سرنوشت یک خلق، نقش ذهنیت خود خلق تعیین کننده است آنها فرهنگ تمدن را با خلق ازدواج داده نتوانستند و ناکام ماندند.
این ناکامی را در سال های اخیر دموکراتها نیز از خود نشان دادند. چونکه نقش ذهنیت خلق را برای آوردن تمدن هنوز در جامعه افغانستان کس ادراک ندارد.
با آمدن ناتو بهترین شانس در تاریخ افغانستان برای آوردن رژیم مردم سالاری یعنی دموکراسی یک لطف خدا شده پیشکش شد و لیکن از اینکه چه بودن فرهنک مردم سالاری را نمی دانستیم این شانس طلایی را خود ما از دست دادیم.
یک بار سر را در سر زانو گذاشته فکر کنیم، زمانیکه طالبان را ناتو از صحنه سیاست افغانستان کنار زد اگر ما قشر روشنفکر افغانستان که خود را دموکراتها می دانیم برای اعتبار دادن دولت افغانستان برای جامعه افغانستان ذهنیت می دادیم، این ذهنیت را برای آوردن فرهنگ دموکراسی درنظر می گرفتیم طالبان بار دوم در صحنه سیاست با این قوت ظاهر شده میتوانستند؟
در رژیم های مردم سالاری، با اقتدار او رژیم، اپوزیسیون جامعه را رهبری می کند. رل اپوزیسیون، خطا های اقتدار را با انتقادهای سازنده اصلاح کردن است آیا ذره در اخلاق ما قشر روشنفکر این کلتور وجود داشت یا وجود دارد؟
غیر از دشنام، غیر از نامبدکردن، غیر از گپ های شعاری زدن، غیر از جوانان را به شدت و دشمنی تحریک کردن، غیر از بی مسئولیت سخن زدن چه اخلاق را یاد داریم؟
منفی گویی آیا اخلاق اپوزیسیونی است در سیاست؟
یا انتقادهای حساب شده؟
به قدم اول خلقی و پرچمی های غربی شده غیر از تخریب ذهن خلق برای دشمن شدن، کاری انجام ندادند.
اینها نسبت به هر گروه تاثیردار بودند خیانت بزرگ را کردند.
از شاعر شروع تا استادان پوهنتون از نویسنده معمولی شروع تا کارمندهای دولتی منفی گویی را اخلاق وطنرپرستی دانستیم.
آینده اولاد وطن را درنظر نگرفته بدون سنجش گپ زدیم.
در سیاست اگر گپ امروز زده می شود فایده ضرر را از آینده او گپ در نظر گرفته زده میشود، آیا در افغانستان این اخلاق وجود دارد؟
در شرط های سیاسی افغانستان چه اندازه که دولت را به نظر جوانان بدنام می سازیم، به همان اندازه به گروه طالبان خدمت می کنیم.
این حقیقت بمانند خورشید نمایان است.
از بسکه ذهنها به منفی گویی اسیر اند از اینگه منفی گویی اخلاق وطنپرستی شده، کس این باریکی را درنظر ندارد.
هرکس که در ذهن جوانان دولت را تخریب کرد خدمت به طالبان کرد. این خدمت سبب شد ذهن خلق را از فرهنگ تمدن مردم سالاری دور ساختیم و به ذهن خلق فرهنگ دیکتاتوری را زنده ساختیم.
حال ذهن خلق افغانستان به یک رژیم نیمه دیکتاتور آماده شد. این حقیقت سبب است آیندۀ افغانستان رژیم دموکراسی نیست رژیم دیکتاتوری ست.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 12
آیا زبان ازبکی زبان پادشاه های تورک بود؟ یا زبان ازبکی زبان تورکی شرقی، زبان ترکی ترکیه زبان تورکی غربی ست؟ حقیقت چیست؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
زبان عضو بدن انسان است. تغییرات و تحولات در حیات انسان برای شکل دادن انسان رل بازی دارد. همانگونه که رسم و رسوم انسان با تحولات حیات انسان در حال تغییر است زبان نیز همیشه در تغییر است. اگر زبان ترکی ترکیه را از زبان شناسهای ترکیه سوال کنیم آنها در ارتباط زبان شان به این گونه معلومات میدهند: بعد از امپراتوری عثمانی جمهوریت بنیاد شد. نام این جمهوریت از نام پادشاهی مملوکهای مصر گرفته شد. تورکهای مملوک در اسناد رسمی شان نام دولت شان را «پادشاهی ترکیه مصر» می گفتند. ترکیه، نام جمهوریت و هویت سیاسی جمهوریت شد. از اینکه نام جمهوریت ترکیه شد نام هویت سیاسی زبان رسمی این جمهوریت «ترکی» شد. یعنی کلمه «ترکی» در قانون های ترکیه هویت سیاسی است نه اتنیکی. اگر این نام هویت اتنیکی می شد زبان رسمی ترکیه را تمثیل نداشت زیرا در ترکیه غیر از تورکها از اتنیک های دیگر، خلق ها زندگی دارند. نام زبان امپراتوری عثمانی در هویت سیاسی «ترکی عثمانی» بود نام زبان جمهوریت «ترکی ترکیه» شد. بمانند ترکی آذربایجانی، ترکی ازبکستانی، ترکی ترکمنستانی وغیره.
فاصله زمانی بین زبان ترکی عثمانی و ترکی ترکیه هنوز صد سال نشد لیکن این دو زبان آنقدر تفاوت دارند ممکن نیست یک تورک امروز زبان ترکی عثمانی را گپ زده بتواند. زبان ترکی ترکیه از واژه ها و قاعده های زبان ترکی که در مختلف دوره تاریخ به اثبات رسیده اند با درنظر داشت اسلوب امروزی زبان ترکی ترکیه استفاده شده اند. به این زبان یک اسلوب جدید داده شده است. این اسلوب بعد از جمهوریت بادرنظر داشت ویژه گی خط لاتین در نظر گرفته شد. در این اسلوب توجه زیاد شد در عوض واژه های بیگانه از واژه های ترکی قدیمی کار بگیرند. در زبان امروز ترکیه وزن واژه های ترکی قدیم نسبت به هر زبان ترکی دیگر بیشتر است لیکن صدای هر واژه را به روح و روان اسلوب زبان امروز ترکی ترکیه عیار ساختند.
«مهم درک این نقطه است»
حال من از جامعه ازبکم سوال می کنم آیا یک ازبک به زبان امیرعلی شیرنوایی یا امیرتیمور یا ظهیرالدین محمد بابُر گپ زده میتواند؟
اگر در جامعه ما ازبکها منطق وجود داشته باشد کس بلی گفته نمیتواند!
نه امیرتیمور خود را ازبک گفته بود و نه ظهیرالدین محمد بابُرو نه امیرعلی شیرنوایی. چونکه هویت ازبک، ترکمن، آذری، قرقیزی و غیره هویت های سیاسی این زمان هستند. تاریخ برای تورکهای این زمان این هویتها را داده است. نه زبان ازبکی زبان شرقی ترکی ست و نه زبان ترکی ترکیه زبان غربی ترکی ست. نه کدام از این زبانها زبان خاقانهای تورک است و نه زبان شاعران و نویسنده گان قدیم است.
(لطفاً کدام بی منطق عقل جوانان ما را حمق نسازد)
هویت زبان ما تورکها از قدیم در تاریخ «ترکی» ثبت است. این نام هویت اتنیکی ما تورکها را تمثیل داشته در مختلف زمان در مختلف جغرافیه با مختلف شیوه تظاهر کرده است. هر شیوه در جغرافیه خود در همان زمان تاریخ، زبان او خلق تورک شده است.
امیر تیمور میراث ازبکستان است. نوایی میراث ازبکستان و افغانستان است. بابر میراث ازبکستان، افغانستان، پاکستان و هندوستان است. اینها میراث سیاسی هستند بناً افتخار ما از این نقطه نظر می باشد. اگر اینها را تنها مربوط ازبکها درنظر گرفته، هویت اتنیکی اینها را از سر ازبک بودن بدانیم، این بی منطقی ما نتنها جاهل بودن ما را در رخ ما میزند، بزرگترین خیانت را به تاریخ محتشم ما می کند.
چونکه تاریخ محتشم چند هزار ساله را محدود به یک دوره می سازد چونکه زبان هویت اتنیکی را تمثیل ندارد.
همین فیلاً در دست ما از قلم نوایی و بابر دهها سند وجود دارد. در سندها ترکی آنها با ترکی ازبکی ما تفاوت زیاد را نشان میدهد. اگر ما این تفاوت را در نظر نگرفته با زبان آنها زبان ازبکی را یکجا استفاده کنیم خطا می کنیم. بطور مثال نوایی «گه» را «غه» و «دن» را «دین» نوشته. نوایی بمانند هر دانشمند زبان، نوشته هایش را از زبان مروج زمان خود نوشته. حال می پرسم اگر زبان نوایی زبان ازبکی بود از همین دو کلمه «غه» و «دین» یک جمله و یا بیت شعر را نوشته کنند و همانند او را از تکلم خلق های ازبک افغغانستان و ازبکستان مثال بیاورند؛
ناممکن است.
چونکه زبانها همیشه در حال تغییر هستند. تغییرات در طبیعت زبان قانون طبعی زبان می باشد.
من چرا این مقاله را نوشتم و چرا این معلومات را دادم؟
ازبک های من «همین زمان که ما و شما در زبان ازبکی ترکی صحبت داریم، زبان ما و شما همین زبان است؛ نه زبان های قدیم این جغرافیه»
اگر شعر یا مقاله یا کتاب نوشته می کنیم باید اسلوب زبان ازبکی را درنظر بگیریم؛ نه اسلوب زبان های قدیم این جغرافیه را!
نباید زبان ازبکی را زبان خاقانها گفته بین تورکها نفاق اندازیم و نباید زبان ازبکی را زبان شرقی تورکها گفته یک بی منطقی را سبب شویم چونکه این طرز گفتار از یک طرف خلق ما را به حمقی می کشد، از جانب دیگر یک نفاق را پیدا می کند.
زیرا، اگر زبان ازبکی را معتبرتر از زبان های دیگر تورکها به جامعه تقدیم کنیم، او زمان یک ترکمن حق او را دارد بگوید «ای بی منطقها اصل زبان ما ترکمنها زبان خاقانهای تورک بود» یا آذریها یا قرقیزها یا دیگران هرکس در مقابل بی منطقی ما ازبکها بی منطقی را منطق ساخته در رخ ما زده میتواند چونکه او بی منطقی در علیۀ طبیعت زبان می باشد.
بنااً کوچکترین شانس دفاع از بی منطقی در دست ما نیست.
هر ملت را دور از حقیقت با دروغها مسیر بدهند، او ملت از غلام شدن، از مصیبت داشتن، از عقب رفتن نجات پیدا کرده نمیتواند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 13
رژیم دموکراسی یا مردم سالاری به چه شکل یک رژیم است؟
رژیم دموکراسی ترکیه را با رژیم امروز افغانستان مقایسه نمایم چه درس برای ما میدهد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
عدالت بنیاد سعادت است. بهترین رژیم باعدالت، رژیم مردم سالاری ست.
یعنی دموکراسی.
دموکراسی یک اسلوب زندگی است. او یک تمدن است. او تمدن زمانی در یک جامعه تطبیق می خورد اگر که فرهنگ او از طرف خلق او جامعه شناخته شده و قبول شده باشد.
در ترکیه قبل از آمدن رژیم دموکراسی، فرهنگ او تمدن از سال های اخیر امپراتوری عثمانی از جانب خلق پذیرفته شد.
چونکه بحث های علمی سبب آشنایی خلق به فرهنگ او تمدن شد؛ در افغانستان هنوز چه بودن فرهنگ این تمدن را نمی دانیم.
اگر بخواهیم در جامعه تمدن بیاوریم قبل از آوردن تمدن باید فرهنگ او تمدن را با ذهنیت خلق ازدواج بدهیم؛
هنوز این حقیقت را درک نداریم!
ترکیه که دموکراسی ترکیه یی خود را خود ساخته است سیستم به این شکل کار می کند:
1 ـ قانون در هر بخش سیستم حکمدار است.
2 ـ قانون حاکمیت خلق را بالای سیستم ضمانت می کند.
3 ـ قانون از طرف نماینده های ملت ساخته می شود.
4 ـ دیسیپلین قوی در هر بخش رژیم وجود دارد. این دیسیپلین را قانون و فرهنگ دولتداری ترکیه پیشکش دارند.
5 ـ از رئیس جمهور تا وکیل های پارلمان، از نظامی ها تا قوه قضائیه، از پوهنتونها تا اتحادیه های صنفی خلاصه هر بخش رژیم ترکیه صلاحیت را از قانون می گیرد.
5 ـ قانون برای رئیس جمهور مسئولیت رهبری کشور را داده است. رئیس جمهور که در هر پنج سال از طرف خلق انتخاب می شود، با کادریکه او تعیین می کند ترکیه را رهبری می کند.
اردوغان بعد از پیروزی در انتخابات اخیر از معاون ریاست جمهوری شروع اکثر وزیران خود را از کسانی انتخاب کرد خلق ترکیه نه با چهره های شان آشنا بودند و نه نام شان را شنیده بودند. بمانند یک گروه خاص مافیا در یک شب با اردوغان در رهبری ترکیه آمدند. هر کدام اینها در بخش خود فوق العاده صاحب صلاحیت است چونکه قانون او صلاحیت را داده است. اگر نیم شب در هر گوشه ترکیه یک هدایت داده شود کس نیست گپ را دو کرده بتواند. اگر در یک گوشۀ ترکیه مقابل امر اردوغان یا کدام وزیر او کدام سرکشی صورت بگیرد احزاب اپوزیسیون، اردوغان را به استعفا دعوت می کنند می گویند حکومتداری کرده نتوانستی استعفا بده در انتخابات می رویم؛
در افغانستان عکس این فرهنگ وجود دارد یعنی در یک گوشه افغانستان اگر یک کس از امر سرکشی کند اپوزیسیون با روشنفکران از او سرکش حمایت می کنند. او اخلاق به مثابه اخلاق وطنپرستی قبول می شود.
حال سوال است سیستم حکومتداری ترکیه دیکتاتوری و فاشیستی است یا دموکراسی؟
اگر کدام کس در مطبوعات سوسیال و یا در دیگر مطبوعات دیکتاتورها هستند فاشیستها هستند گفته یک سطر نوشته کند همان لحظه شناسایی می شود در محکمه سوق داده می شود.
ترکیه در بین کشورهای اروپایی آخرین کشور بود شرکت های مطبوعات سوسیال تیوتر، فیسبوک، گوگل و غیره را به قوانین ترکیه جوابده ساخت. خاطر این کار قانون کشید. این قانون را از تجربه قوانین المان استفاده نموده کشید. در این قانون هر شرکت مجبور است در ترکیه نماینده گی داشته باشد. اگر کدام کس از هموطن ترکیه از هر نقطه ی دنیا یک خبر دروغ را یا یک حقارت را حتی با حساب جعلی علیۀ دولت یا کدام لیدر ترکیه نشر کند ترکیه 24 ساعت به او شرکت وقت تعیین می کند اگر حساب او بسته نشود و در محکمه سوق داده نشود او شرکت تا 30 میلیون لیر جریمه می شود. اگر کدام شخص را نیز خاطر بدنامی با خبر جعل اذیت کنند هنگامی که او در حقوق مراجعه کند با همان جدیت عمل می شود.
می دانید چرا اینقدر جدی می گیرند؟
یا سوال دیگر، تنها ترکیه اینقدر جدی می گیرد یا هر کشور دموکرات؟
دموکراسی به معنی آن نیست هرکس به دلخواه بدون درنظرداشت حق یکه قانون داده است دروغ و توهین را استفاده نموده انارشی را در جامعه سبب شود. هرکس در چوکات قانون حق دارد در هر باره گپ بزند. انتقاد کند، نظر دهد و پیشنهاد کند. هرکس حق دارد به دلخواه از رئیس جمهور شروع به هرکس هر گپ را بزند لیکن اگر خلاف قانون این کار را کند در محکمه جوابگو می شود و اگر به حقوق ملت و دولت بدون مسئولیت به انارشی بردن جامعه گپ بزند جزای او سنگین می شود.
جدیت را به خاطری انتخاب کردند «اگر در یک جامعه هرکس بدون مسئولیت هر گپ را بزند کدام حق کدام باطل بودن از بین می رود» اگر که حق و باطل مخلوط شود ضرر به خلق می رسد.
(حق خلق پایمال می شود)
خلق پرابلم های خود را به گوش دولت رسانده نمیتواند. برای حل مشکلات بحث های علمی اهمیت خود را از دست میدهد. ذهنیت خلق بدست حقه بازهای سیاسی اسیر می شود. عقل خلق را از اصل مشکلات دور ساخته به بازی های سیاسی اسیر می سازد.
امروز خلق افغانستان به این مصیبت اسیر اند.
امروز از تاثیر این مصیبت مشکلات خلق با بحث های علمی حکومت را زیر فشار گرفته نمیتواند.
خلاصه از دست خود خلق، خود خلق در افغانستان در مصیبت اند.
در قوانین افغانستان مسئولیت اداره و رهبری افغانستان بدوش رئیس جمهور می باشد. از معاونها تا وزیران از وزیران تا والی ها اولسوالی ها به مسئولیت رئیس جمهور بوده به رئیس جمهور جوابده هستند چونکه قانون او صلاحیت را به رئیس جمهور داده است.
زیرا، رئیس جمهور در مقابل ملت مسئولیت دارد و جوابده است لیکن اگر استفاده از امکاناتیکه حقوق تعیین کرده، رئیس جمهور افغانستان را با رئیس جمهور ترکیه در نظر بگیریم رئیس جمهور افغانستان حداقل نیم حقوق خود را استفاده کرده نمیتواند.
چونکه در بین خلق افغانستان ذهنیت انارشی و ملوکالطوایفی در عوض فرهنگ دموکراسی حاکم می باشد.
بدبختانه این ذهنیت را به مثابه عدالت خواهی و به مثابه ملیت پرستی می دانند.
دیسیپلین دولتداری را دیکتاتوری و فاشیستی می دانند.
در هر کشور از ترکیه تا امریکا از روسیه تا فرانسه هر رئیس جمهور تیم یکه با او تیم کشور را رهبری می کند از کسانی انتخاب می کند با او همنظر باشند.
به دستور او کار را پیش برده بتوانند.
هیچ کس امّا هیچ کس حق ندارد تیم مافیا و یا فاشیست گفته ذهن خلق را به انارشی ببرد.
اگر او تیم با شمول رئیس جمهور خلاف قانون رفتار کرد اپوزیسیون در محکمه میدهند.
خلق در محکمه میدهند.
یعنی در مقابل رئیس جمهور و یا تیم او اگر مجادله صورت می گیرد در چوکات حقوق مجادله می کنند نه با توهین دشنام!
یا اگر در خدمت ناکام می شوند اپوزیسیون ناکامی آنها را با سندها در ملت پیشکش کرده در انتخابات شکست میدهند. (دموکراسی اقتدار قاعده و قوانین است نه خود سری و شعارهای پوپولیستی!)
در کشورهای دموکراسی اگر خدمت در یک منطقه نرسید، خلق او منطقه حق ندارند مستقیم رئیس جمهور یا دولت را دشنام بدهند.
میدانید چرا حق ندارند؟
در دموکراسی ها هر منطقه در پارلمان نماینده دارد.
هر بخش خلق از خود اتحادیه صنفی دارد. او نماینده ها مسئول هستند. او اتحادیه های صنفی مسئول هستند چونکه آنها نماینده های خلق بوده بین خلق و دولت ارتباط را سبب هستند بنااً خلق یقه نماینده ها را می گیرند یا یقه اتحادیه های صنفی را می گیرند تا با دولت، آنها مجادله نموده برای حل مشکلات او منطقه، دولت را مجبور به خدمت آوردن بسازند.
(دولت باید در نظر خلق مقدس باشد. اگر ارزش دولت از بین برود خلق بی دولت شده اسیر استخباراتها می شوند.
وجداندار با شرف ارزش دولت را در نزد خلق بی اهمیت نمی سازد. رژیمها میایند میروند، لیدران میایند میروند لیکن دولت با ملت باقی ست)
یا در افغانستان؟
وکیل شان را در پارلمان انتخاب می کنند.
سناتورشان را در سنا روان می کنند.
وزیران شان را در کابینه روان می کنند، بعد آنها را وکیل صاحب، سناتورصاحب، وزیرصاحب گفته احترام می کنند لیکن رئیس جمهور را دشنام میدهند.
فاشیست، دیکتاتور، مافیا گفته دشنام میدهند.
دولت را دشنام میدهند.
همان دولت یکه از وزیر تا کوچکترین کارمند او از خود خلق است بنااً اگر دولت را بخواهند اصلاح بسازند اول باید خود خلق اصلاح شوند.
این رسوایی ذهنیت خلق افغانستان است، سیاسیون افغانستان اگر به کرسی ها رسیدند با همان فاشیستها کیف اقتدار را می گیرند.
(همان فاشیستها که خود اینها فاشیست گفته در ذهن خلق دادند یکجا می شوند)
کس از ملت نیست بگوید «محترم ها شما که تا دیروز فاشیست، دیکتاتور، مافیا گفته ما را گاز میدادید، ما با گپ های شما گاز گرفته دشنام میدادیم حال اگر شما انسان های درست باشید چی می کنید بین او فاشیستها؟»
یک نفر از ملت افغانستان نیست این گپ را بزند.
برعکس محترم ها را احترام می کنند وقتی او محترم ها از کرسی ها دور شوند باز رئیس جمهور را و دولت را فاشیست، دیکتاتور، مافیا گفته خلق را گاز میدهند، خلق با گازدادن او محترم ها باز گاز می خورند باز یک انسان از بین خلق پیدا نمی شود بپرسد محترم ها شما که تا دیروز با او فاشیستها یکجا بودید حال چرا دشمن آنها شدید گفته سوال کند.
در بین خلق او منطق وجود ندارد.
باز خلق با گازدادن او محترم ها گاز می خورند.
سیاسیون که با این هنر، سیاست بازی دارند بعضی محترم های ما در نیم عمرشان شرقی بودند در نیم عمردیگر در غرب رفته با فرهنگ غربی بودن شان اگر شاعر هستند با سروده های شان، اگر مقاله نوشته می کنند با مقاله های شان خلق ساده مسکین را علیۀ دولت گاز میدهند.
علیۀ دولت که گاز میدهند در حقیقت خلق را در شرط های امروز افغانستان در آغوش طالبان می اندازند.
جوانان ما که دهها مشکل دارند با تخریبات محترم ها دولت را دشمن تصور می کنند و در آغوش طالبان می افتند.
یعنی محترم های غربی شده به طالبان خدمت می کنند چونکه خائن هستند و رذیل و پست فطرت هستند.
تعداد زیاد از داخل کشور نیز با او غربی شده خلقی ها و پرچمی ها خائن شده شریک این اخلاق هستند لیکن از ضرر آن خبر ندارند.
این اخلاق سبب قوی شدن طالبان شد بلکه فردا حاکم افغانستان شوند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 14
رذالت، رذالت، رذالت!
در تاریخ امریکا برای اولین بار ساختمان کنگره ی امریکا برای چهار ساعت به دست انارشیستها اشغال شد و چهار تن کشته تعداد زیاد دستگیر شد. این انارشی، دنیای امروز را برای ما چگونه تعریف می کند و بالای افغانستان چه تاثیر دارد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
حسن روحانی، رئیس جمهور ایران در ارتباط حوادث سیاسی اخیر امریکا گفت: «دیدیم که یک انسان پوپولیست چه بلایی در این چهار سال بر سر کشور خود آورد و آبرو و حیثیت کشور را زیر سوال برد»
دیروز کنگرۀ امریکا برای پیروزی جوبایدن مهر قبولی می زد لیکن ترامپ نتیجه انتخابات را زیر سوال برده، طرفدارهای خود را به احتراز دعوت کرد. بعد از او دعوت رسوایی بزرگ را دنیا شاهد شد. با دعوت ترامپ انارشی در پایتخت امریکا حاکم شد. این کار ترامپ نتنها برای آبروی امریکا ضرر داد، برای خود او و برای طرفدارهای او و برای حزب او نیز ضرر داد. لیدران دنیا که با تعجبها پیام فرستادند رئیس جمهور ایران «ضرر سیاست پوپولیستی را با بهترین شکل بیان کرد»
عملکرد ترامپ بمانند ملیت پرستهای پوپولیست افغانستان یک عمل شد. چونکه بمانند جامعه افغانستان در جامعه امریکا حداقل ذهنیت یک عده خلق به سیاست پوپولیستی آماده است. او عده انسان های ضعیف در جامعه افغانستان که چیزی گفتن به خلق ندارند لیکن برای بهره برداری منفعت سیاسی، حسیات معصوم خلق را در شرایط جنگ داخلی از لباس ملیت پرستی استفاده می کنند، ترامپ بمانند آنها رذیل تاریخ شد.
در تاریخ نزدیک افغانستان تاریخ شاهد شد «یک عده که با درنظرداشت شرایط جنگ افغانستان بین خلق نفاق را سبب شده در لباس ملیت پرستی عمل کردند، بیشترین ضرر را به ملیت خود دادند و در تاریخ خودشان را رسوا ساختند چونکه عقل خلق را در گمراهی بردند»
ترامپ مثلیکه از اینها درس رسوا ساختن خلق خود و نام خود را گرفته بود یک عمل غیر منطقی دور از عقل را انجام داد.
(نوت: هدف من سو استفاده گرهاست از نام قوم و ملیت)
حال سوال این است، ترامپ جامعه امریکا را دو قطبی ساخت؟ یا که تغییرات بنیادی دنیا بالای جامعه امریکا تاثیر انداخت و ترامپ به عمل شیطانی خود استفاده کرد؟
دنیا در حال تغییر است.
از چین تا امریکا از اروپا تا افغانستان خلاصه دنیا در حال تغییر است.
نتیجه این تغییرات بمانند هر زمان تاریخ دنیا، عقل بشر را حاکم سیستم جدید می سازد.
بمانند ترامپ، ضرر رسان های در ظاهر ملیت پرست، اگر که به کوتاه مدت منفعت سیاسی بدست آوردند، در دراز مدت بمانند ترامپ رسوا شده از صحنه دور می شوند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 15
شرکت های سوسیال توییتر، فیسبوک و اینستاگرام صلاحیت را از کجا گرفتند حساب های رئیس جمهور ترامپ را تعلیق کردند؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
در دنیا بی منطق ترین و ضرر رسانترین سیاست، سیاست پوپولیستی ست. در کشورهای دموکراسی، هر کشور، دموکراسی ساخت خود را دارد چونکه هر خلق، تاریخ، ادبیات، فرهنگ خود را دارد. در دموکراسی ها قانون حاکم مطلق در سر سیستم است. قانون در کشورهای دموکرات حقوق هرکس را در ضمانت می گیرد. عملکرد ترامپ برای فراخوانی طرفدارهای خود برای یک پروتست همانند عملکرد پوپولیست های افغانستان بود. پوپولیست های افغانستان از احساسات پاک خلق ما استفاده نموده با چهره وطنپرستی و ملیت پرستی بدون درنظرداشت عواقب آن عمل می کنند؛ فایده ضرر آن را نسنجیده این کار را می کنند مانند ترامپ!
در افغانستان که این بی منطقی بارها تکرار شد، ترامپ یکبار دست به این کار زد خود و کشور و ملت خود را رسوا ساخت و لکه سیاه برای خلقش شد.
اگر شرکت های سوسیال توییتر، فیسبوک و اینستاگرام حساب ترامپ را در تعلیق قرار نمی دادند، در مقابل قوانین امریکا جوابده می شدند. چونکه ترامپ با استفاده حساب های خود طرفدارهای خود را بر علیۀ ارزش های خلق امریکا فراخواند.
نتیجه چه شد؟
1 ـ بعد از دوازده روز ریاست جمهوری را تسلیم میدهد.
2 ـ تعداد زیاد از اعضا کابینه و تیم رهبری او از او جدا شدند.
3 ـ احتمال محکمه شدن او وجود دارد.
او عده چهره های دشمن وطن و دشمن خلق افغانستان از خارج کشور در لباس وطنپرستی، خلق ما را برای انارشی و برای دشمنی با دولت، حساب های سوسیال را استفاده می کنند اگر دولت افغانستان آنها را در همان کشورها در محکمه بدهد جزاهای سنگین را از حقوق همان کشورها می بینند.
او عده کسانیکه از داخل افغانستان برای سو استفاده از احساسات خلق ما سیاست دروغ، سیاست تحریک را استفاده نموده عقل خلق ما را در دشمنی و گمراهی می برند، اگر اینها در کشورهای دموکرات این کار را می کردند حقوق سختترین جزا را میداد.
به امید آن روزیکه در افغانستان حقوق تطبیق بخورد!
سیاست دروغ، تحریک با گپ های پوپولیست عقل ملی را از بنیاد تخریب می کند. بطور مثال همین اکنون در افغانستان نامی ترین اقتصاد دان دنیا برای حل مشکل اقتصادی خلق افغانستان فکرهای خود را بگوید، کوچکترین علاقه خلق را جلب کرده نمیتواند ولیکن یک خائن پوپولیست چند سخن تحریک کننده را با چهره وطنپرستی و ملیت پرستی بگوید نظر اکثر خلق را به خود آورده میتواند. حال از خود سوال کنیم عملکرد ترامپ یک سیاست منطقی بود؟ یا او عده که آبروی نام خود و آبروی خلق خود را در نظر نگرفته خاطر مشهور شدن یا استفاده کردن در برنامه سیاسی خود عقل جوانان پاک ما را در گمراهی می برد کار خوب می کنند؟
عملکرد این خائنها را از نام این خائنها باید که برای درس گرفتن نسل های بعدی برای نسل های بعدی برسانیم چونکه بیشترین ضرر را بمانند ترامپ در خلق خود این خائنها داده اند و میدهند و امکان دارد سبب پیروزی طالبان شوند.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 16
امروز دو چشم و دو گوش لیدران دنیا از کشور چین تا برازیل، از روسیه تا افریقا جنوبی به مراسم سوگند جو بایدن و به پیام های سیاسی او و به پیام های سیاسی کادر رهبری او بود. سوال این است چرا سیاست ایالات متحده بالای دنیا تا این اندازه تاثیردار است؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
امروز جو بایدن طی مراسمی در کنگره آمریکا سوگند یاد کرده، به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور این کشور آغاز به کار کرد. از روزیکه او برنده انتخابات امریکا اعلان شد، دو گوش لیدران دنیا با شمول تحلیلگران سیاست به سخنان او و به سخنان کادر رهبری او بود چونکه سیاست امریکا بعد از دونالد ترامپ در سر هر کشور دنیا یا مثبت و یا منفی تاثیر دارد.
زیرا، دونالد ترامپ قاعده های سیاست امریکا را از بنیاد دیگرگون ساخت.
امریکا از سر جمع اقتصاد دنیا 20 در 100 را صاحب است و با هزاران سرباز در مختلف نقاط دنیا رل ژاندارم دنیا را بازی دارد.
این کشور در پاندمی کرونا تریلیون دلار را چاپ و برای بهبود اقتصاد امریکا توزیع کرد.
در اقتصاد یک منطق وجود دارد: «بحرانها در عین حال یک شانس هستند»
یعنی چه؟
در این دوره از برکت پاندمی کرونا پول فزیکی نسبت به هر زمان دنیا فراوان چاپ شد و امروز وجود دارد. هرکشور اگر از این پول برای سرمایه گذاری استفاده کرده بتواند شانس ترقی دادن اقتصاد خود را دارد.
(نوت: ترکیه برای جلب این پول بعضی از قوانین خود را تغییر میدهد. قانونها برای امتیاز دادن به سرمایه خارجی بعد از پاندمی در نظر گرفته می شوند. یعنی هر ناز که سرمایه می کند ترکیه ناز وردار می شود. در آمدن هر صد میلیارد دلار احتمال رشد اقتصادی ترکیه یک درجه بالا می رود)
امریکا در دنیای امروز یک آتش است اگر با این کشور با ذکا و سیاست حساب شده رفتار شود از گرمی اش استفاده شده میتواند و اگر در غضب این کشور خود را برابر کند او آتش خاکستر می سازد. به این خاطر پیام های سیاسی جو بایدن را و پیام های سیاسی کادر رهبری او را از نزدیک تعقیب کردند. چونکه با اولین پیام رنگ بازی سیاست آنها معلوم می شود و کشورها بادرنظرداشت سیاست آنها سیاست شان را تنظیم می کنند.
ادامه در قسمت دوم
***
مقاله 17
قسمت دوم!
جو بایدن دو عذرخواهی رسمی از ترکیه دارد، او در سیاست خارجی کدام پیامها را داد؟
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
جو بایدن در ریاست جمهوری باراک اوباما معاون رئیس جمهور بود. در او دوره در بین سال های 2014 و 2016 دو بار از ترکیه به شکل رسمی عذرخواهی کرد. دلیل عذرخواهی ها در بازی های سیاسی بین ترکیه و امریکا خطا زبانی او بود؛ ناسنجیده گپ زده بود. این ضعف جو بایدن را دونالد ترامب در سیاست داخلی امریکا در میتینگ های انتخاباتی استفاده کرد. ترامپ برای بایدن دردسرهای زیاد را اعم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی میراث گذاشت. ترامپ در تاریخ ایالات متحده لیدر قوی ست با گرفتن 74 میلیون رای ریاست جمهوری را به جو بایدن سپرد. این موفقیت چه منطق سیاسی دارد و چه دردسر را در سیاست داخلی امریکا به بایدن میراث گذاشت؟
جواب: ترامپ موفقترین رئیس جمهور در تاریخ امریکا در بخش اقتصاد بود. حمایت نیم مردم امریکا از موفقیت اقتصادی او بود. پاندمی کرونا سبب شد انتخابات را باخت. اگر جو بایدن اقتصاد امریکا را از مصیبت پاندمی بیرون نموده رونق داده نتواند در سیاست داخلی مشکلات فراوان را میبیند. او که تجربه زیاد در سیاست دارد می خواهد بالای مشکلات داخلی موفقیت سیاست خارجی را بیاورد. این ضرورت است او با دو پیام، سیاست خارجی خود را به دنیا تعریف کرد:
1 ـ او تخریبات ترامپ را در سیاست خارجی از سر ترمیم می کند. او بر خلاف اسلوب سیاست ترامپ، خود را کنار کشیده با ارگان های قانون اساسی حمله های سیاسی را ترتیب میدهد؛ یعنی با مشورت کار می کند.
2 ـ او در مقابل دشمن های امریکا با دوستان جهانی امریکا یکجا حرکت می کند.
(امریکا برای اداره ی دنیا به دشمن های امریکا ضرورت دارد. این دشمنها را خود امریکا ایجاد کرده به دنیا معرفی می کند)
اینکه کدام کشورها را دشمن امریکا معرفی کرده سیاست خارجی اش را ترتیب میدهد هنوز کس نمی داند و لیکن در سیاست خارجی او چهار دوسیه (دوسیه چین، دوسیه روسیه، دوسیه ایران و دوسیه ترکیه) نسبت به دیگر دوسیه ها اولویت پیدا می کنند؛ یعنی تحلیلگرهای سیاست به این باور اند.
ـ به روسیه از سر خطرناک بودن قدرت نظامی او سیاست را ترتیب میدهد.
ـ به چین از سر خطرناک بودن قدرت اقتصادی او سیاست را ترتیب میدهد.
ـ به ایران از سر خطرناک بودن حمایت ایران از تروریستها سیاست را ترتیب میدهد.
آمدیم به سیاست او در ارتباط ترکیه (ترکیه قدرت دوم در ناتوست و جغرافیه او از استراتژی خاص برخوردار است. اختلاف که بین غرب و ترکیه وجود دارد ترکیه لباس دوره جنگ سرد را از تن خود کشیده است با لباس جدید میخواهد دوست استراتژی غرب باشد؛ جنجال در این نقطه است)
کادریکه سیاست خارجی جو بایدن را پیش می برند، با شدت در سر ترکیه از سر راکت های اس 400 انتقاد را شروع کردند. این شدت زبان آنها تاکتیک زیر فشار گرفتن ترکیه قبل از مذاکرات بوده میتواند و یا برنامه تیره کردن مناسبات برای بدست آوردن بعضی هدف های سیاسی منطقه نیز بوده میتواند. (زمان نشان میدهد این بازی سیاسی را)
سیاست با ذکا بازی می شود اگر سیاستمدار حداقل نتیجه بازی اول، دوم، سوم را قبل از بازی تخمین زده نتواند بازنده می شود.
اردوغان سیاستمدار دینامیک و باتجربه است. او در هر بازی نبض بازی را هم بلند برده میتواند و هم پایان آورده میتواند. او در سال یکه گذشت زبان تحریک کننده را در مقابل اتحادیه اروپا استفاده نموده بازی را ترتیب داد. زمانیکه نتیجه را در لیبی و قره باغ گرفت با نزدیک شدن انتخابات امریکا زبان تغییر داد. او با زبان جدید پیام های دوستی را پی در پی به غرب رساند. این پیامها را که میداد فرهنگ قبولی پیامها را به وجود آورده بود. در نتیجه در این روزها مناسبات اتحادیه اروپا چهره دوستی را در مقابل ترکیه گرفت و حتی نامه دوستی از امانوئل مکرون به اردوغان رسید.
ترکیه به راه حل دوسیه هایکه مناسبات امریکا و ترکیه را از دوستی استراتژی کشیده اند سخت ضرورت دارد چونکه برنامه جلب سرمایه از امریکا را در اولویت سیاست بعد از پاندمی قرار داده است. در سه ماه اخیر بیشتر از 15 میلیارد دلار سرمایه خارجی داخل ترکیه شد. مناسبات خوب با امریکا سبب سرازیر شدن دهها میلیارد دلار به ترکیه می شود. اردوغان در این روزها این سیاست را با عنوان های مختلف مطرح می کند. (حتی بعضی قانونها را تغییرمیدهد تا سرمایه خارجی بیشتر به اقتصاد ترکیه اعتبار کند) حال سوال این است ترکیه او ترکیه زمان اوباما نیست دست بلند در سیاست منطقه دارد و از جانب دیگر برای جلب سرمایه خارجی به دوستی امریکا ضرورت دارد و کادریکه سیاست خارجی جو بایدن را پیش میبرند در شناخت سیاست ترکیه تجربۀ فوق العاده را دارند بنااً بازیها از سر پرده بلند بازی می شود آیا این دو کشور در منفعت پنجاه پنجاه جورآمد کرده میتوانند؟
مناسبات امریکا با ترکیه، مناسبات ترکیه با اتحادیه اروپا را رنگ روغن میدهد و دانستن این بازیها به معنی دانستن سیاست می باشد.
اوکتای اصلان راه سوم
***
مقاله 18
در تاریخ افغانستان یک بار شانس دموکراسی با همکاری کشورهای دموکرات میسر شد ولیکن در عوض آوردن دموکراسی، یک رژیم فاسد ضد دموکراسی را ما خود خلق آوردیم.
چونکه به قومها تقسیم شده از لیدران قومی و جهادی دفاع کردیم. آنها که گناهکارهای دهه نود عیسوی بودند و سبب آمدن رژیم طالبان شده بودند، لیکن ما خلق در عوض درس کشیدن از او تاریخ، دوباره آنها را نجات دهنده تصور نموده، رژیم دموکراسی را که کشورهای دموکرات آورده بودند، فدای او مفت خورها کردیم.
(حالا تاریکترین رژیم دنیا حاکم افغانستان است)
در او مدت حداقل کوچکترین تلاش برای اصلاح رژیم نکردیم و کوچکترین تلاش برای معرفی دموکراسی حقیقی نکردیم.
(تاریخ خائنها را فراموش نمی کند)
قلم بدست های مارکسیست بخصوص خلقی ها و پرچمی های مارکسیست تا که توانستند با تبلیغات دروغ، ذهنیت خلق ما را به آغوش طالبان انداختند.
(حداقل یک این خائنها سر بلند نموده، حداقل از یک دروغ خود دفاع کرده نمیتواند چونکه با آمدن طالبان، زمان تمامی گفته های آنها را دروغ کشید)
امروز از اثر خیانت او خائنها طالبان حاکم در قدرت سیاسی افغانستان هستند؛ چشم او خائنها روشن شود.
طالبان را دنیا به رسمیت نمی شناسد چونکه اگر به رسمیت بشناسد، برای تمامی گروه های جهادی یک الهام می گردد؛
(دنیا از ترس آینده خود به رسمیت نمی شناسد)
دنیا کوچکترین همکاری اقتصادی را از سر دولت طالبان به خلق افغانستان نمی کند. چونکه اگر بکند، او اقدام، مغایر حقوق جهانی می شود.
دنیا تصمیم دارد از سر سازمان های خیریه کمک اقتصادی را به خلق افغانستان برساند و لیکن این اسلوب را امارت اسلامی پذیرفته نمیتواند. اگر بپذیرد در آینده از لحاظ سیاسی به ضرر سیاسی شان می شود؛
این مشکل چه قسم حل فصل می شود؟
(ده هزار میلیون دالر که محمداشرف غنی در بانک جهانی ذخیره کرده بود، تا زمانیکه یک رژیم مردمی با تعاملات دنیا ساخته نشود، بانکها از نقطه نظر حقوق جهانی به امارت طالبان داده نمیتواند و با شمول امریکا کشوری در دنیا نیست که صلاحیت دادن آن را از نقطه نظر حقوق جهانی داشته باشد.)
امروز خلق بیچاره در بسیار مناطق افغانستان اولادهای شان را در فروش گذاشتند چونکه نان خوردن ندارند.
اگر این وضعیت اقتصادی دوام کند تراژدی بزرگ مردم افغانستان ثبت تاریخ می شود.
همان خائنها که خلق ساده را فریب داده هزار یک دروغ گفته خلق ساده را به این احوال آوردند، شرف و وجدان دارند ندامت داشته باشند؟
هر نوشته که در فیسبوکها بیشترین لایک را گرفت، محتویات او از دروغ شکل گرفته بود. بطور مثال نوشته های عارف عرفان از سرتا اخیر دروغ بود و فریب بود و است. اگر باور نکنید با اوضاع امروز بررسی کنید.
تمامی تحلیل گرهای که در تلویزیونها تحلیل داشتند دور از حقیقت گپ میزدند. اگر باور نکنید از یتویب شنیده با اوضاع امروز بررسی کنید.
حقیقت تلخ است.
تا امروز هر مقاله که نوشته کردم درست بودن او را زمان به اثبات رساند.
(از عارف عرفان شروع، اگر یک کس حداقل یک مقاله من را در رخم بکشد که زمان منطق او را رد کرده باشد، من از همه مردم عذرخواهی می کنم.)
از عارف عرفان شروع، تعداد زیاد تحلیلگرهای سیاسی، خلق را حمق ساخته صدها لایک گرفتند، من با تعداد زیاد آنها تماس گرفته گفتم «به خلق تان خیانت نکنید.»
به تاریخ تان خیانت نکنید.
حداقل در نام تان خیانت نکنید اگر فردا با فریب شما خلق ساده در آغوش طالبان بروند، نزد وجدان خجالت زده می شوید.
(با عرف عرفان سه بار تماس گرفتم و گفتم حداقل یک نوشته نداری زمان منطق او را رد نکرده باشد. پرچمی هایت را اینقدر حمق نساز)
اگر آنها شرف و وجدان داشته باشند، امروز حال احوال خلق را از نزدیک زیر بررسی بگیرند.
اوکتای اصلان راه سوم