سروده های ناب عشقی
انشالله
ختم نمیشه دردها ببین اِلالله
یکی رود دیگر می آید غم دارم الله
جاری شده این اشک من اشکم با سودا
چنین آمد چنین برود می ترسم ولله
بخت سیه کیفرم شد خطای من چیست؟
نیست می چاره ها دوستها فی سبحان الله
مثال گل و بلبل غیر من در این عالم
کیف عالم پا بر جا دیدم ماشالله
سفره ی نا امیدیست امیدم نیست ولی
بلکه روزی برسد امید انشالله
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
هرشام تاریک تنها ام با سوداها
خورشید نیست بادرد بی صدا
او دردهاست برسرم به سر
به بالینم بی انگبین تا سحر
بریز چشم اشک به یاسمین
بادرد و کدرها به او ثمین
فراموش کرد رفت با رقیب
بی آن که بداند مه حبیب
شب هاست بیداری بی احوال
به او اخلاق او با سوال
از اوکتای اصلان راه سوم
نمیشه نمیشه
از بسکه خوشروی انگبین شیرینی
عالم را تباه کردی آب زرینی
التماس ز تو داشتم اینقدر شیرین مباش
بلکه بفریفبندد اینقدر حسین مباش
نمیشه نمیشه هرگز این کار نمیشه
بر این قدر پاکدلی به تو باور نمیشه
با این قدر زیبایی چشمانت پر از اثر
با دیدار معنی دار بالای هر سر
هر اثر برای خود یک دوره به خود دارد
اگر که درک نباشد آواره به خود دارد
نمیشه نمیشه این کار آبرو نمیشه
در اسارت کبر کار خوشرو نمیشه
هر جوان را در عقب اسیر خودت مگیر
دل ها را تو ربوده به دلت گیرت مگیر
هر هوای این دنیا یک مکان دارد به خود
در هر مکان دنیا هر هوا نیست ورود
نمیشه نمیشه این کار مسعود نمیشه
با هوای سادگی کار سعود نمیشه
هر بهار این دنیا یک خزان دارد ببین
در او موسم خزان تنها میشی آتشین
مه که هستم در بهار و هم در خزان تو
چونکه هستم من عاشق در هر دوران تو
نمیشه نمیشه این کار درست نمیشه
بر این سادگی هایت باور به دوست نمیشه
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
ممنون از علاقه تان سربلند باشید.