دکتر نجیب الله را کی کشت؟ چرا دکتر نجیب الله در رسیدن طالبان در کابل علاقمند بود؟
از کتاب مادر:
دکتر نجیب الله را کی کشت؟ چرا دکتر نجیب الله در رسیدن طالبان در کابل علاقمند بود؟
دکترنجیب الله به چه شکل کشته شد؟
محمد ظاهر، شاه مخلوع افغانستان چرا علاقمند به آمدن طالبان بود؟
جنرال محمد اسحق توخی رئیس گارد دکتر نجیب الله از جمع چند تن یکه با دکتر نجیب الله در ساختمان ملل متحد پناه برده بودند، بود. در هنگام قتل دکترنجیب الله او جان به سلامت برده بود. به گفته اسحق توخی: ـ
( نوت: در مقاله با قلم خودش نوشته شده و در چندين سايت منتشر شده است چنین آمده است)
«بلی در همان ساعت های اخير به اصطلاح حکومت شان «مجاهدین» حوالی ساعت 2 بعد از ظهر (26 سپتامبر 1996) بود که چند تفنگدار مجهول الهويهء پکول به سر، به محوطهء سازمان ملل متحد به طور مسلحانه داخل شدند و گفتند که گويا آنها را وزير صاحب امنيت دولتی ژنرال فهيم فرستاده و می گويد اگر می خواهيد بياييد با ما برويد ما کابل را ترک می گوييم. دُکتور نجيب الله گفت که من شما را نمی شناسم و نميفهمم که شما فرستادگان کدام مرجع و مقام هستـيد و از کی نماينده گی می کنيد؟ اصولاً وزير صاحب امنيت که من او را به چهره می شناسم بايد می آمد و اين تصميم را به من ابلاغ می کرد.»
اما قسيم فهيم وزیر امنیت دولت ربانی، در عین برنامه به بی بی سی می گويد که: «اين شخص داکتر جلال نام داشت و عضو رابطه ما با داکتر نجيب الله بود و او را داکتر خوب می شناخت. نجيب الله برای داکتر جلال گفته بود که من همين جا می مانم و به شما در آينده و افغانستان کار میآيم. شايد دوکتور نجيب الله پيام های در مورد مصونيت خود دريافت کرده بود»
اگر از گفته های جنرال قسيم فهيم و جنرال محمد اسحق توخی بگذريم، دوکتور نجيب الله اطلاع داشت که «مجاهدين» قبل از ساعت پنج عصر 26 سپتامبر 1996 شهر کابل را ترک کردند و طالبان به سروبی رسيده بودند و به سوی کابل پيشروی می کردند. طالبان ساعت 12 شب 26 سپتامبر شهر کابل را اشغال کردند، يعنی حداقل 8 ساعت نه «مجاهدين» و نه «طالبان» در کابل حکومت داشتند نجیب الله خبر بود.
سوال اول: چرا دکتر نجيب الله که شهر کابل را خوب می شناخت با استفاده از او فرصت فرار نکرد؟
آيا او پيام های در مورد مصؤنيت خود از طرف کسی و يا کدام کشوری دريافت کرده بود؟
237 ـ مادر
واقف حکيمی در عين برنامه با بی بی سی می گويد: «دکتر نجيب الله در روز عقب نشينی نيروهای مجاهدين از کابل خوشحال به نظر می رسيد»
راننده سازمان ملل به نام خان آقا می گويد: «دکتر نجيب الله بسيار خوشبين بود که با آمدن طالبها، او رها می شود، به کشور هند و جای که می خواست می رود. نه تنها خوشبين بود بلکه دقيقه شماری می کرد آمدن طالبها را!
ساعت 10 - 12 شب می شود، دکتر نجیب الله مگر گفته پرسان می کند: طالبها ناوقت کردند، دير کردند، چه وقت می رسند؟»
(نوت: دقت کنیم! رهبران حزب د.خ مجاهدین را دشمن میدانستند. زمانیکه پلان صلح دکترنجیب ناکام شد از مهارت مهندسی کارمل و کارملی ها زمینه برای پیدا شدن گروه طالبان میسر شد. از اینکه این گروه را دیرین دولت سازمان داد، دیرین دولت در زمان اقتدار کارمل و نجیب الله رابطه دوستانه با بعضی از رهبران مارکسیست از جمله با کارمل و نجیب داشت، به این خاطر برای نجیب طالبان دشمن نمایان نبود.)
سوال دوم: اگر دکتر نجيب الله طالبان را مزدوران پاکستان می دانست، پس چرا در انتظار آمدن آنها دقيقه شماری می کرد؟
آیا به پاکستان اعتماد داشت؟
خانم فتانه، خانم دکتر نجيب الله در خزان سال 1991 يعنی شش ماه قبل، طبق برنامه قبلا پيش بينی شده با فرزندان خود به دهلی مسکن گزيده بود. او انتظار پيوستن دکتر نجيب الله را داشت. امّا خروج و يا فرار دکتر نجيب الله از اقغانستان طوريکه شرح آن در کتاب «سرنوشت غم انگيز» آمده است، ناکام شد. او در مصاحبه با بی بی سی گفت: «آخرين باری که شوهرم دکتر نجيب الله با من صحبت داشتند 26 سپتامبر بود، ساعت 5:30 عصر برای من تلفن زدند ما را روحيه میدادند، صدايش استوار بود و به آينده اميدوار بودند.»
امّا با وجود اين اميدواری، طالبان در شب بيست هفتم سپتامبر 1996 او را از پناهگاهش از دفتر سازمان ملل متحد در کابل بيرون کشيدند و بعد از شبی که معلوم نيست بر او چه گذشت، جسد خونآلود او و برادرش احمدزی را صبح روز بيست هفتم سپتامبر در يکی از چهارراه های شهر کابل به دارا آويختـند.
سوال سوم: چرا دکتر نجيب الله از آمدن طالبان تشويش نداشت؟
چرا او اميدوار بود؟
جنرال محمد اسحق توخی به بی بی سی چنين گفت: «حوالی ساعت يک شب بود که چند نفر مسلح داخل محوطه ملل متحد شدند، ما به داخل بوديم، نفرهای سازمان ملل متحد حضور داشتند. اينها درآمدند و با ما ديدند. چهره های ما را ديدند و رفتند و بعد از بيست دقيقه دو باره همين افراد مسلح داخل محوطه شدند و گفتند که مقامات ما امر کرده است که شما در ارک پيش شان برويد. داکتر صاحب نجيب الله برای شان گفت که من خارج نمی شوم. اينها بسيار با خشونت گفتند که ما شما را به زور میبريم. داکتر صاحب نجيب را بردند، و حوالی ساعت 6 صبح بود که برادرش را به همين قسم بردند. ما پرسان کرديم که ما را نخواسته است؟ گفتند نه. يک ساعت بعد از آن خبر شديم که داکتر صاحب نجيب الله و برادرش را شهيد کردند. ما تصميم گرفتيم که به اصطلاح با يک قمار اگر بتوانيم از محوطه خارج شويم. ما از دروازه عقبی ملل متحد بيرون رفتيم و خود را به دفتر سازمان ملل متحد به پاکستان رسانديم.»
سوال چهارم: وقتيکه طالبان مسلح به گفته اسحق توخی دکتر نجيب الله را به زور و تهديد می بردند و حتی حريم دفتر سازمان ملل را مراعات نکردند، همه چيز معلوم است که نجيب الله را برای بازرسی و اعدام می بردند پرسش اسحق توخی که «ما را نخواسته است» چه معنی دارد؟ آقای اسحق توخی منتظر چه بود؟
آيا دکتر نجيب الله نمی توانست که قبل از آمدن دو بارۀ طالبان از دروازه عقبی دفتر سازمان ملل فرار کند؟ حداقل کوشش کند؟ اسحق توخی نمی گويد که چگونه به پاکستان رسيد؟
رحيم الله يوسفزی خبرنگار پاکستانی در عين برنامه بی بی سی گفت: «وقتيکه طالبان شهر جلال آباد را تصرف کردند، من از ملا ربانی يکی از رهبران شورای علمای طالبان پرسيدم که آيا با تسخير کابل دکتر نجيب الله را خواهند کشت؟ ملا ربانی پاسخ منفی داد یعنی کشتن دکتر نجیب الله را رد کرد» امّا وقتيکه در نخستين روز پس از کشته شدن دکتر نجيب الله، وقتيکه از ملا ربانی پرسيدم که شما به چه دليل او را به قتل رسانيدهايد؟ ملا ربانی گفت که دکتر نجيب الله مسئول کشتار هزارها تن مسلمان بود.»
238 ـ مادر
سوال پنجم: چه حدود رهبران طالبان از پلان های دیرین دولت یکه طالبان را رهبری دارد خبر بودند؟ عقل طالبان را کی رهبری داشت اسلام آباد یا دیرین دولت پشتون های پاکستان؟
در آن شب و روزها شايع بود که طالبان برای قدرت نمی جنگند، قدرت را به ديگران می گذارند. وقتيکه طالبان جلال آباد را اشغال کردند، محمد ظاهر، شاه مخلوع (بابای ملت) به آنها علناً پيام فرستاد و پيروزی های آنها را تبريک گفت و آنها را پيام آوران صلح، امنيت و وحدت ملی افغانها خطاب کرد.
سوال ششم: اگر طالبان مزدوران اسلام آباد بودند، شاه بر این مزدوری علاقمند بود؟ کسی شاه را بر مزدوری اسلام آباد محکوم کرده می تواند؟ یک عمر تجارب شاه و با داشتن دهها مشاور با تجربه، شاه در سیاست تا این اندازه خام بود؟ یا طالبان پلان دیرین دولت پشتون های پاکستان بود که محمدظاهر، شاه مخلوع حمایت می کرد؟
یا دکتر نجیب الله با همه تجارب اش تا این اندازه خامی داشت، فرق بین مزدوران اسلام آباد و افغانی را تشخیص کرده نمی توانست که از طالبان طرفداری می کرد؟
آيا دکتر نجيب الله پيام حُسن نيت از گروهی و يا کشوری دريافت کرده بود و يا روی افغانيت طالبان حساب می کرد؟
به نظر من، شاه مخلوع و دکتر نجیب الله بیشتر از همه، به بهترین شکل، طالبان را می شناختند و با دیرین دولت پشتون های پاکستان ارتباط دایمی داشتند و فعالیت های دیرین دولت را حمایت می کردند. زیرا، پرگرام و پلان های دیرین دولت، برای شاه و دکتر نجیب الله مقدس بود. چونکه پلان های دیرین دولت، بر مقصد یک کشور قوی پشتونی بنیادگذاری شده بود؛ بر این خاطر مقدس بود. چونکه دکترنجیب الله خود را پشتون می دانست امّا دیرین دولت دکترنجیب غلجای را پشتون قبول می کرد؟
شاه پشتون بود نجیب الله نیز خود را پشتون می دانست و امّا عقل یکه طالبان را هدایت داشت نجیب الله را به کدام قوم و به کدام شخصیت یک شخص می دانست؟
اینجاست محاسبه یکه دکترنجیب الله داشت، در محاسبه خطا داشت. زیرا، بودن دکترنجیب الله در آینده، در ضرر فعالیت دیرین دولت پشتون های پاکستان بود. چونکه دکتر نجیب الله خلاقیت یکه در لیدری داشت، در آینده می توانست در منطقه آکتور قوی سیاست شود. او شرط ها او را در گرداب رهبر مردمی میکشید چونکه او استعداد داشت. دیرین دولت آرزو نداشت در افغانستان از پشتونها آن هم از نژاد تورک یک رهبر قوی مردمی مردم افغانستان ظهور کند.
(نجیب از قوم خلجی که این قوم همان قوم قیلچی ها اند در نژاد تورک هستند در زبان پشتون! یعنی تورکهای پشتون شده!)
در این نقطه سیاست دیرین دولت با سیاست آسلام آباد تضاد داشت. چونکه، اسلام آباد آرزو دارد در افغانستان یک رژیم ضعیف از پشتون های افغانستان وجود داشته باشد. او رژیم با پاکستان مناسبات خوب داشته باشد. او رژیم با حریتتر از سیاست های دیرین دولت عمل کند. لیکن دیرین دولت در آرزوی یک کشور مقتدر از پشتونها می باشد. او تمنی دارد تا از خاک پاکستان منطقه بزرگ پشتونها را جدا سازد و با افغانستان یکجا نماید و دولت مقتدر پشتونی را به میان بیاورد. او آرزو دارد مسئله خط دیورند با تشنج زدن کابل داغ باشد و در کابل پشتونهای طرفدار او در سر اقتدار باشند. با این تمنی که دولت جدید پشتونها ساخته شود، او دولت جدید رقیب بزرگ در پهلوی هندوستان، در مقابل پاکستان می شود. به این خاطر او تمنی دیرین دولت، اسلام آباد را از چله کشیده است. در اصل جنگ در افغانستان خاطر این دو تمنی و آرزو دوام دارد. از اینکه شرط های داخل افغانستان برای جنگ آماده است این جنگ ادامه دارد. طالبان رول یکه بازی دارند، مواد برای این دو آرزو در منطقه هستند و یک گروه یکه استفاده می شوند، هستند؛ نه ترتیب دهنده سیاست در منطقه.
اینجاست صلح در خاک پاکستان شکل می گیرد و در افغانستان عمل می شود. یا دو آکتور سیاست داخلی پاکستان یا باهم در توافق می رسند یا یکی دیگرش را ضعیف ساخته به نفع خود به صلح مجور می سازد. بدین خاطر دکترنجیب الله از دیدگاه دیرین دولت به راه مقدس دیرین دولت باید کشته شده قربان می شد که شد. دکترنجیب الله این ویژگی دیرین دولت پشتون های پاکستان را محاسبه کرده نتوانست. او قربان دوستان خودش شد. او بمانند حفیظ الله امین شد. تاریخ سومین رئیس جمهور افغانستان بالای پنجمین رئیس جمهور تکرر کرد. امین دوستی را با اتحادشوروی امضا کرد. او نیروهای نظامی او کشور را دعوت کرد. اولین گروپ سربازان او کشور که به کابل قدم گذاشتند خود رئیس جمهور امین را کشتند.
ادامه را از کتاب بخوانید.