درد سوخته ی پروانه را شــــمع داند و بـــس
چونکه جان دادن پروانه را می داند که چیست
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
بی خود پروانه وار روی به تو دوخته بودم
از خود که آگاه شدم تن و جان سوخته بودم
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
گیسویش در رقص لــبش می فروش
تق عشق بر یار نبود او هنگام خروش
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
دو کاسه شراب شده چشمان زیبا
لبانت ساقی گر با ناز فریبا
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
بویت بر مــی خیزد هر لحظه از جان من
جانم که اسیرش هستی جانان من
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
با قلــــم نقــاش تصـویر اگر که زیبا
گناه ی خریدار چیست؟ نقاشی دلربا
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
در هــر تپش دلــــم، دل من تشنه ی تو
در نفس و جان من عطر خوشبویی تو
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
در گلســــتان همدل خرمی به دل داشتن
آن غنچه می شکفت که دل بهاری دارد
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
در دیار عشـــــق دل از مردن نهراسـد
آرزو می سراید عشق غنچه می بخشد
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
گل که با دیدن خورشید می خندد در شفق
چون گل ســـــــــــپید دم روی تو آشنا منم
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
گلشن بوی زیبا که عندلــــــــیب پیدا
گر که گل گل زیبا شبهای بلبل شیدا
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
بوی گل آمد باغـــبان به خــدا در را مـبند
گل نمی چینم باغبان من که تماشا می کنم
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
رخ تو بر گـل زد گــل شـــرمســــار گشـت
بسکه از روی خجالت دست درسینه گرفت
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
بین راه عشق ما اگر که کوه هوید
او کوه را حفرکرده میشم بتو پرست
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
پژمـرده اگر گلــشن نســیم بهار نیســت
یک گل در اوکه خنده، زنده بهار من
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
بوی پونه از تنت جانت عبیر آمیز است
دلم از تو گلستان لبت گلاب مــــی ریزد
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
جان اگر در رهت فشانم مدعی این عشقم
اگر نــی حرف زیاد چــی متاعـــی دارد؟
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
اسیر دستت هستم سوگندم است به قرآن
من که غلامت هسـتم بدان تو هر زمان
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
نور نگار من روشنـــــــی حیات
می درخشد نور یار که حیات زربات
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
گر بده یی زهر را بگویی که بنوشم
مینوشم از دست توبدان تو آهو چشم
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
می جوشد گل و آتش که نام او عشق
مـــی رباید دل را که دل قربان عشق
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
یک لـذت زیبا طـغیان گــــــــــرم و ســــرد
تسلیم هستی به امرش حیات نمیشه دلسرد
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
عشق گل زیبای است با بوی و عطریات
چـقدر پنهان کنـــــی مــی کند او اعلانات
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
مـــــــی رباید دل را از دســت عاشـــق خود
سر به تسلیم دل به دام میگیرد با عشق خود
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
آفرازه ی عشق که پروانه گرد شمع
تسلیم عاشقــی به شعله ی زرد شمع
از قلم اوکتای اصلان راه سوم
تک بیتی ها از کتاب عدالت، کتاب عدالت یا جهش سوی قرآن یک اتوپیای جدید است با داستان شیرین تلخ حقیقت های تلخ را در روی جامعه می کشد و برای فرهنگداری جامعه از دیدگاه اسلام نوین، روش جدید را از قرآنکریم طوری پیشکش می سازد که با داستان شیرین تلخ و گفته های شیرین و با سروده ها، روح و روان جوانان را در نظر گرفته است، منطق نوشته های کتاب هر علاقمند مطالعه را با خوشی و غم در تفکر می برد، تمنی آن که با این روش بتوانم در وطن و دنیای اسلام یک فرهنگ جدید را سبب شوم، با این نیت اگر چیزی بر خدمت تقدیم کرده بتوانم و دوستان اگر منطق نوشته های من را مفید بدانند از دوستان افغانی و دوستان ایرانی صمیمانه خواهش دارم تا آدرس سایت را بر دوستان شان رسانده همکاری شان را لطف کنند موفق باشید اوکتای اصلان راه سوم 4/25/2016